تقدیم به همه مادران و بانوان
سالهاست که زن بودن را فراموش کرده ایم.
سالهاست دیگر همسران فداکار و مادران دلسوزی نیستیم.
در عوض راننده های خوبی شده ایم،حسابداران خبره،
مامور خریدان زرنگ،مدیران توانمند،باربران قوی،
استراتژیست های باهوش،
اما دیگر خودمان نیستیم.ما گم شدیم ،
چه کسی ما را به دنیای خشن و خالی از لطافت مردان کشاند؟
شانه هایمان،بازوانمان و زانوهایمان هنوز زنانه اند.
هنوز برای مرد شدن ساخته نشدند.
و افسوس اینکه به مرد بودنمان افتخار می کنیم.
از یادمان رفته زن بودن اوج غرور است.
صبرمان ،عواطفمان،هنرمان
ارزشمندتر از هر آنچه است که به دست آوردیم.
دلم برای نوه هایمان میسوزد
چه کسی میخواهد به دخترانمان مادر بودن را بیاموزد.
میدانید خانه از مادران خالی شده است
و برخی مردها چه لذتی میبرند از این گم شدن،
از این خالی شدن خانه، دیگر دغدغه خرج و برج را ندارند،
نگران خرید و دیر رسیدن بچه ها، آینده خانواده و...
به لطف مرد شدن ما
آنها فرصت زیادی برای راحت زندگی کردن پیدا کرده اند.
نکند آدرس را خودشان اشتباه داده اند؟
ما خیلی نزدیک به خدا بودیم .؟
همه شاهد بودند بهشت زیر پایمان بود ولی حالا ؟؟!!
دلم برای زن بودنمان تنگ شده
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)