به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 31 شهریور 03 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    8,239
    سطح
    61
    Points: 8,239, Level: 61
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عصبانیت شدید و ابروی در حال خطر

    سلام به همگی.نمیدونم چه طوری تعریف کنم ولی خیلی عصبانی میشم و متاسفانه فحش میدم! البته ریشه فحش دادن من بخاطر اخلاقا و فحش دادن های قبلی مادرمه ولی پس ادب و شخصیت من کجا رفته
    همینو بگم که یکی دو شب پیش تقریبا بیدلیل موقعی که مادرم داشتم با یکی از فامیل تلفنی صحبت میکرد نیمچه عصبانیتی که درونم داشتم رو پشت تلفنن به دختر طرف بی دلیل فحش های رکیک دادم.بی دلیل اصلا دلیلی نداشت به اونها فحض بدم،یه دلخوری از چندسال پیش از اون خانم داشتم
    باورکنید من مشکل روانی ندارم،و مدام باخودم حرفای اروم کننده میزنم درونم ارومه ولی یهو از کوره در میرم
    خدا به دادم برسه،اولین بار بود که به کسی بیرون خانواده خودمون فحش میدام،ابروم
    تورو خدا برام دعا کنید و بگید چه کارکنم، وقت مقاله خوندن ندارم

    - - - Updated - - -

    درونم اشوبه الان و خجالت زده روم نمیشه از خدا عذزخواهی کنم، چون کار روز درمیونمه که با دلیل یا بی دلیل دعوا میکنم و توبه میکنم
    شما برام دعاکنید

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    192
    Array
    سلام
    همیشه قبل از فحاشی و یا عصبانیت در حد 10 ثانیه مروری روی عواقب بعدی اون داشته باشید ؛شاید به این نتیجه برسید که عصانیت فایده نداره.سعی کنید به جای احساساتی شدن ، از بخش های منطقی ذهنتون کمک بگیرید تا بتونید با یک ادبیات مودبانه حرف های محکم و جسورانه رو در راستای منافعتون به طرف مقابل بزنید. از این که در ذهنتون تفسیر های طویل و دراز از حرف ها و رفتارهای دیگران بسازید اجتناب کنید.ما همیشه با آدم های اطرافمون در ارتباطیم و بهشون نیاز داریم ،توی مواقع عصبانیت به این فکر کنید که شاید در آینده این فرد بتونه مشکلی رو از من حل کنه و من با پرخاشگری این شانس رو از خودم سلب می کنم.بدونید که عصبانیت ،داد زدن، فحاشی و... قدرت شما رو نشون نمیده بلکه ضعیف بودنتون رو داره ثابت میکنه چون قادر به پیدا کردن یک راه حل درست برای حل مسئله نیستید؛ زود پزی رو در نظر بگیرید که سوپاپ اطمینان نداره ؛با توجه به اینکه زودپز برای تنظیم فشار داخلیش هیچ راهی نداره، ایا به درد غذا پختن میخوره؟
    و در آخر اینکه باید فرصت مقاله و کتاب خوندن هم پیدا کنید چون در حال حاظر این مسئله مهمترین مسئله ی زندگی شماست و میتونه آرامش رو ازتون سلب کنه.
    این پست هم خوندنش ضرری نداره:
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    نتيجه و پيآمد رفتارهاي پرخاشگرانه قابل رويت است، خواه پرخاشگري به صورت فيزيكي (همانند كتك زدن) باشد و خواه به صورت پرخاشگري لفظي همانند
    دشنام دادن و خواه در قالب ضايع كردن حقوق ديگران مانند تصاحب چيزي به زور.
    پرخاشگری بر مبنای هدف :
    چنانچه پرخاشگري را بر حسب هدف تعريف كنيم، مي توانيم به دو نوع پرخاشگري يعني پرخاشگري وسيله اي و پرخاشگري خصمانه اشاره كنيم.
    منظور از پرخاشگري وسيله اي آن است كه فرد و بالاخص كودكان براي دست يافتن به خواسته و هدف خود به پرخاشگري متوسل مي شوند.
    در پرخاشگري خصمانه، فرد بر اساس عواطف خصمانه و خشونتي كه در خود احساس مي كند، تلاش مي كند تا به فرد مقابل خود آسيب برساند.
    افرادي كه داراي سبك پرخاشگرانه در برقراري ارتباط با ديگران هستند، معتقدند كه : هميشه حق با آنهاست و اين ديگران هستند كه اشتباه
    مي كنند يا چيزي را نمي دانند. بنابراين، آمرانه رفتار مي كنند، با كلام يا رفتار خود به ديگران حمله مي كنند و از اينكه سايرين را تسليم خود نمايند
    احساس قدرت و لذت مي كنند. در واقع، آنها از هر فرصتي براي قدرت طلبي استفاده مي كنند. اين قبيل افراد به جاي آنكه به رفتارهاي كلامي و غير
    كلامي ديگران توجه كنند، به ذهنيت و خيال پردازي خود مشغول مي شوند. بنابراين، شنونده خوبي به شمار نمي روند و سعي مي كنند در دنباله
    روي از ذهنيت خود كلام يا كارهاي ديگران را مرتباً قطع كنند. نتيجه اين رفتار چيزي نيست جز اينكه خيره وار به ديگران چشم بدوزند تا بتوانند از آنها
    نقطه ضعفي بگيرند( دنبال نقطه ضعف هستند ) . انتقاد پذير نيستند و ديگران را مقصر دانسته، سعي در تحقير آنان با لحني تند و پرخاشگرانه دارند.
    آنها به همه چيز از موضع برنده - بازنده نگاه مي كنند.
    رفتار پرخاشگرانه آنها ديگران را به تسليم، اطاعت، دروغگويي، پنهان كاري، گوشه گيري و تقلب وا مي دارد. برخي افراد ممكن است با آنها مثل خودشان
    برخورد كنند و در حاليكه بي طاقت و كم حوصله شده اند، مقابله به مثل كنند.
    در مورد مادرتون (جسارتا،ببخشید!)،توی دبستان این رو یادتون میاد !:
    "لقمان را گفتند ،ادب از که آموختی؟،گفت از بی ادبان،هر چه از نظرم از ایشان ناپسند آمد از آن پرهیز کردم."
    فکر کنم "تکنیک توقف فکر" هم بد نباشه ، به طور خلاصه افکاری رو که داره شما رو عصبی میکنه،آناً متوقف کنید و اجازه ی "پر و بال پیدا کردن" بهشون ندید.
    بهتره با شجاعت از اون فرد معذرت خواهی کنید ، این نشونه ی بزرگی شما خواهد بود.
    پیشنهاد میکنم عضو انجمن آزاد بشید و از مشاوره ی تخصصی استفاده کنید.
    موفق باشید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : شنبه 28 تیر 93 در ساعت 00:11

