به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آبان 93 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1393-4-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    278
    سطح
    5
    Points: 278, Level: 5
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چطور باید رابطه ای که تموم شده و امکان شروع دوباره نداره رو فراموش کرد

    سلام
    ببخشید اگه طولانیه، حرف دلمه که باید کامل میگفتمش...

    3 سال پیش توجهم به یکی از هم کلاسی هام جلب شد. مدتی رفتارشو زیر نظر داشتم. بعد از مدتی از اخلاق و رفتارش خوشم اومد. خیلی طول نکشید که علاقمند شدم. میخواستم کمی بهش نزدیک بشم تا اگه شزایطشو داشتیم، راجع به آینده حرف بزنیم ولی اون فکر کرد که میخوام پیشنهاد دوستی بدم و قهر کرد تا چند ماه در شعاع 2 کیلومتری من ظاهر نمیشد!!! بعد از یک سال از شروع ماجرا بالاخره باهاش حرف زدمو ماجرا رو گفتم و گفتم قصد دوستی ندارم چون اصن قبول ندارم این چیزا رو. اولش عذرحواهی کرد بابت رفتارهای قبلی و بعد جواب منفی داد و گفت فاصله سنی 4-5 ساله میخواد، در حالی که احتمالا من از اون کوچیکترم. وقتی پرسیدم از کجا میدونید گفت چون شما مستقیم اومدید دانشگاه و من یه سال پشت کنکور بودم. وقتی تاریخ تولدشو پرسیدم تازه معلوم شد 2 سال بزرگتره!!! هیچی دیگه، شکست عشقی رو خوردیم...
    مدتی گذشت و یه کم صمیمی تر شدیم (موضوعات درسی) نمیدونم کدوم شیر پاک حورده ای به من گفت ارتباط چشمی مؤثره! چند ماهی میگذشت از جواب منفی، که این حرکتو شروع کردم اولش واکنش منفی نشون داد ولی بعدتر واکنش هاش مثبت تر شد تا جایی که دیگه همه میدونستن من دارم چیکار میکنم!!! (مخصوصا دوستاش) بعد از تعطیلات عید، واکنش مثبت که هیچ، دیگه اصلا آدم حساب نمیکرد. ظاهرا عاشق یکی از پسرای فامیل شده بود (اینو الان فهمیدم) یه روز اومد گفت مثل این که شما نمیخوایید پیشنهادتون رو فراموش کنید؟!!! من به یه پسر دیگه علاقه دارمو به زودی میاد خواستگاریم! قشنگ نقره داغ کرد منو.... (البته پدرش به پسره جواب منفی داد و به اون پسره نرسید) تا چند وقت هر جا اون بود من نبودم. روز آخر ترم وقتی دورهم با دوستامون بودیم (جمع 5-6 نفره که بیشتر اوقات با هم هستیم) همش با من میگفت میخندید شوخی میکرد! همه تعجب کرده بودن! اون روز اولین بار به من گفت: "تو"
    تابستون گذشت و ترم جدید شروع شد. اولین روز که روبرو شدیم با بی اعتنایی کامل از جلوی من رد شد. منم رفتم روی دنده لج و هر جایی که ردی از اون بود، خودمو کنار میکشیدم. حدود 2-3 هفته این کارو کردم. همه میدونستن دلیل کارم چیه و واقعا کفری شده بودن... دوستاش خیلی سعی کردن منو مجاب کنن که تموم کنم ولی...
    بالاخره یه روز یه چیزی به ذهنم رسید... توی جمع مطرح کردم که دیشب با یه دختره رفته بودم بیرون! اولش هیشکی باور نکرد مخصوصا اون، همش حواسم بهش بود که چه واکنشی نشون میده ولی اون بی تفاوت نشون میداد. بالاخره بعد از یه هفته، جلومو گرفت و گفت اون روز با کی بودی؟ گفتم به شما ربطی نداره گفت من باید بدونم با کی بودی گفتم چه فرقی میکنه گفت امکان نداره با دختر بوده باشی، بودی...؟! خودمو میزدم به کوچه علی چپ و توی دلم میخندیدم که کلکم گرفت! آخرش گفت لااقل اسم یه پسر بگو تا مطمئن بشم که دختر نبوده!!!!!
