به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    نوشته ها
    481
    امتیاز
    5,996
    سطح
    50
    Points: 5,996, Level: 50
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 154
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,600

    تشکرشده 1,855 در 418 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array

    بیقراری مادرم بخاطر فاصله گرفتن از من

    سلام


    مادرم حالش خوب نیست مدام گریه میکنه خیلی زیاد به من وابستست بابام چند روزیه دنبال خونست


    مادرم همش بهم میگه من برم خونمون میای؟ شوهرت هواتو داره؟ نگرانه پسرمم هست میگه نمیتونم از علی جدا شم


    بهش میگم اره مامانم انقدر میایم که خودت خسته میشی و میگی دیگه نیاین
    اما فایده نداره همه اش تو فکره


    نمیدونم چه کار کنم


    اصلا تحمل ندارم مادرمو تو همچین وضعیتی ببینم


    بهش گفتم تو که از اینجا بری منم میفروشم میام نزدیک خودت خونه میگیرم اما فایده نداره
    دیدم حالش خرابه بهش گفتم با ما بیاد مشهد( همسرمم خدا خیرش بده قبول کرد) کمی خوشحال شد اما لحظه ایه...


    میدونم الان داره گریه میکنه

  2. #2
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    نوشته ها
    481
    امتیاز
    5,996
    سطح
    50
    Points: 5,996, Level: 50
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 154
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,600

    تشکرشده 1,855 در 418 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    میدونستم
    دیشب مادرم تا صبح گریه کرد

    همینم باعث کدورت بین پدر و مادرم شد

    چه کار کنم مادرم از این وابستگی بیرون بیاد

    من خودمم دست و بالم بسته شد

    جایی نمیتونم برم چون گریه و زاری میکنه

    خیلی حساسه خیلی زیاد

    همه مامانا اینجوریند!!

    اینجوری فقط خودش اذیت میشه

    اکر بخواند بیرون برند میگه منم باید همراهشون باشم منم دوست دارم گاهی تنهایی با همسرم برم اما مادرم بی تابی میکنه

    بابام براش یه وسیله میخره میگه واسه منم باید بخره

    کلاا بابامو عصبانی میکنه خودشم اذیت میشه

    برای در اومدن از وابستگیش چکار باید بکنم!!

    هنوز نرفتم که این حالیه!!!برم که دیگه داغون میشه

    من پایین خونه اش زندگی میکنم روزی بیست بار با من تماس تلفنی داره

    خودمم از این وابستگی زیادش خسته شدم اما واقعا دلم میسوزه هر چی باشه مادره و منم رو مادرم خیلی حساسم تحمل ناراحتیشو ندارم
    ویرایش توسط آرام دل : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 11:56


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.