  3. 3 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    golii (شنبه 28 تیر 93), meinoush (شنبه 28 تیر 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 28 تیر 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 31 شهریور 03 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    8,239
    سطح
    61
    Points: 8,239, Level: 61
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    همیشه قبل از فحاشی و یا عصبانیت در حد 10 ثانیه مروری روی عواقب بعدی اون داشته باشید ؛شاید به این نتیجه برسید که عصانیت فایده نداره.سعی کنید به جای احساساتی شدن ، از بخش های منطقی ذهنتون کمک بگیرید تا بتونید با یک ادبیات مودبانه حرف های محکم و جسورانه رو در راستای منافعتون به طرف مقابل بزنید. از این که در ذهنتون تفسیر های طویل و دراز از حرف ها و رفتارهای دیگران بسازید اجتناب کنید.ما همیشه با آدم های اطرافمون در ارتباطیم و بهشون نیاز داریم ،توی مواقع عصبانیت به این فکر کنید که شاید در آینده این فرد بتونه مشکلی رو از من حل کنه و من با پرخاشگری این شانس رو از خودم سلب می کنم.بدونید که عصبانیت ،داد زدن، فحاشی و... قدرت شما رو نشون نمیده بلکه ضعیف بودنتون رو داره ثابت میکنه چون قادر به پیدا کردن یک راه حل درست برای حل مسئله نیستید؛ زود پزی رو در نظر بگیرید که سوپاپ اطمینان نداره ؛با توجه به اینکه زودپز برای تنظیم فشار داخلیش هیچ راهی نداره، ایا به درد غذا پختن میخوره؟
    و در آخر اینکه باید فرصت مقاله و کتاب خوندن هم پیدا کنید چون در حال حاظر این مسئله مهمترین مسئله ی زندگی شماست و میتونه آرامش رو ازتون سلب کنه.
    این پست هم خوندنش ضرری نداره:

