به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array

    ترس از رفتن به خونه

    سلام
    یه مشکلی برام پیش اومده که خیلی گرفتار شدم واوضاع خیلی بهم ریخته خواهش میکنم کمکم کنید
    دیشب مادرم سرکار بود در واقع شیفت شب تا صبح .... من ساعت 11 با دوستام رفتم بیرون ساعت 1.30شب بود که دیدم دارن از خونمون بهم زنگ زدن مامانم بوود!!!!!!!!!!!!!بعد دیدم دادو بیداد یه طوری که برق از کلم پرید داشتم از ترس سکته میزدم نمیدونید چه حالی داشتم میدونم اشتباه کردم این موقع شب بیرون رفتم اما لطفا سرزنشم نکنید .... دیشب از ترسم نرفتم خونه خودمون که ای کاش میرفتم رفتم خونه خالم اینا وااااای نمیدونید چه افتضاحی شد خاله هام انقدر دعوااام کردن از اونجایی هم که قضیه خواستگارم رو میدونستن ربطش دادن به اون و گفتن دیگه حق نداری اسم کسی رو بیاری گوشیمم ازم گرفتن و هر چی از دهنشون دراومد بهم گفتن امروزم زنگ میزنن مامانمو پر میکنن من الان سرکارم نمیدونم بعداز ظهر چطوری برم خونه میترسم ... تورو خدا کمکم کنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    کیارش۲ (شنبه 01 شهریور 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    خب دختر خوب کارتون اشتباه بوده، خودتم قبول داری.
    مامانتو نگران کردی عزیزم.

    حالا اشکال نداره، میتونی بری خونه، حتما مامانتون کمی آروم شدن، انتظار دعوا و داد و بیداد هم داشته باش.

    یک شاخه گل رز هم واسه مامان جونت بگیر که اذیتشون کردی.
    برو جلو یه بوس کوچولو مامانی و بکن و بگو ببخشید میدونم اشتباه کردم.
    و خودمم به اشتباهم پی بردم..الانم هر چی تنبیه باشه قبول میکنم. فقط شما خودتو ناراحت نکن.که طاقت ناراحتی مامانمو ندارم.

    بعدشم هرچی گفتن فقط بگو چشم و برو تو اتاقت.
    بذار آروم بشن.
    بعدش که آروم شدن، بگو من با دوستم بودم، با خواستگارمم در ارتباط نیستم. و نبودم.
    درسته قصد ازدواج دارم اما اعتقادات خاص خودمو دارم هیچوقت همچین اشتباهی نمیکنم با پسر نامحرم برم بیرون.
    ( این مسله و خودت نگو بذار اگه دوباره ربطش دادن به این موضوع بگو)

    اما آخه دختر گل شما اگه الان شوهر داشتی، که سه طلاقه ات کرده بودن.:)
    به مامانتون قول بدین دیگه از این اشتباهات نمیکنین، بذار پشیمونی و تو چشات ببینن.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 01 شهریور 93 در ساعت 09:53

  4. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    maedeh120 (شنبه 01 شهریور 93), فرهنگ 27 (شنبه 01 شهریور 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    نگران نباش
    سریع به خونه خودتون برگرد چون هر چی دیر تر برگردی خونه اوضاع بدتر میشه
    تو که کار بدی نکردی دیشب با دوستات بودی و در واقع بی اجازه رفته بودی ...
    امروز برو خونه خودتون و خیلی با آرامش و محکم از مامان معذرت خواهی کن و بگو اشتباه کردم و ترسیدم همون دیشب بیام خونه رفتم خونه خاله که شما عصبانیتتون کمتر بشه ... واقعیت رو بگو که کسی هم بهت شک نکنه ... هر چی بیشتر پنهان کاری کنه مادر و خاله هات بیشتر به شک و شبهاتشون شاخ و برگ میدن ....
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  6. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    maedeh120 (شنبه 01 شهریور 93), فرهنگ 27 (شنبه 01 شهریور 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    مرسی دوستان
    نمیدونید چه دلشوره ای دارم امروز فقط با یه کلید و یه مقدار پول اومدم سرکار همه وسایلام خونمون بود ...
    میدونم برم خونه مامانم خیلی عصبی هستش و داد و بیدادم میکنه اما مشکل بدتر من اینه که خالم گوشیمو گرفته و دیشب همش قضیه رو ربط میداد به خواستگارم و میگفت من میدونم تو با اون رفتی و فردا بهش زنگ میزنم هر چی از دهنم درمیاد بهش میگم میترسم ابروم پیشش بره ....
    میگفتن واسه مامانتم داریم که تو رو انقد ازاد گذاشته که این موقع شب بری بیرون امروز میخوان بیان مغز مامانمو شست و شو بدن و دوباره دخالت هاشونو شروع کنن خسته شدم دیگه تازه پای دخالت هاشونو از زندگیمون بریده بودم اما دوباره شروع کردن مامانم خودش زود اروم میشه اما اینا نمیزارنش انقد تو گوشش دیشب تلفنی خوندن که مامانم گفت به مائده بگید حق نداره اسم ازدواج بیاره فردا هم میگید بیاد خونه تا به حسابش برسم .... ااااااای خدا

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    بنظرم همون دیشب باید میرفتین خونه مادرتون، نباید میرفتین خونه خالتون.

