به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 94 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,131
    سطح
    18
    Points: 1,131, Level: 18
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با پسر عمه سمجم چگونه رفتار کنم؟

    سلام ب همگی. از همین اول ب خاطر طولانی بودن تایپیکم از همگی عذر میخوام. من ی دختر 16 سالم. امسال میرم سوم. از خانواده ای ب نسبت سطح بالا. اهل تهران. مذهبی و البته چادری. طبیعتا ب خاطر اعتقاداتم سعی کردم جلوی نامحرم سنگینی خودمو حفظ کنم و ارتباطی نداشته باشم. پسرعمه ام سعید هم 16ساله ست. منتها چون نیمه دومیه امسال میره دوم. سطح خانواده اش از ما پایین تره و شهرستان زندگی می کنند. نسبت ب ما هم کمتر مذهبی اند. البته تا اون جایی ک من میدونم نماز و روزه و حجاب تا حدودی دارن. ما هرسال چ بار مجبوریم برای سرر زدن ب پدربزرگو مادربزرگم ب شهرستان بریم. از بچگی چون منو سعید اختلاف سنی مون کم بود هم بازی های خوبی برای هم بودیم و اون همیشه حتی از داداشمم بیشتر هوای منو داشت و داره و منم واقعا مثل ی داداش دوستش داشتم. تا این ک سنمون ک بیشتر شد خب طبیعتا از هم دورتر شدیم و صمیمیتمون کمتر شد. علاوه بر اون پدر من روی سعید و من خیلی حساسه. حتی ب کوچکترین چیزها هم گیر میده. ک خب ن از لحا دینی کارش درسته ن عرفی ولی بهرحال پدرمه. ب خاطر همین حساسیت، منم نسبت ب سعید خیلی بیشتر رعایت میکردم. و سعید هم کاملا در جریان رفتار پدرم بوده و هست. اونم تا حدودی رعایت میکرد. و اما مشکل من از موقعی شروع شد ک پارسال یک شماره چندینو چ بار مزاحمم میشد من هم جواب نمیدادم تا این ک sms داد ترنج منم سعید ! اونموقع اصلا فکر بدی نسبت بهش نکردم گفتم حتما چون عقایدشون با ما فرق داره sms بازی با نامحرم رو بد نمیدونن منم محترمانه ج دادم لطفا sms نده. و اونم عذرخواهی کرد و من فکر کردم خب خداروشکر دیگه چیزی پیش نمیاد. اما طی این یک سال با خط های مختلف ب من sms میداد ک ترنج من باید ی چیزی بهت بگم. منم اون موقع نمیدونستم ک سعیده خودشو معرفی نمیکرد. معمولا جواب نمیدادم تا این ک دیگه دفعه آخر ج دادمو بهش با لحن تند گفتم هرکی هستی دیگ sms نده. و اونموقع حتی 1درصدم فکر نمیکردم سعید باشه. که بعدا خیلی اتفاقی فهمیدم 3تا خط داره و هنوزم نمیدونه ک من فهمیدم اون مزاحما خودش بودن. بعد از همه این مزاحمتا 2باره با خطی ک همون اول داده بود چ وقت پیش با کمال پرررویی sms داد ترنج منم سعید!!! منم دیگ ج ندادم. آخرین باری هم ک عید خونه شون بودم همه اش خیره نگام میکرد و من خیلی معذب بودم طوری ک اصلا کل مهمونی از شر نگاهاش ب آشپزخونه پناه آوردم. بعد از عید دیگ هیچ اتفاقی نیوفتاد تا این ک من چ وقت پیش تو وایبر توی گروپی ک عمه ها و خانواده ی پدرم عضو بودن و البته خود پدرم هم بودن عضو شدم. گفته بودم پدرم زیادی حساسن ! توی اون گروپ سعید ی کلمه رو اشتباه نوشته بود منم بهش دادم سعید غلط نوشتی ک همون موقع پدرم عصبانی شد و بهم گفت تو خجالت نمیکشی با سعید 3ساعته داری چت میکنی !!! و منو جلوی همه از گروپ خارج کرد. بگذریم ک من چ قدر اون شب از بی اعتمادی پدرم سوختم. روز بعد تو وایبر سعید ب خودم پیام داد ک من فهمیدم بابات ب خاطر حرف زدن با من تو رو از گروپ خارج کرد. من باید از گروپ خارج میشدم شماها همه