به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 خرداد 93 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1388-8-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,387
    سطح
    36
    Points: 3,387, Level: 36
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    هرچقدر ميگردم نميتونم خصلت خوب توي همسرم پيدا كنم

    سلام
    28 ساله هستم، سه ساله ازدواج كردم، يه پسر يك ساله دارم. وقتي با همسرم آشنا شدم يه آقاي تحصيلكرده، متين، باوقار، مرتب، كاري و با اراده ديدم و عاشقش شدم. اون موقع خود من بيرون از خونه شاغل بودم. چيزي از عقد و ازدواجمون نگذشته بود كه فهميدم با وجود تحصيلكرده بودنش آدم بد دهنيه، حتي گاهي دست بزن هم پيدا ميكنه. همون اوايل به پيشنهاد من رفتيم پيش يه مشاور خانواده كه اونجا هم ديدم جلوي مشاور باز رنگ عوض كرد و شد همون آدم با وقار و متين. بعد از مشاوره هم غر زد سرم كه الكي پولمون ريختيم دور و وقتمون هدر داديم. ادعا ميكنه كه توي كارهاي شخصي من دخالت نميكنه، اما در عمل برعكسه و حتي به اينكه من توي يه مهموني كه فقط خانوم هستن چه لباسي بپوشم هم گير ميده. يا وقتي ميخوام براي رفتن به مهموني آرايش كنم، يه كرم ساده كه ميزنم به صورتم ميگه من از اينا بدم مياد، ديگه نزن، بعد كه پامونو از در خونه ميذاريم بيرون، ميگه تو چرا اصلا به خودت نميرسي، يه كم آرايش كن!!! دو ماه از ازدواجمون نگذشته بود كه مجبور شدم كار بيرون از منزل رو رها كنم و توي خونه كار كنم تا ارتباطم با آقايون همكار كمتر بشه. چون ساعت كاري من دو ساعت بعد از ساعت كاري همسرم تموم ميشد و اين دو ساعت رو همسرم ميومد اداره ما و كنار من مينشست و به برخورد من و همكارا و حتي تلفن‌هايي كه صحبت ميكردم بد نگاه ميكرد. نه فقط همكاران آقا، حتي با دوستان و همكاران خانوم من هم مشكل داشت. كم كم دوستانم رو هم از زندگيم حذف كردم، چه دوستان واقعي، چه دوستان اينترنتي، چون فكر ميكردم كسي كه براي من ميمونه همسرمه. اما همسرم از محل كار برميگشت خونه با كلي سرافرازي تعريف ميكرد كه مثلاً چه شوخي بدي با همكارش كه تنها خانوم اون اداره بوده كرده و با بقيه آقايون كلي به اون بنده خدا خنديدن!!! بعد هم از محل كارش اومد بيرون و يكسره توي خونه بود. پاي اينترنت و فيس بوك. درآمدمون هم با كار من و كمك مادرم و هر از گاهي كمك خانواده همسرم تأمين ميشد. تا اينكه خسته شدم و كار به دعوا رسيد، بعدش همسرم دوباره رفت سر كار. در طول اين مدت دو بار متوجه شدم كه همسرم دوست دختر داره و مدام با اونها از طريق اينترنت و تلفن و پيامك در تماسه. بار اول كه فهميدم، باردار بودم و واقعا شكستم، مخصوصا وقتي همسرم به خاطر دوست دخترش به من سيلي زد. ديگه پامو كرده بودم توي يه كفش كه ميخوام جدا بشم. اما بعدش با التماس‌هاي همسرم كوتاه اومدم. بار دوم كه فهميدم پسرم چند روزي بود كه به دنيا اومده بود اما به روي خودم نياوردم و خودمو با پسرم مشغول كردم. الآن به اينكه دوست دختر داشته باشه هم كاري ندارم، ولي باز هم هر از گاهي ميخواد از زير كار كردن فرار كنه و توي خونه بمونه. وقتي هم بيرون نميره، مدام روي اعصابه كه چرا بچه گريه ميكنه، چرا چايي داغه، چرا چايي سرده، چرا چرا چرا ...
    همسرم فقط خودشو ميبينه و فكر ميكنه تنها آدم منطقيه روي زمينه. حرف هيچ كس براش مهم نيست، حتي خانوادش. جلوي همه منو تحقير ميكنه، اما وقتي تنها هستيم حق رو به من ميده و ميگه تو خيلي خوبي كه داري با من زندگي ميكني.(يه وقتايي كه خدا ميزنه پس سرش و دلش نرم ميشه اين كارو ميكنه كه البته در طول اين سه سال شايد به تعداد انگشتاي دست هم نرسيده)
    خسته شدم. فقط دارم روزها به شب ميرسونم و شبها رو به روز. اگر پسرم نبود و خدا اين صبر رو به من نميداد لحظه‌اي در جدايي ترديد نميكردم. چون هر چقدر فكر ميكنم كه به جز پسرم چه چيزي ميتونه منو به زندگي با همسرم اميدوار كنه به هيچ نتيجه‌اي نميرسم. هيچ خوبي نميتونم در همسرم پيدا كنم.
    ببخشيد كه خيلي طولاني شد. واقعا درمونده شدم و دلم پر بود. دوستي هم ندارم كه باهاش درد دل كنم. حرفهاي سه سال رو كه توي دلم مونده بود سعي كردم خلاصه كنم و اينجا بنويسم شايد يكي بتونه آرومم كنه.