    از اون روز صمیمی شدیم و هر روز به بهانه مسائل درسی یکی دو ساعت حرف میزدیم. بعد از مدتی، دیگه دوستاش رسما به من متلک مینداختن که برو، فلانی منتظرته! انقد پیش رفت که توی دانشگاه، ما 2 تا فقط با هم حرف میزدیم. یه روز نزدیک به 4 ساعت نشستیم (متاسفانه خیلی هم نزذیک به هم بودیم) رفتش سر کلاس ولی بیشتر از ده دقیقه ننشست! پا شد اومد! بماند که چه متلک ها خوردیم و تا یه هفته سوژه بودیم توی دانشگاه
    تمام مدت با من دیده میشد کسی که شش ماه قبل جواب سلام منو نمیداد!
    ارتباط اس ام اسی شروع شد و روز به روز قوی تر شد (کاملا ناخواسته) چند ماه این وضعیت ادامه داشت و میزان وابستگی خیلی بالا رفته بود... دوستاش سعی کردن مانعش بشن ولی اومد دوستاشو پیش من لو داد و گفت که نمیخواد به حرفشون گوش بده!!!!!!!!!! این در حالی بود که بدون اجازه دوستاش آب نمیخورد...
    یه روز اس ام اس داد که اگه بودنم، آزارت میده، برو! جلوتو نمیگیرم! دوست ندارم اذیت بشی... با این که با هم حرف میزدیم ولی بارها توی حرفاش غیر مستقیم گفته بود که نظرش راجع به پیشنهاد من عوض نمیشه. با این حال هر وقت احساس میکرد میخوام تموم کنم جلومو میگرفت! یه بار رک بهش گفتم من بهت علاقه دارم و اگه باهات حرف میزنم دلیلش اینه. اونم جواب منفی داد. 2 هفته حتی بهش سلام هم نمیدادم که بدجور بی تابی میکرد ولی دوستاش اجازه نمیدادن بیاد پیش من نهایتا یه روز اومد و گفت تا کی میخوای قهر باشی؟!!! گفتم قهر کدومه من جوابمو گرفتم تمام. ولی اون دلمو به دست آورد که بازم شروع کنیم... یه روز از صبح تا شب اس ام اس میداد، همون شب می گفت فردا حتما بیای کار دارم باهات. میومد میگفت اصلا درست نیس شما انقد به من اس ام اس میدید(!) چند ساعت بعد عذرخواهی میکرد و میگفت ببخشید، اصن غلط کردم راضی شدی؟! همش این چرخه تکرار میشد
    یه شب گفت اشتباه کردم باهاتون صمیمی شدم منم گفتم پس دیگه نه من نه تو... تا صبح بیدار موند و همش معذرت خواهی کرد، می گفت اگه دوست داری بد و بیراه بگو، فحشم بده ولی باهام قهر نکن، تو رو خدا با من حرف بزن، علط کردم! (11 شب تا 8 صبح)
    شدت اس ام اس ها خیلی زیاد بود (صبح تا شب) ولی نهایت سعیمو میکردم که هیچ کلمه محبت آمیزی نگم. (فقط یکی دو بار: "عزیزم"، اونم از دستم در رفت ) دلم نمیخواست وقتی منو نمیخواد بیخودی وابسته ش کنم. اما بعدها فهمیدم شدیدا وابسته شده بوده و به روی خودش نمی آورده (دوستش بهم گفت)
    یه روزی، دیگه جواب اس ام اس ها رو بلافاصله نمیداد. بعد از یه هفته، دیگه جواب منو نداد... 2-3 هفته اینجوری گذشت تا این که دوستش به حرف اومد و گفت بیخیالش شو، اس ام اس ها تو می بینه ولی عمدا جواب نمیده. دلیلشو پرسیدم گفت اینجوری واسه جفتتون بهتره، بذار حیالتو راحت کنم اگه قبلا دعواتون میشد و اونجوری بی تابی میکرد واسه این بود که تنها بود و احساسش پیشت گیر کرده بود ولی الان یه پسره داره وارد زندگیش میشه، به همین خاطر دیگه راحت جوابتو نمیده... این حرفا رو هیچ وقت خودش به تو نمیگه که تو همچنان امیدوار بمونی ولی بدون که از اولش هم اشتباه بود...