    در مورد مادرتون (جسارتا،ببخشید!)،توی دبستان این رو یادتون میاد !:
    "لقمان را گفتند ،ادب از که آموختی؟،گفت از بی ادبان،هر چه از نظرم از ایشان ناپسند آمد از آن پرهیز کردم."
    فکر کنم "تکنیک توقف فکر" هم بد نباشه ، به طور خلاصه افکاری رو که داره شما رو عصبی میکنه،آناً متوقف کنید و اجازه ی "پر و بال پیدا کردن" بهشون ندید.
    بهتره با شجاعت از اون فرد معذرت خواهی کنید ، این نشونه ی بزرگی شما خواهد بود.
    پیشنهاد میکنم عضو انجمن آزاد بشید و از مشاوره ی تخصصی استفاده کنید.
    موفق باشید.

    خیلی ممنون از جوابتون، باور کنید اولین کاری که بهنظر خودم هم رسید این بود که زنگ بزنم عذرخواهی کنم فقط بخاطر بی ادبیم
    نمیدونم میتونید باورکنید یا نه ولی مادرم اگه میخواست میتونست صحبت کنه تا صدای من به اون طرف خط نره ولی عمدا ساکت شد
    متاسفانه من و مادرم مشکل داریم، مادرم که به هرچی میخواسته رسیده ولی من بخاطر مادرم دارم زندگیمو در همه ابعاد نابود میکنم و این عصبی شدن هم یکی ااز اونهاست
    پرخاشگری من ار نوع اوله فاونم بخاطر نادید گرفتن خواسته هام از طرف خانواده و زیر پاگذاشتن شخصیت من. که خودم هم دارم با این رفتارم که دیگه کاملا پخش شد بیشترش میکنم و به زندگی خودم اسیب میرسونم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    همیشه قبل از فحاشی و یا عصبانیت در حد 10 ثانیه مروری روی عواقب بعدی اون داشته باشید ؛شاید به این نتیجه برسید که عصانیت فایده نداره.سعی کنید به جای احساساتی شدن ، از بخش های منطقی ذهنتون کمک بگیرید تا بتونید با یک ادبیات مودبانه حرف های محکم و جسورانه رو در راستای منافعتون به طرف مقابل بزنید. از این که در ذهنتون تفسیر های طویل و دراز از حرف ها و رفتارهای دیگران بسازید اجتناب کنید.ما همیشه با آدم های اطرافمون در ارتباطیم و بهشون نیاز داریم ،توی مواقع عصبانیت به این فکر کنید که شاید در آینده این فرد بتونه مشکلی رو از من حل کنه و من با پرخاشگری این شانس رو از خودم سلب می کنم.بدونید که عصبانیت ،داد زدن، فحاشی و... قدرت شما رو نشون نمیده بلکه ضعیف بودنتون رو داره ثابت میکنه چون قادر به پیدا کردن یک راه حل درست برای حل مسئله نیستید؛ زود پزی رو در نظر بگیرید که سوپاپ اطمینان نداره ؛با توجه به اینکه زودپز برای تنظیم فشار داخلیش هیچ راهی نداره، ایا به درد غذا پختن میخوره؟
    و در آخر اینکه باید فرصت مقاله و کتاب خوندن هم پیدا کنید چون در حال حاظر این مسئله مهمترین مسئله ی زندگی شماست و میتونه آرامش رو ازتون سلب کنه.
    این پست هم خوندنش ضرری نداره:

    در مورد مادرتون (جسارتا،ببخشید!)،توی دبستان این رو یادتون میاد !:
    "لقمان را گفتند ،ادب از که آموختی؟،گفت از بی ادبان،هر چه از نظرم از ایشان ناپسند آمد از آن پرهیز کردم."
    فکر کنم "تکنیک توقف فکر" هم بد نباشه ، به طور خلاصه افکاری رو که داره شما رو عصبی میکنه،آناً متوقف کنید و اجازه ی "پر و بال پیدا کردن" بهشون ندید.
    بهتره با شجاعت از اون فرد معذرت خواهی کنید ، این نشونه ی بزرگی شما خواهد بود.
    پیشنهاد میکنم عضو انجمن آزاد بشید و از مشاوره ی تخصصی استفاده کنید.
    موفق باشید.