    - - - Updated - - -

    اين رو هم اضافه ميكنم كه كلمه عشقم و عزيزم مدام روي لب همسرمه و به من ميگه، اما با توجه به سابقه‌اي كه گفتم بعيد ميدونم من عشقش باشم يا عزيزش باشم ، ترجيح ميدم منو خانوم صدا كنه،
    كسي نيست راهنماييم كنه؟! يا حداقل همدردي...
    ویرایش توسط sherin : سه شنبه 20 خرداد 93 در ساعت 10:36

  2. 4 کاربر از پست مفید sherin تشکرکرده اند .

    salehe92 (سه شنبه 20 خرداد 93), she (سه شنبه 20 خرداد 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 20 خرداد 93), سعیداطی (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 آبان 03 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1392-12-19
    نوشته ها
    464
    امتیاز
    15,482
    سطح
    80
    Points: 15,482, Level: 80
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 368
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,324

    تشکرشده 1,336 در 399 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    71
    Array
    سلام شیرین عزیز
    به همدردی خوش امدی
    مشاور نیستم و درنتیجه نمی تونم نظر کارشناسانه بهت بدم. ولی این پست جهت خوش امدگویی و همدردی می نویسم. خیلی ناراحت شدم وقتی خوندم که شوهرتون گاهی دست به زن دارند.....
    عزیزم در خط اول چند ویژگی خوب ایشون را ذکر کردی.... البته بعد بعضی ها را نقض کردی و یک سری نقاط منفی را برشمردی....
    عزیزم میدونی که هیچ کس پرفکت نیس.... و یک سری خصوصیات مثبت و منفی را در کنار هم داره....
    تا جایی که من در این تالار خوندم... فهمیدم که ما نمی تونیم کسی را تغییر بدیم... بلکه باید خودمون را تغییر بدیم.... و با محیط سازش کنیم.....
    در اینکه ایشان یک سری ویژگی مثبت دارند که شکی نیست... ولی به خاطر نقاط منفی مثبتها را نمی بینی....
    به نظرم بیا یک مدت تاپیکهای مختلف را در تالار بخون. چه مقاله ها چه مشکلات دوستان....
    خیلی اموزنده است......
    بیا روی این کار کن که در هر شرایطی بهترین رفتار و واکنش چیه.....

    اين رو هم اضافه ميكنم كه كلمه عشقم و عزيزم مدام روي لب همسرمه و به من ميگه
    عزیزم گذشت و بخشندگی خیلی صفت خوبیه... تاثیر خیلی زیادی داره....
    بهتر از فرصتها برای ساختن زندگیت به خوبی استفاده کنی....

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270
    http://www.hamdardi.net/thread-2407.html
    http://www.hamdardi.net/thread-7944.html
    http://www.hamdardi.net/thread-22067.html
    http://www.hamdardi.net/thread-22068.html
    مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    مهارتهای ارتباطی

    اگه عضو انجمن ازاد هم بشی خیلی خوبه.....
    با ارزوی بهترینها و روزهای سرشاز از نشاط و ارامش


    «آرامش» وقتی به سراغت می آید که «تلاش» کرده باشی.