    الان 3 ساله که این احساس یک طرفه داره منو عذاب میده، روی درسم تأثیر خیلی بدی گذاشته ولی نمیتونم فراموشش کنم. چه جوری فراموش کنم همه چیو؟!!!!
    همه جا توی هر لحظه، هر جا که باشم، بهش فکر میکنم، یاد گذشته می افتم... چیکار کنم که بعد تابستون دوباره هوس نکنم از اول شروع کنم؟!!!!!!!!!!
    آخه من یکم شیطونم، ممکنه باز یه ماجرایی درست کنم که متمایلش کنم...
    ویرایش توسط azad73 : دوشنبه 23 تیر 93 در ساعت 19:19

  2. کاربر روبرو از پست مفید azad73 تشکرکرده است .

    Mr.Anderson (سه شنبه 28 مرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آبان 93 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1393-4-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    278
    سطح
    5
    Points: 278, Level: 5
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6

    عجب مشکل بغرنجی دارم که کسی نمیتونه کمکم کنه....

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط azad73 نمایش پست ها
    آخه من یکم شیطونم، ممکنه باز یه ماجرایی درست کنم که متمایلش کنم...
    خب شما شیطونی نکن دیگه
    اونم که بهت وابسته نشده
    هر وقت پسر دیگه وارد زندگیش شد
    راحت تو آب نمک میخوابونتت
    تا ببینه پسره می مونه یا میره

    اگه موند که هیچ
    ولی اگه نموند دوباره به تو متمایل میشه
    مشکل از شیطونی های تو نیس
    اون خوب بلده چطور پا در هوا نگهت داره

    آخ چقدر خوشم میاد ار اینجور دخترا
    چقدم بدم میاد تو دانشگاه واسه مسئله ی خصوصی 200 نفر رو واسطه میکنن

  5. 2 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    azad73 (دوشنبه 27 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اومدم تو که بخونم بتونم نظری بدم بدم اما دیدم خیلی طولانیه
    دلیلش شاید این بوده که ط.ولانیه پستت هر کسی حوصله نداره همه اشو بخونه

    ولی بر اساس عنوان تاپیکت
    دیگه نباید فکر کنی به رابطه و اون ادم. واسه همینم نباید فکرتو ازاد بذاری. با ورزش کار درس بیرون رفتن با دوستان و ... سرتو شلوغ کن
    موسیقی هم بیکلام گوش بده
    از تکنیک توقف فکر استفاده کن. سرچ کن توی همین تالار

    موفق باشی

  7. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    azad73 (دوشنبه 27 مرداد 93), nafiseh joon (جمعه 17 مرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 31 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 آبان 93 [ 02:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    455
    سطح
    9
    Points: 455, Level: 9
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    141

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی پستتون طولانیه
    جزئیات اضافه هم زیاد داره
    کل مشکلتون رو تو 5 خط میشد توضیح داد
    ادم حوصله نمیکنه همش رو بخونه.

    مفید مختصر بنویسید.بعد ببینید چطور دوستان راهنماییتون میکنن.

    موفق باشید.
    سال ها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجایی اما،
    ارزوی من برای خوشبختی تو ، تو را در خواهد یافت و در بر خواهد گرفت
    و احساس خواهی کرد اندکی شادتر واندکی خوشبخت تر
    ونخواهی دانست که چرا...

  9. 3 کاربر از پست مفید man-bedoone-sahar تشکرکرده اند .

    azad73 (دوشنبه 27 مرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 31 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دقیقا با نفیسه موافقم اون شمارونمیخواد واقعا نمیخواد
    فقط نگهتون داشته تو آب نمک که اگه پسره تنهاش گذاشت شمارو داشته باشه
    درضمن حتی اگه برگرده هم چون شما میدونید با یکی دیگه دوست بوده به هیچ عنوان زندگی خوبی نخواهید داشت چرا که همش با دعوا و... همراه خواهد بود
    شما ی سرگرمی خوبی بودین براش
    اصلا براش فرقی نداره کی باشه بهتر از این دوست جدیدش هم گیرش بیاد میره شک نکنید
    موفق باشید

  11. 2 کاربر از پست مفید saba_1370_saba تشکرکرده اند .

    azad73 (دوشنبه 27 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آبان 93 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1393-4-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    278
    سطح
    5
    Points: 278, Level: 5
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Arrow

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    مشکل از شیطونی های تو نیس
    اون خوب بلده چطور پا در هوا نگهت داره