    خیلی ممنون از جوابتون، باور کنید اولین کاری که بهنظر خودم هم رسید این بود که زنگ بزنم عذرخواهی کنم فقط بخاطر بی ادبیم
    نمیدونم میتونید باورکنید یا نه ولی مادرم اگه میخواست میتونست صحبت کنه تا صدای من به اون طرف خط نره ولی عمدا ساکت شد
    متاسفانه من و مادرم مشکل داریم، مادرم که به هرچی میخواسته رسیده ولی من بخاطر مادرم دارم زندگیمو در همه ابعاد نابود میکنم و این عصبی شدن هم یکی ااز اونهاست
    پرخاشگری من ار نوع اوله فاونم بخاطر نادید گرفتن خواسته هام از طرف خانواده و زیر پاگذاشتن شخصیت من. که خودم هم دارم با این رفتارم که دیگه کاملا پخش شد بیشترش میکنم و به زندگی خودم اسیب میرسونم

  5. کاربر روبرو از پست مفید golii تشکرکرده است .

    m.reza91 (شنبه 28 تیر 93)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    منم یه مدت خیلی سریع عصبانی میشدم. کلا ادم خیلی ارومی بودم اما منم به خاطر مادرم یه روز دیدم ای بابا این منم؟؟ به درجه ی خیلی بدی از عصبانیت می رسیدم که به راحتی هر کاری هر کاری از دستم برمیومد. هر چیزی که ممکنه در حالت عادی ادم انجام نده ولی توی عصبانیت به نظرم خیلی هم منطقی بود. علتش واسه من این بود که زیر فشار روحی بودم اونم در حدی که برام غیر قابل تحمل شده بود و واکنش های عجیب از خودم نشون می دادم. شما هم ببین اون فشارهایی که واقعا بهت میارن چیه. بعد اگه تونستی اون فشارا رو حذف کن. اگه نمیشد و مثل بختک بهت چسبیده بودن باید روی خودت کار کنی تا حساسیتتو به اون فشارها بیاری پایین و تحریک نشی در این حد که نمی خوای.

    واسه خیلی سال پیش بود مال من. اون موقع به نظرم اومد راهش اینه که هر کاری نیازه بکنم که به اون حد از عصبانیت اصلا نرسم. چون وقتی ادم عصبانی میشه دیگه شده. بهترش اینه که نذاره عصبانی شه. توی شرایطی که عصبانیت می کنه نمون. وقتی حس می کنی حالت خوش نیست نمون تو اون بحث و شرایط. برو. برو بیرون راه برو.
    وقتی روت فشار زیاده نذار بمونه روت یه جوری تخلیه اش کن. برو بدو. برو شنا کن. یه جوری ورزشی کن که اون انرژی عصبانیتتو بگیره.
    وقتی دیدی هیج کاری فایده نداره مطمن باش چند ثانیه اب یخ دوش گرفتن همه عصبانیتتو می بره و می کنه حس بدبختی!! بعدش می شینی به حالو روز خودت زار می زنی.
    به تغذیه ات برس.
    خیلی نزدیک موجودات رو اعصابت نباش مثل مادر. به جاش با چند تا ادم نشست و برخاست کن که بهت ارامش بدن یا حداقل یه چیزی ازشون یاد بگیری که مفید باشه.
    بهترین راهش اینه که کلا نذاری به اون حد از فشار برسی که بشه عصبانیت. اما اگه هم رسیدی سریع خودتو از اون محیط بکش بیرون. برو ورزش کن. چرا؟ چون ادم حتی اگه تو دعوا برنده هم بشه باز به اندازه یکی دو ماه انرژی شو گذاشته سر همون چند دقیقه. هر جوری حساب کنی دعوای لفظی و بدنی ضرره. دعواهای فکری که یه مقدار موذیانه است منطقیه :) اگه می تونی اینطوری حال بگیر البته به جا و منصفانه باشه . من نمی تونم :)