    اینکارو زمانی میکنن که بدونن خاله آدم آب میشه رو آتیش، نه هیزم!!

    پس بنظرم زودتر برو خونه و خودتون مادرتون و نرم کنین و آروم. از مادرتون هم بخواین نذارن کسی تو زندگیتون و روابط شما دونفر دخالت کنن

    بنظرم در یک فرصت مناسب هم میتونین به خاله اتون بگین، زود قضاوت کردن و با زنگ. زدن به خواستگارتون بدتر آبرو شما ومادرتون میبرن.میتونین حتی به مادرتون هم بگین اینکار بدتر آبروریزیه.

    یادمه تو تاپیک قبلیتون از دخالت ها ناراضی بودین. پس ببیننین که خودتون باعث این دخالت ها میشین.

    نباید به دیگران اجازه دخالت بدین.خودتون نباید کاری بکنین که باعثش دخالت بشه.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 01 شهریور 93 در ساعت 10:14

  9. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    maedeh120 (شنبه 01 شهریور 93)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    من فکر نمیکردم اینطوری بکنن اخه همیشه خیلی خوب تو شرایط باهام همکاری میکردن همش هم سر جریان خواستگارم نمیدونم اینا چه مشکلی با من دارن ...
    درسته ناراضیم از دخالت اما خب تقصیر خودم نیست که اتفاقی اینطور میشه به خدا که اگه من و مامانم یه ذره بتونیم تو زندگی اونا دخالت کنیم تازه مامانم باهاشون خییییلی همکاری میکنه ....
    مشکل من اینه نمیتونم تو روی خاله هام وایسم بدتر میکنن
    اما امروز اگه خالم اومد خونمون و خواست حرفی بزنه بهش میگم لطفا شما دخالت نکنید

    - - - Updated - - -

    دوستان کجایید خواهش میکنم بگید چیکار کنم ؟؟؟؟؟
    همکارام میگن تو روی خالم اینا وایسم و نزارم دخالت کنن اما مادرم پشت اوناست

  11. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    terme00 (شنبه 01 شهریور 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    78
    Array
    از اون ور ساعت دو نصفه شب، ترسیده و در حال فرار میری خونشون از این طرف میگی اگر حرف بزنن میگم دخالت نکنین!

    این مشکل کوچیک به هر ترتیب حل میشه اما سعی کن محکم تر و منطقی تر باشی اللخصوص که قصد ازدواج هم داری.
    چطوریه که جرئت می کنی ساعت 1 شب با دوستات بیرون باشی اما جرئت این رو نداری که به مادرت اطلاع بدی؟!
    می تونی بری خونه خاله هات اما نمی تونی برگردی خونه خودت و کنار مادرت؟!
    چرا باید با رفتارت اجازه بدی خاله هات توی ریز زندگی خصوصی تو و روابطت با نامزدت دخالت کنن؟

    توصیه من: مقالات سایت رو بخون. اللخصوص موارد مربوط به رفتار جرات مندانه.

  13. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    maedeh120 (شنبه 01 شهریور 93), صبا_2009 (شنبه 01 شهریور 93)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    مهستی جان ادم وقتی هول میشه دیگه نمیدونه داره چیکار میکنه ... دیشب من فکر میکردم الان برم خونه خالم اینا بهتره اروم تره ... اما وقتی رفتم دیدم نه اوضاع خیلی بدتر هستش ....
    من بخاطر مادرم هست که بقیه دخالت میکنن وگرنه من خودم باشم نمیزارم کسی سرک تو زندگیم برسه ببین من مامانم به خالم کلید داده و خالم وقت و بی وقت میاد خونمون نمیدونم بعد از ظهر برم چیکار کنم زنگ زدم به گوشیم روشنش کرده ببین کی زنگ میزنه

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array
    برای اینکه کسی به خودش اجازه نده تو کار شما دخالت کنه باید رفتار خودتون عاقلانه باشه.
    شما اینقدر هیجانی رفتار کردین که هر کسی که یه مقدار دلسوز شما باشه به خودش اجازه میده شما رو از افتادن تو آتیش نجات بده.

    الان برو خونه و با مادرت و خاله ت خیلی محترمانه صحبت کن اما یادت باشه از این به بعد آتو دست کسی ندی. تا وقتی خودت سوژه دخالت درست نکردی، مطمئن باش کسی بیکار نیست که به رفتار معقول و منطقی شما گیر بده و بخواد تو تصمیم گیری های منطقی شما دخالت کنه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    maedeh120 (شنبه 01 شهریور 93)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    بله جرف شما درسته اما اتفاق دیگه افتاده حالا میشه لطفا راهنماییم کنید بعدازظهر چیکار کنم؟؟؟؟
    با خالم چطور برخورد کنم؟؟؟؟؟به مامانم چی بگم؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    دوستان ساعت 5 نزدیکه خواهش میکنم بگید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.