    آخ چقدر خوشم میاد ار اینجور دخترا
    چقدم بدم میاد تو دانشگاه واسه مسئله ی خصوصی 200 نفر رو واسطه میکنن
    وابسته شده بود... یک هفته که باهاش حرف نزده بودم با چشمای قرمز اومد گفت تا کی میخوای با من قهر باشی؟! الان که باهام حرف نمیزنی، بهت خوش میگذره؟! حالت خوبه؟!!!! توی متن تاپیک هم گفتم یه بار حرفمون شد تا صبح التماس میکرد بهم بد و بیراه بگو ولی تو رو خدا قهر نکن!!!
    ولی این وابستگی تا موقعی بود که فقط من بودم، نه کس دیگه...
    میدونم مشکل از شیطونی های من نیست...
    یه مدت پا در هوا نگه داشت تا این که خودشم، خودشو گم کرد خودشم یه پا در هوا شد ولی به قول شما خوب بلده چطور نگه داره!
    من 200 نفر واسطه نکرده بودم با کسی حرف زدم که صمیمی ترین دوستش بود و اون داشت بهش خط میداد! خودشم گردن گرفت و گفت که من بهش گفته بودم فلان حرفو!
    حالا شما بخند، ما که اشکمون در اومد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba_1370_saba نمایش پست ها
    درضمن حتی اگه برگرده هم چون شما میدونید با یکی دیگه دوست بوده به هیچ عنوان زندگی خوبی نخواهید داشت چرا که همش با دعوا و... همراه خواهد بود
    شما ی سرگرمی خوبی بودین براش
    اصلا براش فرقی نداره کی باشه بهتر از این دوست جدیدش هم گیرش بیاد میره شک نکنید
    ممنوم که وقت گذاشتید و خوندید
    اون خط اولی که از حرفاتون نقل نقول کردم، خیلی مهم بود واسم. ممنونم که با دقت خوندید و مشکلی که خودم اشاره نکرده بودمو گفتید
    این که گفتید سرگرمی خوبی بودم براش... چیزی که خیلی منو آزار میده دقیقا همینه... خیلی سعی کردم دلیلشو بفهمم تا اون جایی پیش رفتم که احتمالا یه جورایی اون کاری که عشقش باهاش کرد رو سر من آورده باشه... چیزی که واسم عجیب بود این بود که من با چند تا آدم روبرو بودم! از اول این طوری نبود ولی یک ماه آخر، نشونه های بی محلی رو یواش یواش می دیدم... به هر حال گذشت...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط man-bedoone-sahar نمایش پست ها
    سلام
    خیلی پستتون طولانیه
    جزئیات اضافه هم زیاد داره
    کل مشکلتون رو تو 5 خط میشد توضیح داد
    ادم حوصله نمیکنه همش رو بخونه.

    مفید مختصر بنویسید.بعد ببینید چطور دوستان راهنماییتون میکنن.

    موفق باشید.
    من دیدم تاپیک هایی که متنشون حتی طولانی تر بوده ولی دوستان جواب میدن... یکم شکلک متناسب با موضوع گذاشتم که جذاب بشه تا شاید دو دقیقه از وقت گرانبهای دوستای خوبمو بگیرم ولی مثل این که فایده نداشت...
    باور کنید وضعیتم در حدی نیست که با آرامش بشینم خلاصه برداری کنم! همین که اینا رو تونستم بنویسم خودش خیلیه!
    الان اگه بگید دوباره مشکلتو از اول بگو نمیتونم بگم
    بازم ممنون
    ویرایش توسط azad73 : دوشنبه 27 مرداد 93 در ساعت 14:59

  13. 2 کاربر از پست مفید azad73 تشکرکرده اند .

    elham- (دوشنبه 27 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم یه مدت با یکی از همکارام بودم خیلی روزای سختی رو دارم میگذرونم

    ولی اولین و آخرین کسی بود ک چنین رابطه دوستی رو باهاش داشتم

    اما الان فقط دنبال اینم که جایگزین کنم میدونید چرا؟؟؟؟

    تا بتونم اون و فراموش کنم البته منظورم از جایگزین ازدواجه شاید با ورود ی فرد جدید همه

    چی و فراموش کنم شایدم نه!!!!

    پس بدونید کسی که تونست یک نفر رو بزاره کنار بعد از ی مدت فراموشش کرد

    میتونه خیلی راحت نفرات بعدی رو هم همینکار کنه

    منم میخوام فراموش کنم اما نمیشه

    روزای سختی و بدی دارم اما این و میدونم حتی اگر برگرده هم بدرد من نمیخوره

    چرا که شاید حتی ازدواجم کردیم اما بعد از ازدواج اینکارو میکرد

    بعضی آدما فرقی نداره با کی باشن فقط ی نفرو میخوان تنها نباشن فقط و فقط

    و در اولین فرصت مناسبی ک پیدا کردن اون و کنار میزنن و بعدی رو جایگزین میکنن

    پس دنبال راه برا فراموش کردنش باش

    اینم بگم دنبال یکی ک جای اون و بگیره نباش

    ببین خودت چه حال و روزی داری پس این روزا رو برا کسی نخواه و به وجود نیار

    من بزرگترین اشتباه زندگیم ورود خیلی راحت ی آقا بود ب قلبم

    منی ک حتی کسی تو خیابون بهم تو نمیگفت

    ایقدر راحت این و تو قلبم جا دادم قدر خودتون و بدونید دنبالش نرید البته سخته خودمم دارم