    - - - Updated - - -

    یه چیز دیگه. کلا با هر کسی خواستی دعوا کنی از روش خودت دعوا کن.
    مثلا یکی خیلی جیغ جیغو هست. من اصلا جیغ جیغو نیستم. حرف هم زیاد نمی زنم. خوب اگه اون شروع کنه به سلیطه بازی و من عصبانی شم حواسم نباشه وارد بازی ای شم که اون شروع کرده و بخوام از روشی باهاش کل کل کنم که خودش استادشه (جیغ زدن) باخت من حتمیه اونم با صرف انرژی زیاد (چون کاری رو کردم که توی سرشت و روحیاتم نیست. در صورتی که اون که جیغ زدن واسش راحته هیچ انرژی ای صرف نکرده)
    پس حواستو جمع کن موقع دعوا طرف مقابلت بهت نحوه ی دعوا رو تحمیل نکنه.
    تا جایی که نیازه دعوا نکن. اگه نیاز شد از روش خودت و روشی که خودت توش خبره ای استفاده کن.

  7. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    golii (شنبه 28 تیر 93), Mr.Anderson (شنبه 28 تیر 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 31 شهریور 03 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    8,239
    سطح
    61
    Points: 8,239, Level: 61
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    meinoush جان،من خودم هم میفهمم که فشارهای داخلی دارم که باید ازشون سردربیارم ولی به صورت کلی بیشتر از نیمی از فشارها به خاطر اخلاق ها و کارهای مادرمه، اینکه شما میگی ازشون دوری کن، منم همینو میخوام، تاحالا چندبار بهش گفتم نمیخوام ببینمت، با من حرف نزن، واقعا احساسم اینه که نمیخوام مامانمو ببینم
    اما واقعا خود منم دوس دارم برم ورزش ،ولی اینقدر از لحاظ ذهنی منو در فشار محیط بیرون و مغازه دار ها و همسایه ها گذاشته که چندماه یکبار اونم به دلیلای اجباری پامو از خونه بیرون میزارم
    و دلیل دیگه ای که فکر میکنم تحت فشار مادرم هستم اینه که فکر میکنه من زمانیکه از خونه میرم بیرون قرار دارم!! اینها رو از ذهن خودش یا حرفایی که تو جمع های زنونه(البته نه دربازه من،ذرباره کل دخترا9) میشنوه به من ربط میده و بعد که به خونه میام نتیجه گیری میکنه حالا رابطه مون خوب بوده یا بد!! (حالا شما فکر کن من بانک یا جایی مثل اون بودم). ،حتما بگم که من دروغگو نیستم، ولی من هرچی بگم حتی درباره یه گربه اون به یه پسر وصل میکنه، هرچقدر حقیقت بگم کمتر باور میکنه و بیرون رفتن منو فقط قرار ملاقات با پسرا قلمداد میکنه ،که در صد در صد مواقع اشتباه میکنه
    اینجوری میشه که من تحت این شرایط همیشه تو خونم و با تهمت های خیالی دیگش سر وکله میزنم .متاسفانه بابام هرچی مامانم بگه قبول میکنه، هرچی بگه،اصلا فکرشو بکار نمیگیره. با این شرایط من یهو عصبانی میشم و سر وصدا میکنم و ابروی خودمو میبرم
    و یک نکته خنده دار دیگه، من که ازش فرار میکنم و همیشه تو اطاقم هستم میگه این تو اینترنت کسایی رو داره کههیچوقت بیرون نمیاد و مدام تهمت میزنه ،با این شرایط منو با دخترای فامیل که تو ناز و نعمت مادر و پدراشون بودن و وبا کلی خرج دکترا گرفتن و زندگی خوبی دارن مقایسه میکنهو شما ببین ایا خانواده اون دخترا حتی کی از این فشار ها رو به دختراشون میاوردئن؟؟ حالا پیدا کنید پرتقال فروش رو

  9. کاربر روبرو از پست مفید golii تشکرکرده است .

    meinoush (شنبه 28 تیر 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    192
    Array
    [quote=مدیرهمدردی;113590]

    نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي

    1- اجتنابي
    2- درگيري
    3- تسليم
    4- حل
    5- سازگاري يا تركيبي

    يه مقدمه مهم:
    آدم يه روزي آفريده شد. و در بهشت هم جايگاه داشت.
    بهشت هم هيچكدام مسائل و مشكلات زندگي دنيايي را نداشت. همش عشق و حال و صفا سيتي.
    نه! يه كم صبر كنيد. فقط يك نهي وجود داشت( كه گندم را بي خيالش شو. نخور) و يك شيطان با يك وسوسه وجود داشت.(كه بابا گندمو بخور، حالشو ببر)