    « من در رقابت با هیچ کس جز خودم نیستم، هدفم مغلوب نمودن اخرین کاری است که انجام داده ام. »

    « مهم انجام وظیفه است، نه نتیجه »

    http://www.hamdardi.net/imgup/5471954c9081a134ec.jpg


  4. 2 کاربر از پست مفید salehe92 تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 20 خرداد 93), sherin (سه شنبه 20 خرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 خرداد 93 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1388-8-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,387
    سطح
    36
    Points: 3,387, Level: 36
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    از اينكه پاسخ داديد ممنونم.
    اما در مورد صفات خوبي كه اول پستم از همسرم ذكر كردم، صفاتي بود كه فقط براي بيرون از منزل و فقط در برابر غريبه‌هاست. حتي يادمه اون اوايل به همسرم ميگفتم غريبه‌ها بيشتر برات عزيزن تا من و اعضاي خانوادت، چون با ما بدرفتاري ميكني، اما با غريبه‌ها خوش برخوردي.
    جوابش اين بود كه نبايد مردم ذهنيت بدي از من داشته باشن، شماها خودي هستين!
    پس ميمونه تحصيلات خالي كه از نظر من داشتن تحصيلات به تنهايي هيچ ارزشي نداره.
    حتما لينك‌هايي كه گذاشتيد مطالعه ميكنم.

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام sherin جان برای اینکه بتونیم کمکت کنیم نیاز به اطلاعات بیشتری داریم
    شما تا اینجا تمام ویژگی هایی که از همسرت گفتی ویژگی های منفی بوده به جز تحصیلات که گویا برای شما اهمیتی نداره
    مسلما همسرت ویژگی های مثبتی داره
    یه مورد از بحث و درگیری هاتون رو برامون تعریف کن
    ضمن اینکه در مورد خودت و نوع رفتار با همسرت، رابطه عاطفی بین خودتون کمی برامون توضیح بده
    در مورد دوست دختر داشتن بار اول که فهمیدی چطور برخورد کردی؟
    آیا قبل از ازدواج هم همسرت دوست دختر داشت؟ اگر داشت شما اطلاعی داشتی؟
    من فکر میکنم یه جای رابطه رو کامل نگفتی وگرنه یه آدم با ویژگی های کاملا منفی به نظرم وجود نداره یا شایدم شما فقط منفی هارو می بینی
    ما اینجا هستیم تا علاوه بر کمک به حل مشکل شما چشم شما رو به یه سری واقعیات بازتر کنیم

  7. 2 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    sherin (چهارشنبه 21 خرداد 93), toojih (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 خرداد 93 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1388-8-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,387
    سطح
    36
    Points: 3,387, Level: 36
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    mis-marjan ممنونم كه تاپيك منو خونديد و به كمكم اومديد. اتفاقاتي كه در مدت اين سه سال براي من افتاده باعث شده تا به قول شما نتونم خوبي‌هاي همسرم رو ببينم. تحصيلات خوبه. خود من يكي از معيارهام براي انتخاب همسر داشتن تحصيلات حداقل مساوي با خودم يا بالاتر از خودم بود. اما با وجود مشكلاتي كه پيش اومد فهميدم تحصيلاتي كه هيچ تأثير مثبتي روي رفتار و منش آدم نداشته باشه به درد نميخوره. در واقع يه فرد بدون تحصيلات اما با اخلاق بهتر و دوست‌داشتني‌تر از يه فرد تحصيلكرده اما بي‌اخلاقه.
    شايد لازم باشه موارد ديگري رو هم در مورد خودم و هسمرم اضافه كنم.
    1- من از همسرم دو سال بزرگترم و از 20 سالگي يه زندگي مستقل داشتم كه خيلي به جزئياتش نمي‌پردازم، فقط در همين حد ميگم كه بعد از فوت پدرم به تنهايي روي پاي خودم ايستادم و زندگي خودم و مادرم رو كه معلول هست رو چرخوندم.
    2- خيلي مذهبي نيستم اما بي‌قيد و بند هم نيستم و بعضي مسائل مثل احترام به ائمه برام مهمه
    3- بيشتر از اينكه يك زن باشم يك مرد بودم كه بعد از ازدواج سعي كردم خودمو تغيير بدم و نقش واقعي خودمو كه يك زن هستم داشته باشم، براي اين كار شروع كردم به آشپزي و درست كردن غذاهاي جديد و هنرهاي دستي و ميوه‌آرايي و ... كه اتفاقا همسرم هم اين خصوصيت منو پسنديده
    4- با توجه به اينكه خودم زندگي سختي داشتم، بعد از ازدواج هم سعي كردم خيلي از لحاظ مالي به همسرم فشار نيارم و تا جايي كه ممكنه در اين راه بهش كمك هم بكنم.
    5- قبل از ازدواج هم ميدونستم كه همسرم دوست دختر داره. نميدونم ميشه اسمشو دوست دختر گذاشت يا نه، شايد بهتر باشه اسمشو بذاريم يه دوست معمولي مثل همكلاسي دانشگاه يا همكار، چون نميدونم ارتباطشون در چه حد بوده، فقط از جدي بودن يكيش باخبر هستم كه باهاش قصد ازدواج داشت اما به دلايلي نشد. بعد از ازدواجمون هم توافقمون بر اين بود كه بيخود و بيجهت و فقط براي وقت‌گذروني با جنس مخالف ارتباط نداشته باشيم، يعني حدودي رو براي خودمون تعيين كرديم، من تمام تلاش خودمو كردم كه به اين مورد عمل كنم اما متأسفانه همسرم اين كارو نكرد. شايد اولش در ظاهر اينطور بود اما فهميدم كه به صورت پنهاني داره ارتباط ميگيره.

