سلام به دوستان
وقتی خودم و شخصیت و رفتارام و البته مشکلم با اطرافیان و همسرم رو تحلیل میکنم میبینم برخی از مشکلاتم ریشه در کم توقع بودن افراطی(اگه تعبیرم از حالت خودم صحیح باشه البته) و بیش از حد و بیمارگونه کنار اومدن با هررررر شرایطی هست.
چند تا مثال:
3 سال پیش شوهرم تلویزیونمونو داد به یکی از اقوامش که مثلا برا خودمون ال سی دی بگیریم هنوز نخریده منم گله ای نکردم که یالا و زود باش و پس چی شد؟هر موقع مهمون میاد براشون عجیبه که ما تلویزیون نداریم منم میخندم میگم وقت نکردیم هنوز!!! (یعنی تازه خودم بیخیالی شوهرمو توجیح هم میکنم متاسفانه!!!)
زمانی که رفتیم آزمایش خون ازدواج بدیم شوهرم یادش رفته بود کیف پول بیاره از من پول گرفت!!! منم برام عجیبب نیومد تازه احساس میکردم من باید کیف پولمو سریع بدم که اون خجالت نکشه تاز بی پولی(از این مدلا زیاد تکرار شد بعدها)
تقریبا یک سوم هزینه عروسی رو من به همسرم دادم بقیه اش هم چک داده بود که با پولایی که هدیه گیرمون اومد پرداخت کرد در کنار این که توی هزینه عروسی کمکش کردم اینارم لحاظ کنید که بحث مسائل مالی رو خودم و خانواده ام نکردیم تو جلسات و توقع مالی ازش نکردیم(خونه نداشت+ ماشین نداشت)بعد من در هر دوی اینا کمک مالی نسبتا زیادی بهش کردم در نتیجه افراط در این جور کارها توهم ایجاد میکنه که انگار خانواده دختر دخترشونو گذاشتن تو سینی دارن تعارف میکنن که متاسفانه تازه اینو فهمیدم
یا مثلا خیلی جاها رو میگه خودت برو... مثلا ما تهرانیم یه مهمونی کرج باشه منم زیاد ایراد نمیگرم سرمو میندازم زیر و خودم میرم(یعنی در اون لحظه اصلا به نظرم نمیاد این وظیفه اونه )
خلاصه کلام کم توقع بودن و کنار اومدن با هررررر نوعی از شرایط یه مشکل جدی در من هست و این موضوع خیلی ازش سو استفاده میشه
مشکلم ریشه اش در کجاس؟ برای خودم ارزش قائل نیستم؟ کمرو و خجالتی ام؟ اعتماد به نفسم کمه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)