    حالا نمي خوام غيبت بابا آدمو بكنم. خودتون بهتر مي دونيد كه روضه رضوان را به دو گندم بفروخت.
    و بعد هم هبوط كرد روي زمين (انداختنش رو زمين)




    آری اینجا نقطه صفر و مقدمه بود تا برسیم به :

    يكم :
    بعضي از اين برو بچ حضرت آدم، هنوزم فكر مي كنند توي بهشتند. لذا همش منتظر زندگي بي دغدغه هستند. وقتي يه مشكلي پيش روشون مي بينند، كلي تعجب مي كنند. و مرتب تكرار مي كنند چرا من؟؟؟
    آخه اونا هنوز هم توي خواب و خيال حور و لب جوي و ... هستند.

    اگرچه هر روز از جلوي بيمارستان، قبرستان، مكانيكي، صافكاري، آپاراتي، كلانتري ، دادگاه و ... عبور مي كنه. اما در خيال مباركش اصلا توجه نمي كنه كه اينها براي همين آدم ساخته شده، نه براي حورالعين و فرشتگان (يا با يه درجه تخفيف خيال مي كنه اين موارد، براي همه آدماي ديگه غير از اين شخص)
    لذا فكر نمي كنه كه اصلا به اينجور جاها كار داره !!!!!!!! و اگر حرفي در اين مورد بزني بلند مي گويد : زبونت رو دندون بگير، خدا نكنه و از اين حرفا......
    وقتي پايش مي شكنه، سر و صدا و جزع و فزعش شروع ميشه. و از بيمارستان خوشش نمي آد!!!!
    وقتي عزيزش چوب خط عمرش تموم شد، نمي خواهد باور كنه كه بايد او را به قبرستان ببره!!!!
    وقتي ماشينش خراب شد، اعصابش خرد مي شه!!!!
    وقتي پنجر شد به بد شانسي ربط مي ده!!!
    اگر حادثه اي و دزدي به او زد، باور نمي كنه كه سروكارش به پليس و دادگاه افتاده !!!!

    خلاصه راحتتون کنم:
    بند یک یعنی اینکه :
    خیلی از ما با همان انتظارات بهشتی رو زمین رفت و آمد می کنیم
    نمی گوئیم، ولی انتظاراتمان و ته دلمان گواهی میده که ما می خواهیم بهشت را روی زمین تجربه کنیم.
    نقصها و مشکلات ، دردسرها و گرفتاری ها، بی احترامی ها ، درگیری ها، ضعفها، فشارها ، رنج ها ، سختی ها و هزاران مسئله را روی زمین بر نمی تابیم.
    آن وقت هست که تکه کلاممان در مورد رنجها و مشکلاتمان این میشه که:
    آخه چرا؟!
    چرا من؟!
    این چه وضعیه؟!
    باور نمی کنم؟!
    اصلا درست نیست؟!
    نباید باشه؟!



    نحوه واكنش گروه يك به مسائل و مشكلات زندگي:
    كسي كه اين چنين هست:
    هنوز ماهيت اين دنيا را درك نكرده!!!
    هنوز هم در روياهايش دنبال مدينه فاضله هست؟
    هنوز هم مرتب مي گويد نبايد اينجور بشه، بايد اينطور بشه و ....!!
    كسي كه هنور در احساسات لطيف و ظريفش زنداني هست!!!
    كسي كه با كمالگرايي افراطي اش هنوز ، واقعيات مشكلات اين جهان را نپذيرفته!!!

    شما تصور مي كنيد كسي كه مبنا، اساس و ساز و كار اين جهان را نپذيرفته و متحير در آن است، چه روشي را براي مواجهه با مشكلاتش در پيش مي گيرد؟!
    1- اجتنابي
    2- درگيري
    3- تسليم
    4- حل مسائل
    5- سازگاري يا تركيبي
    ...
    معمولا اين افراد يكي از 3 گزينه اول را انتخاب مي كنند.( 1- اجتنابي 2- درگيري 3- تسليم)
    اجتناب مي كنند :
    يعني يا از مشكلات فرار مي كنند، دوري مي كنند و سعي دارند ، روشون رو به طرف ديگري بكنند. مشكلات را انكار كنند. مسائل زندگي را نبينند.