دخترین. برخوردم تو دفعه های قبل براتون توضیح داده بودم ولی این دفعه نتونستم ب خاطر عذاب وجدانی ک پیدا کردم جوابشو ندم. بهش گفتم سعید خواهش میکنم برگرد. جلوی اعضای دیگر گروپ ک از فامیلای نزدیکمونم بودن آبروریزی نکن بدتر ! بذار همه چ عادی باشه. دیگه بیشتر از این با جزئیات توضیح نمیدم. اون هی سعی میکرد چتو طولانی کنه و یک جواب درست حسابی نده. بعدم لحنش زیادی صمیمی شده بود. منم دیدم ادامه دادن این گفتو گو درست نیست بهش گفتم اصلا هرکار میخای بکن از تو بخیر و ما رو ب سلامت. (منظورم این بود ک دیگه پیام نده !) 2باره 2ساعت بعد داد از گروپ خارج شدم. من بازم جواب ندادم. شاید 3.4 بار 2باره داد ک منم فقط دادم ممنون. 2باره داد ترنج میشه تو انتخاب رشته کمکم کنی؟!! خدایا چ قدر این بشر پررو بود !! اخلاق بابای منو میدونست. اعتقادات منو میدونست. درجریان جواب sms هایی ک بهش داده بودم بودم! با همه اینا 2باره ول کن نبود ! میخاستم باهاش تند برخورد کنم دیدم پسرعمه مه من 2روز دیگه میخام باهش چشم تو چشم شم چیکار کنم. بهش دادم مشکل شخص تو نیست. مشکل اینه ک من نمیخام از اعتماد کسی سو استفاده کنم. متوجه میشی؟ داد متوجه نشم چیکار کنم!!! منم دیگ چیزی ندادم تا این ک روز بدش واسم جوک فرستاد !! منم بلاکش کردم ک ای کاش نمیکردم چون بعدش فهمیدم وقتی کسیو بلاک میکنی خودش متوجه نمیشه فقط پیاماش واس من نمیاد. مامانم از همون اول در جریان کل مسئله بودن. بهم گفتن وقتی تو بهش دفعه آخر دادی مشکل "شخص تو " نیست اونم چون خیلی کم رویه !!! برداشت کرده ب خاطر محدودیت هایی ک داری نمیتونی باهاش ارتباط داشته باشی! حالا هم ک بلاکش کردی اون پیام میفرسته و تو ب روی مبارکتم نمیاری!! با چ تا از دوستامم مشورت کردم اونم همینو گفتن. منم تصمیم گرفتم از بلاک بودن درش بیارم. ک اگر یک بار دیگ پیام داد یک پیام درستو حسابی بدم تا دیگه حد خودشو بفهمه ! اما از اون ی هفته دیگه نداد ک نداد !!! ما هم کمتر از ی هفته دیگه قراره بریم شهرستان. من احساس میکنم اینجوری بهش چراغ سبز دادم و راستش میترسم باهاش روبر شم. قرار بود مامانم با عمه ام صحبت کنن ک بازم مشورت کردیم گفتن این کارو نکنیم چون یا اصلا بعید نیست عمه هم درجریان باشه و اصلا از خداشم باشه. (همون طور ک گفتم سطح خانواده ی ما خیلی بالاتره) یا این ک اگرم درجریان نباشه مطمئنا جلوی ما گارد میگیره برای این ک بالاخره جلوی مامانم آبروی پسرش رفته. حالا من الان باید چیکار کنم؟ رفتارم جلوش چ شکلی باشه؟ اونم جلوی خانواده ای ک اگر من زیادیم سنگین برخورد کنم بهشون برمیخوره. (فرهنگ هامون کلا متفاوته) ما حتی هنوزم از لفظ "تو" برای حرف زدن استفاده می کنیم یا ب اسم کوچیک هو صدا میزنیم. بازم ب خاطر طولانی بودن حرفام ازتون واقعا عذر میخام منتظرم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به پدرت بگین و خلاص...............
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 94 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,131
    سطح
    18
    Points: 1,131, Level: 18
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اين ک وقت گذاشتين.
    اين کارو نميتونم بکنم. اخلاق پدرمو ک توضيح دادم. اگ بفهمن ن تنها کلا فاميل بهم ميريزه بلکه ايشون مطمئنا منم مقصر ميدونن!!! بنا بر اين، اين کار نشدنيه !!

