اگر این موضوع علت خاصی داره لطفاً به من بگید...
سلام به همه
نادیا هستم و 25 سالمه.
چند وقتی می شه که ذهنم بدجور درگیر فکر ازدواج شده . من قبلاً اصلاً به این موضوعات فکر نمی کردم اما جدیداً به خاطر خواستگارایی که برام اومدن این مشکل برام پیش اومده. وقتی به تمام کسایی که برام اومدن نگاه می کنن 1 نفر آدم درست و حسابی نمی بینم . منظورم توهین به اقایان نیست ولی این نمونه ها واقعاً نادرن! یکی از خواستگارام کسی بود که تصادف منجر به فوت داشت ، اون یکی هیچی نداشت نه ظاهر خوب و نه مادیات از همه نظر صفر بود و اصلاً در سطح من نبود طوری که من از اعتماد به نفس این آدم در عجب بودم که کسی که نمی تونه خودشو اداره کنه اصلاً چطور جرات کرده به ازدواج فکر کنه ، یکی دیگه از نظر ظاهر نقص داشت ولی میلیاردر! ! و خیلی جالبه که اکثر اونها قد کوتاهی دارن!
خلاصه شدم مایه ی آبروریزی و خنده ، واقعاً چند وقت پیش از بدبختی گریه کردم که آخه ایرادم چیه؟
نمی دونم این چه وضعیه ، من از هیچ نظر کمبودی ندارم ظاهرم خوبه ، خانواده دارم ، از نظر مادی مشکلی ندارم ، تحصیل کردم، تو جامعه ام ولی کسایی میان طرفم که اصلاً در سطح من نیستن . هر کسی باید با هم سطح خودش ازدواج کنه . می دونم همیشه برای همه آدمای خوب نمیان ولی این دیگه واقعاً عجیبه ، می خوام بدونم نکنه علتی داره که من نمی دونم. مثل این مشکل رو خواهرم هم داشت خواستگارای زیاد ولی همه به درد نخور، به خاطر این ذهنم در گیر شده و ترس برم داشته که نکنه اون بلایی که سر خواهرم اومد سر منم بیاد و با کسی ازدواج کنم که با من هم سطح نیست (که البته این کارو نمیکنم) یا تا آخر عمر تنها بمونم؟!
اگر این موضوع علت خاصی داره لطفاً به من بگید...
- چیزی به نام شكست وجود ندارد، آن چه هست نوعی نتیجه است.
- انسان زاییده شرایط نیست ، خالق آن هاست.
آنتونی رابینز
علاقه مندی ها (Bookmarks)