    درگير مي شوند:
    يعني اساسا مشكل و مسائل زندگي را چون به رسميت نمي شناسند سعي در داد و بيداد كردن، پرخاشگري، عصبانيت، ناسزا گفتند، مسخره كردن، ريشخند كردن، تهديد كردن، ستيزه گري مي كنند.
    اگر ماشينشون در سفر پنچر شود شروع به ناسزا گفتن به چرخ ماشين و ميخ و كسي كه ميخ را در جاده انداخته مي كنند. بعد شروع به فحاشي به سازنده چرخ مي كنند كه اينقدر ضعيف هست. بعد دري وري به شانش بد خود مي دهند. شايد هم ناراحتي اشان را سر زن و بچه اشان خالي كنند.
    اگر تصادفي كنند. ممكن است بيايند پايين و يك مشت حواله چشم طرف مقابل بكنند. يا دشنام بدهند. يا...






    تسليم مي شوند:
    اين افراد مي سوزند و مي سازند. (اي كاش مي سوختند و مي ساختند،‌ آنها مي سوزند و تحمل مي كنند). اگر كسي حقشان را بخورد نظاره گرند. براي مشكلات و مسائل زندگي فعال و اكتيو نيستند. هميشه منتظرند ببينند بعد چي مي شه!! حال تغيير ندارند.
    اگر بسوزند به كسي كه اطرافش داد و بيداد مي كنه، مي گويند تا دهانت بازه، بگو كه من دارم مي سوزم!!!
    كمتر از فكر و بازوي خود بطور درستي بهره مي گيرد. اين افراد سازگار نيستند، سازشكارند. يعني مشكلات و مسائل را درون خود مي ريزند و مي سوزند و دم بر نمي آورند.
    چون از درون مي سوزند كمتر كسي ، سوزش آنها را مي بيند.
    در واقع از درون طالب شرايط نيستند، خواستگار تغييرند، اما درماندگي دارند. مانند فردي بي دست و پايند كه گرفتار سيل شده است.
    نه حركتي مي كنند، نه فريادي سر مي دهند. اما تمام وجودشان اضطراب و ترس هست.





    خلاصه اينكه:
    كسي كه ماهيت مشكل دار جهان آفرينش را درك نكرده است. و اساسا نمي داند زندگي يعني روش مواجهه صحيح با مسائل و مشكلات دنيا. به جاي حل يا سازگاري و بهره گيري از قدرت فكر و روان براي حل مسائل و پيمودن مسير، يكي از روشهاي ذيل را به صورت ناصحيح و اختصاصي به كار مي گيرد، كه از قضا بر مسائل و مشكلاتش افزوده شده و بيشتر در باتلاق فرو مي رود يعني:
    1- اجتنابي
    2- درگيري
    3- تسليم



    [quote/]




    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : شنبه 28 تیر 93 در ساعت 15:59