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام ترنج جان.

    پسر عمه ات رو نديد بگير بذار هر كاري دوست داره بكنه.

    بعضي آدم ها دنبال توجه هستند حتي اگر بد و بيراه بگي يا قربون صدقشون بري براشون فرقي نميكنه همين كه تونسته باشن توجه تو رو به خودشون جلب كنند كافيه.

    به هيچ وجه هيچ كاري نكن.بذار فقط پسر عمه ات بمونه در حد سلام و احوال پرسي همين.

    به نظرم بهتره ديگه تو اون گروه هم نباشي.يه موقع هايي آدم از يكسري امكانات استفاده نكنه اعصابش آروم تره براي مدتي كلا از اين گروه فاميلي و بلوك كردن و... فاصله بگير.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...






  5. 3 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 31 خرداد 93), دختر بیخیال (دوشنبه 02 تیر 93), ساحل75 (سه شنبه 03 تیر 93)

  6. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درکت می کنم خانومی. شما اگر واقعا اعتقاد دارید که پسرعمه ی شما نامحرم است و می دانی که پدرت هم روی این مساله حساس است پس طبق اعتقادات خودت مثل یک نامحرم با او رفتار کن.
    گفتی که اعتقادات عمه ات با شما تفاوت دارد و اگر سنگین رفتار کنید ناراحت می شود و شما هم ملاحظه او را می کنید. عزیز دلم مشکل از همین جا درست شده است. شما به خاطر عمه ات آن طور که باید رفتار نکرده اید و پسر عمه شما هم فکر کرده است می تواند بیشتر صمیمی شود. در حالی که اگر صمیمی صحبت نکنی و پسرعمه ات را به اسم کوچک صدا نکنی و حجابت را هم سخت تر از گذشته رعایت کنید مشکل تا حد زیادی حل می شود. عزیرم همان عمه ای که از رفتار سنگین شما ناراحت می شود اگر این رابطه به دوستی بیانجامد و پسرش رفتارهایش به خاطر این رابطه عوض شود مطمئن باش بیشتر ناراحت می شود که هیچ حتی شما را محکوم هم می کند. مطمئن باش. پس راه خودت را برو.
    این بار که رفتی شهرستان چادرت را به هیچ عنوان از سرت درنیاور به خصوص جلوی پسرعمه رنگهای شاد استفاده نکن و سعی کن مدل روسری بستنت را هم عوض کنی جوراب و ساق دست بپوش. یعنی پوشش شما باید تغییری کند که عمه و پسرش بفهمند شما نمی خواهید رابطه ای داشته باشید. همه چیز به بیان مستقیم نیست . رفتار پیام ها را خیلی بهتر منتقل می کند. آنجا که هستی با پسرعمه ات تنها نباش و در جمع اگر متوجه شدی نگاهت می کند به مادرت بگو و جایت را عوض کن که دید نداشته باشد یا آنکه آنجا را ترک کن طوری که بفهمد به خاطر نگاه او ناراحت هستی. تاکید می کنم پسرعمه ات را با اسم کوچک صدا نکن و کلمه ( آقا ) را به اسم او اضافه کن. تاکید می کنم ضمیر جمع به کار ببر و علاوه بر اینها از صحبت با او اجتناب کن و وقتی مجبور شدی حرفی بزنی همان طور که گفتم رسمی و با لفظ آقا و ضمیر جمع خطابش می کنی. اگر هم اعتراض کرد اعتنایی نکن و بگو من الان یک خانم بالغ و شما یک پسر بالغ هستی و من با همه نامحرم ها رسمی برخورد می کنم. دیگر هم بحثی نکن و چیز دیگری نگو. طوری با قاطعیت حرف بزن که نتواند سوال دیگری بکند. تاکید می کنم قاطعیت داشته باش.
    حالا که این مشکل با خانواده عمه ات پیش آمده و خودتان هم می دانید که با آنها تفاوت دارید پس بهتر است ارتباط هایی مثل شبکه وایبر را که گفتی با آنها نداشته باشی چون دیدی که مشکل درست می کند. پدرت با شما فرق دارد . شما همیشه عقب تر از پدرت حرکت کن در ارتباط با فامیل و به اندازه پدرت صمیمی نشو چون او بزرگتر خانواده است .
    اگر من جای شما بودم به هیچ کدام از اس ام اس های پسرعمه ام جواب نمی دادم و نخوانده پاک می کردم. اتفاقا بلاک کردن ایده خوبی بود عزیزم. چون اعصابت آرامش داشت و پسرعمه ات نمی توانست با حرف هایش ناراحتت کند. پس دوباره بلاکش کن.
    شما قبلا از مثلا صدتا اس ام اس یکی را جواب می دادی چون تحت فشار قرار می گرفتی. پسرعمه ات هم امیدوار می شد. اما وقتی ببیند هزارتا اس ام اس داده و خبری نیست و رفتار شما هم رسمی شده است متوجه می شود که شما بلاکش کرده ای و قاطعیت داری.
    عزیزم خوب گوش کن اگر می خواهید مذهبی باشید باید به حرف های دیگران بی اعتنا باشید. کسانی که مذهبی نیستند دوست ندارند به انها تذکر دهید که باید بیشتر رعایت مسایل دینی را بکنند. خوب پس این حق برای شما و امثال شما هست که انتظار داشته باشید کسی اعتقادش را به شما تحمیل نکند و به شما راجع به رعایت مسایل دینی تذکر ندهد. اگر کسی حق خودش می داند مذهبی نباشد و سرزنش نشود یک دختر مذهبی هم حق مسلمش است که مذهبی باشد و سرزنش نشود. پس رودربایستی نکن و همان طور باش که باید باشی . عمه ات هم باید بداند ناراحتی اش محلی از اعراب ندارد و نباید عقید شخصی اش را به شما تحمیل کند. لازم هم نیست با کسی بحث کنی. من سالها بحث کردم و می دانم فایده ندارد. حالا یاد گرفته ام بگویم ( من ترجیح می دهم این گونه رفتار کنم و این گونه راحت تر هستم ) ( آن چیزی که شما می گویید شاید عیبی نداشته باشد اما من دوست دارم این گونه رفتار کنم و اعتقاد من به این صورت است ) و جملات محترمانه از این دست. من فقط این جمله را می گویم و دیگر هم هیچ بحثی نمی کنم و کلمه دیگری نمی گویم. اگر طرف اصرار کرد همان حرف را تکرار می کنم . پس یادت باشد وقتی شهرستان رفتی همان طور که اعتقاد شخص خودت است رفتار کن و بحثی هم نکن. هیچ بحثی.