    اما از همسرم بگم، وقتي با همسرم آشنا شدم بيشتر نكات مثبت ديدم چون همونطور كه توي پست اولم توضيح دادم ايشون عادت دارن خودشونو در مقابل غريبه‌ها بسيار موجه و قابل قبول و قابل اعتماد جلوه بدن و اون موقع من يه غريبه بودم.
    تنها بدي كه من از ايشون ميدونستم و از مادر و خواهرش شنيده بودم اين بود كه فوق‌العاده بد غذاست و ممكنه چون يه غذايي رو دوست نداره بشقاب غذاشو به گوشه‌اي پرتاب كنه! (شايد همون موقع بايد به اين نكته توجه ميكردم كه نكردم)
    اون موقع همسرم خودشو رو يه فرد كاري و سختي كشيده مثل خودم به من معرفي كرد، ضمن اينكه تنهاست و حتي خانوادش هم دوستش ندارن.
    خودش رو يه فرد مذهبي نشون داد كه بعد از ازدواج متوجه شدم، مذهبي بودن كه به كنار، احترامي براي ائمه قائل نيست متأسفانه و اين خيلي منو آزار ميده.


    از رفتار خودم و همسرم نسبت به هم ديگه هم ميگم
    هر وقت همسرم ناراحته، سعي ميكنم آرومش كنم، اگر ببينم ميخواد تنها باشه، تنهاش ميذارم و سعي ميكنم خيلي بهش پيله نكنم.
    هر وقت من ناراحت ميشم، همسرم نهايتش تا 5 دقيقه سعي ميكنه آرومم كنه، بعدش عصبي ميشه و شروع ميكنه به داد و بيداد و ميگه تو دلت دعوا ميخواد و گند زدي به زندگيمون و ... بدون اينكه بدونه اصلا من از چي ناراحتم
    اعتقاد داره آدم شناس خوبيه براي همين به خودش اين اجازه رو ميده كه با خانوما ارتباط داشته باشه، چون ميگه ميدونم كه گول نميخورم، اما از طرفي هم منو منع ميكنه از ارتباط با ديگران و دليلش هم اينه كه ميگه همجنساي خودمو ميشناسم. و اعتقاد ديگه‌اي كه داره اينه كه زنها اشتباه ميكنن كه حسود هستن و از من توقع داره حسادت نكنم نسبت به ارتباطش با خانوماي ديگه.