    این روزا رو میگذرونم من ک هر روز میبینمش

    ولی واقعا این روزا رو برا کسی به وجود نیار ی جور فراموشش کن

    منم ی چرا هایی دارم اما اگر از خودشونم بپرسیم راستش و نمیگن

    فکرم نمیکنم کسی بتونه جواب واقعی این چرا ها رو پیدا کنه اما زمان ک بگذره مشخص

    میشه

    پس فقط و فقط صبر میخواد ک ما نداریم
    وجود و مرور خاطره هاست که ما هارو

    اذیت میکنه اما تموم میشه باید فکر راهی بود برا رد شدن از این

    اتفاقایی ک افتاده و همه چی و به حالت سابق برگردوند ک غیر ممکنه مثل سابق شه اما

    میشه بهتر از این بود

    قدر خودمون و ندونستیم و راحت دل دادیم به آدمایی که فقط دنبال سرگرمی بودن این نیز

    بگذرد...


    ویرایش توسط saba_1370_saba : سه شنبه 28 مرداد 93 در ساعت 11:25

  15. 3 کاربر از پست مفید saba_1370_saba تشکرکرده اند .

    azad73 (سه شنبه 28 مرداد 93), رزا (سه شنبه 28 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آبان 93 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1393-4-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    278
    سطح
    5
    Points: 278, Level: 5
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saba_1370_saba نمایش پست ها
    منم یه مدت با یکی از همکارام بودم خیلی روزای سختی رو دارم میگذرونم

    ولی اولین و آخرین کسی بود ک چنین رابطه دوستی رو باهاش داشتم

    درکتون میکنم. اگه حرفای شما، به جای یه دختر، مال یه پسر باشه میشه درد دل من...
    هیچ وقت دنبال جایگزین نبودم، حتی موقعیتش هم پیش اومد ولی این کارو نکردم. چون وجدانم قبول نمیکنه زندگی یکی دیگه رو مثل خودم سیاه کنم و شب و روزشو به هم بدوزم...
    برای منم نفر اول بود و هر روز هم جلوی چشم منه
    یه بار جایی راجع به من صحبت میشد که گفته بود اونو جای برادر نداشتم میدونم (برادر نداره) وقتی به گوشم رسید توی دلم گفتم من نیاز به یه "خواهر" ندارم و دو هفته خودمو ازش گرفتم تا بلکه بدونه من کجای زندیگش هستم و بهش هم ثابت کردم ولی هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز برسه که...
    خیلی دوست دارم برم سؤالامو ازش بپرسم ولی با خودم عهد کردم جز سلام و علیک هیچ خرفی باهاش نزنم...
    ممنونم که باهام همدردی کردید

  17. کاربر روبرو از پست مفید azad73 تشکرکرده است .

    سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 فروردین 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    839
    سطح
    15
    Points: 839, Level: 15
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 149 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میگن عشق اول هیچکی نمیتونه جاشو بگیره
    اصلا بهیچ وجه به این اعتقاد ندارم
    به نظر من یه دختر یا پسر باید دنبال آدم واقعی چه مرد چه زن و یه عشق واقعی باشه
    من خودمم تجربه شو دارم برای عشق اول 6 سال عمرمو گذاشتم
    هیچوقت دنبال عشقای یه طرفه نباشید اولش سخته اما بعد به حرفم میرسید
    الان تازه فهمیدم عشق واقعی یعنی چی ؟
    اما اینو بدونید خدای جای حق نشسته مامانم همیشه میگه خدا " دیر گیر اما شیر گیر "
    همین عشق بعد از چند سال بهمن زنگ زد که حلالم کن زندگیم جهنم شده
    پس چی قربون خدا بشم دل آدما اشک آدما الکی نیست
    بخاطر هر یه قطره اشک باید جواب پس داد بخاطر سفید شدن یه تار مو باید جواب خدارو داد
    پس مواظب اشکاتون باشید

    - - - Updated - - -

    صبا جون من داستان تو رو پیگیر بودم و هستم
    عزیزم تو باید جای اون خدارو تو دلت بزاری
    سخته و من تجربه تو رو دارم عزیزم همیشه دنبال کسی باش که لیاقت داشته باشه
    میگن برا کسی بمیر که برات تب کنه
    اما من میگم برا کسی تب کن که برات بمیره

  19. 2 کاربر از پست مفید سلیمانی تشکرکرده اند .

    azad73 (سه شنبه 28 مرداد 93), سیاه و سفید (سه شنبه 28 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.