  7. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    ساحل75 (سه شنبه 03 تیر 93)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم اونطور که شما گفتید ایشون با اینکه سنش خیلی کمه ولی پسر خیلی پر روییه . برای اینکه کمتر باهاش برخورد داشته باشی بهتر ه با مادرت هماهنگ کنی اونم با پدرت هماهنگ میکنه و طوری برنامه ریزی میکنند که وقتی اونا خونه مادربزرگت هستند شما نمیرید و بعدا میرید . بزرگتر ها طوری برنامه ریزی میکنند که ملاقاتها و برخوردها کمتر باشه . چون شما هر چقدر هم که متین و سر سنگین رفتار کنید ممکنه ایشون برداشت دیگه ای داشته باشه و کسی که اسیب میبینه شما هستید . توصیه میکنم از این پسر پر رو دوری کنید . ممکن با ابروی شما بازی کنه و در عمل انجام شده قرارتون بده . نه شما در سن ازدواج هستید نه ایشون . این کارهای ایشون جز ابروریزی برای شما نتیجه ای نداره هر چقدر هم که شما بی تقصیر باشید .

  9. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (شنبه 31 خرداد 93)

  10. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدر و مادر خودت چه نظری دارند ؟

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 94 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,131
    سطح
    18
    Points: 1,131, Level: 18
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوری نمایش پست ها
    سلام ترنج جان. پسر عمه ات رو نديد بگير بذار هر كاري دوست داره بكنه. بعضي آدم ها دنبال توجه هستند حتي اگر بد و بيراه بگي يا قربون صدقشون بري براشون فرقي نميكنه همين كه تونسته باشن توجه تو رو به خودشون جلب كنند كافيه. به هيچ وجه هيچ كاري نكن.بذار فقط پسر عمه ات بمونه در حد سلام و احوال پرسي همين. به نظرم بهتره ديگه تو اون گروه هم نباشي.يه موقع هايي آدم از يكسري امكانات استفاده نكنه اعصابش آروم تره براي مدتي كلا از اين گروه فاميلي و بلوك كردن و... فاصله بگير.
    سلام عزیزم. ممنون ک وقت گذاشتی. آره من از اون گروپ بیرون اومدم ولی مشکل اینه ک اون خیلی پرروتر از این حرفاست ک با بی توجهی درست شه ! خودش با کارایی ک کرد اینو ثابت کرد !