    دو نمونه از بحث‌هاي كوچيك و بزرگمونو ميگم
    مثلا همسرم بارها به من گفته كه من از هيچي شانس نياوردم اما تو شانس آوردي كه من شوهرتم. اين يه نمونه كوچيكه كه هميشه سعي كردم از كنارش بگذرم.
    يا مثلا با يه دختر خانومي ارتباط داشت كه نميدونم اون دختر چه مشكل و ناراحتي داشت، ميگفت وقتي با من حرف ميزنه آروم ميشه، چرا ميخواي اين آرامشو ازش دريغ كني؟! منم جواب ميدادم خب بابا اين آرامشي كه داري ميدي به اون دختر حق منه. تو داري اين آرامشو از من ميگيري ميدي به اون. حتي اشاره هم كردم توي پست اولم كه يه بار به خاطر يكي ديگه از دوستاش روي من دست هم بلند كرد.
    روابط عاطفي و جنسي بين خودمون هم خوب بود تا زماني كه پسرم به دنيا اومد و فهميدم همسرم باز هم با يكي ديگه در ارتباط بوده. چون بعدش واقعا ديگه سرد شدم و هيچ تمايلي بهش نداشتم و الآن هم كه يكسال گذشته همينطور هستم. چون فهميدم زماني كه كنار همسرم دراز كشيدم و سرم و گذاشتم روي سينش، اون در حال اس ام اس بازي عاشقانه با يكي ديگه بوده و همزمان داشته موهاي منو نوازش ميكرده (در صورتي كه به من ميگفت دارم با همكارم حرف ميزنم كه آقاس). واقعا حالم بد ميشه وقتي يادم ميوفته. ديگه نميتونم دوستت دارم گفتنهاشو باور كنم به حدي كه اصلا بدم مياد از شنيدنش.

    ديگه نميدونم چه اطلاعاتي بايد بدم. اميدوارم همينقدر كافي باشه. چون خيلي طولاني و خسته كننده ميشه. ممنون ميشم اگر باز هم جواب بديد.

    - - - Updated - - -

    اين مورد رو يادم رفت اضافه كنم، كه من الآن فقط رابطه جنسيم با همسرم كم شده، اما به خاطر پسرم و اينكه ميخوام محبت كردن رو ببينه و ياد بگيره، از لحاظ لفظي و رفتاري سعي ميكنم رفتارم با همسرم خوب باشه، مثلا هميشه خودم ميوه پوست ميكنم و خورد ميكنم براش ميبرم. هميشه پسرمو بغل ميكنم و ميرم از طرف پسرم بهش ميگم بابايي خسته نباشي. بيا با هم خانواده بشيم بازي كنيم و ... نميخوام جو خونمون سرد باشه و عين غريبه‌ها باشيم ولي متأسفانه اين حس درونم منو خيلي اذيت ميكنه.
    ویرایش توسط sherin : چهارشنبه 21 خرداد 93 در ساعت 11:06

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    من کاروشناس نیستم فقط نظر خودم رو میگم ، به شما حق میدم که از همسرتان ناامید باشید، خیانت اون هم برای چندمین بار...، از نوشته هاتون پیداست که شماهم اشتناهاتی داشتید، لزومی نداره که در مقابل خواسته های غیر منطقی همسرتان در مورد شغل ، آرایش، لباسو... فورا کوتاه بیایید وبه هر سازی برقصید، اگر از چایی که شما براش تهیه میکنید ایراد میگیره بهتره خودس برای خودش چایی بریزه و حتی یاد بگیره که گاهی وقتها برای شماهم چایی بیاره، خلاصه بگم ریادی لوسش نکن و بهش یاد بده مسءولت پذیر باشه

    - - - Updated - - -

    سلام
    من کاروشناس نیستم فقط نظر خودم رو میگم ، به شما حق میدم که از همسرتان ناامید باشید، خیانت اون هم برای چندمین بار...، از نوشته هاتون پیداست که شماهم اشتناهاتی داشتید، لزومی نداره که در مقابل خواسته های غیر منطقی همسرتان در مورد شغل ، آرایش، لباسو... فورا کوتاه بیایید وبه هر سازی برقصید، اگر از چایی که شما براش تهیه میکنید ایراد میگیره بهتره خودس برای خودش چایی بریزه و حتی یاد بگیره که گاهی وقتها برای شماهم چایی بیاره، خلاصه بگم ریادی لوسش نکن و بهش یاد بده مسءولت پذیر باشه