  11. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    golii (شنبه 28 تیر 93)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    فشار بیرونی گفتم. مثلا فشار از ناحیه درس کار خانواده و ... اینا رو باید ببینی که فشار بیرونی هات مخصوصا اونایی که عصبانیت می کنن یا تو رو بی طاقت می کنن که یه جای دیگه عصبانیتت می زنه بیرون رو باید ببینی چی هستن.
    هیچوقت نباید به کسی بگی با من حرف نزن دوستت ندارم. این مشکل توست نه یکی دیگه. تو سرتو شلوغ کن. برو کتابخونه درس بخون کلاس برو برو مهارت های جدیدی یاد بگیر ورزش خوب برو کلاس ورزش یا شنا و ... اینطوری اونارو کمتر می بینی. نیاز نیست که اونا خودشون برن از جلو چشمت.
    احترام همیشه به همه ادما بذار. چون باعث میشه از یه حدی بیشتر بهت بی احترامی نکنن.
    در مورد مشکلاتت اگه می تونی مطرح کن بعدا توی یه تاپیک دیگه. مثلا مسایلی که با مادرت داری. به نظرم سیاست کافی نداری توی برخوردات. دوستان می تونن راهنماییت کنن.
    مامان من خیلی خیلی بدتر بود. ... تهمت هم چه تهمتایی!!
    اگه مامان به درد خوری نداری باهاش بحث نکن. ببین من انقدر اعصاب خوردی داشتم سیاست های زبانی دخترانه ندارم . تاپیک بزنی دوستانی که تو ناز و نعمت احساسی بودن میتونن راهنماییت کنن که چطوری با زبون خوش با بابا مامانت کنار بیای.
    تو زندگی خودتو بکن. هدفاتو مسیراتو بشین واسه خودت یه چند روزی فکر کن بنویس. مهارت هاتو ببر بالا. اصلا نمی خواد کسی رو که قانع نمیشه قانع کنی. اما باهاشون مدارا کن و احترام بذار بهشون. راه خودتو برو. منتظر نشو هیچی بهتر شه. قوی باش. هدفاتو بشناس و براشون تلاش کن تا بتونی توی چند سال اینده مستقل شی. حواست هم به اطرافت باشه که اگه کسی بود که می تونست برات همسر مناسب بشه توی این اعصاب خوردی هات از دستش ندی. همه رو ببین.
    انرژیتو اعصابتو صرف این چیزا نکن. کتابخونه که می ذارن بری. برو درس بخون.
    بعدشم مامانت تا ابد هر فکری می خواد بکنه بکنه. تو به خودت برس
    حرص نخور
    اشتراک ازاد هم بگیر یه مشورتی با کارشناسا بکن.

  13. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    golii (شنبه 28 تیر 93), m.reza91 (شنبه 28 تیر 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 31 شهریور 03 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    8,239
    سطح
    61
    Points: 8,239, Level: 61
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    m.reza ی گرامی من خیلی سختی های دنیا رودیدم ،خیلیاش که خیلیا ندیدن،درسته تو مشکلاتم بیشتر از از اجتناب و درگیری به تسلیم رسیدم ،تسلیم شدن راضیم نکرد باز درگیر شدم و خیلی کم حل کردم
    اما هم دیدیم و هم چشیدم مشکلات تلخ زندگی، مساعلی که باورش سخت بود و انکار کردم، وبرای همین مشکلات که مادر و پدرم میدونن مقصر هستن، مخصوصا مادرم ، انتظار داشتم بیشتر بهم برسن، نه اینکه بهم بگن تو بدر نخوری بخاطر مشکلات که مسببشون هم خودشوم هستن!. اونها میگن مشکل داری برو بمیرف خرج اضافی میکنی جرا؟ ما واسه صد سالگیمون ارزو داریم و حتی بعدترش، برای همین انتظار داشتم اگه دارم سعی میکنم معمولی باشم بهم کمک کنن نه اینکه همه بدی های ادم های معمولی که چه عرض کنم ،ادم های بد رو بهم نسبت بدن، ، کار هاشون منو از ساکت بودن و بی محلی به پرخاشگری کشید، تا با پرخواشگری بگم میخوام یا نمیخوام
    meinoush جان حرفات رو قبول دارم، به دنبال راهیم که حساسیت هام رو کم کنم،خیلی کم. تا وقتی اسممو روی زیونشون میشنوم برانگیخته نشم، یا بدون حسایت فکری بیرون برم
    فشار بیرونی هم بیشتر مساله درسم هست که تنها استرس جدیم هست، باید بهش برسم،البته اگه عصبانیت هام کم بشه و اروم شم تا بتونم از فکرم استفاده کنم

  15. کاربر روبرو از پست مفید golii تشکرکرده است .

    m.reza91 (شنبه 28 تیر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعصابم خورده 110 که میاد ابروی ادم بیشتر میره
    توسط voroujak در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 19 دی 93, 11:08
  2. از روی عصبانیت گفتم پدرم 10 پیش با خانمی ارتباط داشته. من دروغ گفتم و مادرم و برادرم باور کردند ، چه باید بکنم ؟
    توسط sainaz860 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 فروردین 93, 01:48
  3. رفتارهای زنانه ای که روی اعصاب مردان است!!
    توسط veis در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 آذر 92, 13:02
  4. پر از خشم و عصبانیتم. فشار شدید روی جسمم دارم. دلیل و درمانش ؟ نکند خوب نشوم؟
    توسط JJ1234 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: جمعه 30 تیر 91, 21:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.