    در جواب نوپوی عزیز مرسی ک وقت گذاشتین. این ک توی مهمونی ها جلوش نباشم، باهاش جایی تنها نباشم همه اینا رو من انجام دادم ولی گفتم فایده ای نداشت! فقط ی مشکلی ک وجود داره ما تو فامیل بچه های همسن زیاد هستیم هیچکی هم همو ب آقا یا خانوم صدا نمیزنه! بازی های دسته جمعی اسمو فامیل انجام میدیم! منم کلا آدم گرمیم! من آخه چ جوری یهو این دفعه بگم آقا سعید؟ یا چ جوری بگم من نمیا بازی؟! انا جلوی فامیل خیل زشته بعدم بقیه ک درجریان کارای سعید نیستن فکر میکنن من دارم زیادی ادا درمیارم. بابام ک کلا درجریان نیستن نمیخام هم باشن بدلایی ک گفتم.مامانم هم گیج شدن!!!

    واحد ممنون ک خوندین. گفتم ب پدرم نمیتونیم بگیم چون مطمئنم متاسفانه رفتار عاقلانه ای انجام نمیدن.

    + بازم منتظرم. فقط مث این ک من دیگ امرو جواب نمیونم بدم چون ظرفیت3تا تایپیک در روزه آره؟! برا ی من هشدار اومد دیگ نمیتونم بذارم
    ویرایش توسط *ترنج* : شنبه 31 خرداد 93 در ساعت 13:41

  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    ترنج جان شما هیچ چاره دیگری ندارید به جز اینکه از پدر و مادرتون کمک بخواهید چون اگر اینکار رو نکنید بعدا این شما هستید که محکوم میشید به اینکه تقصیر خودت بوده و خودت چراغ سبز نشون دادی نه تنها از طرف پدرت بلکه کل فامیل در مورد شما فکر بد میکنند ولی اگه از همین حالا والدینتون در جریان باشند . و بدونند که پسره چقدر پر روئه و به شما نظربد داره از همین حالا میتونند جلوش رو بگیرند . و پیشگیری بکنند . و بهترین راهش هم به نظر من کم کردن رفت و اومدهاست . پدر مادر ها باید به این توجه کنند که الان خودشون تنها نیستند که خواهر برادرا مثل قبل جمع بشند و گل بگند و گل بشنوند الان هر کدوم بچه های بزرگ دارند که به همدیگه نا محرمند و رفت و امد بیش از حد ممکنه حریمها رو از بین ببره و برای بچه هاشون مشکل ایجاد کنه . همه دختر ها مثل شما اگاه نیستند و دنبال راه حل نمیگردند . بیشتر دخترا خیلی اسیب پذیرند و زود گول میخورند و متاسفانه اینده خودشون رو تباه میکنند .

  13. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    terme00 (دوشنبه 02 تیر 93)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    سلام ترنج جان
    عزیزم وقتی مینویسی بین خطوط و جملاتت یک خط فاصله بذار تا خوندش راحتتر بشه ...

    لازم نیست به پدرت بگی یا با عمه صحبت کنی ...
    همونطور که صبوری عزیز هم گفتن ، ایشون دنبال توجه هستند ... به هبچ وجه جواب پیغام هاشون رو نده ... حتی ننویس که لطفا پیغام نده و فلان ... بذار ازت نا امید بشه و بره پی کارش
    تو ملاقات های حضوری هم تاجایی که میتونی کمرنگ باش ...
    تو بازی ها هم به دختر خانوما پیشنهاد بده که بریم تو اتاق خودمون تو جمع دخترونه بازی کنیم و با پسرا نباشیم
    اینجوری هم از سعید فاصله میگیره هم اینکه رفتارت عجیب نیست ...

    موفق باشی
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  15. کاربر روبرو از پست مفید terme00 تشکرکرده است .

    ساحل75 (سه شنبه 03 تیر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.