  10. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    sherin (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 خرداد 93 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1388-8-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,387
    سطح
    36
    Points: 3,387, Level: 36
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    خوشبختانه توي تغيير بدغذايي و ايرادگيريش توي اين مورد تا حدي (شايد 50%) موفق بودم و اين مورد در همسرم كاهش پيدا كرده، طوري كه مادرش هم باورش نميشه. و اين مورد خيلي توي زندگيم كمرنگه، در حدي كه ديگه به چشم نمياد. اما خب وقتي يه جوري چه مستقيم چه غيرمستقيم بهش بگم بره سركار و به بهانه‌هاي الكي مثل خسته‌ام و خوابم مياد و ... از زير كار در نره، ناراحت ميشه و ميگه تو دوست نداري من پيشت باشم، اصلا حالا كه اينطوريه صبح به صبح از خونه ميرم بيرون و فقط شب براي خوابيدن ميام، فكر ميكنم هتله. در كل حرفها رو اونطوري كه خودش دوست داره برداشت ميكنه نه اونطوري كه درسته. ولي چون واقعا از جار و جنجال و جنگ اعصاب فراري هستم، خيلي وقتا ترجيح ميدم يه نفس عميق بكشم و سكوت كنم.

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    یه مزیت خوبی که هست شمابعضی کارهایی که اینجاممکن بودبهتون توصیه بشود رو قبلا انجام دادید(پست اولت) .

    من فکرمیکنم الان بایدبیشتربرای خودت ارزش قائل بشی .درکنارش سعی کن از زبان سرزنش باهمسرت صحبت نکنی.روابط منطقی رو بیشتر بینتون ایجادکن به صورتی که نه ازحق خودت زده باشی نه او.

    منظورم اینه که پرستیژ وشأن زنانه ی خودت روتقویت کن تاکم کم پاش برای خونه موندن وداشتن دوست جنس مخالف شل بشود.اگرقراربشه این رویه موثرباشد نباید با اخم وغروریا قربون صدقه نابجا همراه باشه .


    اگربخواهی تغییر رویه بدهی چندماهی طول میکشه تا وضعیت جدیدوصحیح روباورکند..


    - - - Updated - - -

    سلام.

    یه مزیت خوبی که هست شمابعضی کارهایی که اینجاممکن بودبهتون توصیه بشود رو قبلا انجام دادید(پست اولت) .

    من فکرمیکنم الان بایدبیشتربرای خودت ارزش قائل بشی .درکنارش سعی کن از زبان سرزنش باهمسرت صحبت نکنی.روابط منطقی رو بیشتر بینتون ایجادکن به صورتی که نه ازحق خودت زده باشی نه او.

    منظورم اینه که پرستیژ وشأن زنانه ی خودت روتقویت کن تاکم کم پاش برای خونه موندن وداشتن دوست جنس مخالف شل بشود.اگرقراربشه این رویه موثرباشد نباید با اخم وغروریا قربون صدقه نابجا همراه باشه .


    اگربخواهی تغییر رویه بدهی چندماهی طول میکشه تا وضعیت جدیدوصحیح روباورکند..
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    sherin (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    42
    Array
    همسر شما به گفته خودتون نسبت به حرف مردم و غریبه ها حساس هست، آیا تا بحال از این نقطه ضعف به نفع زندگی تون تونستید استفاده کنید؟ مثلا وقتی سرکارنمیره بدون سرزنش طوری بین صحبت هاتون که بهش برنخوره بگید که مردم دید خوبی نسبت به یک مرد بیکار ندارند؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    sherin (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 خرداد 93 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1388-8-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,387
    سطح
    36
    Points: 3,387, Level: 36
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    maadar عزيز ممنونم كه دوباره به تاپيك من سر زدين.
    متأسفانه يا خوشبختانه! همسرم وقتي ميخواد از زير كار فرار كنه نميذاره كسي بفهمه كه بيكاره. هر كي ميپرسه ميگه توي خونه كار ميكنم. متأسفانه دروغ گفتن هم براش راحته.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من توي اين زندگي گم شدم 😔 دلم زندگي ميخواد
    توسط negad در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 دی 95, 10:45
  2. چطور بايد رفتار كنم كه بهم بي احترامي نكنه توي جمع خانوادگي
    توسط setareh soheil در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 مرداد 91, 16:32
  3. من توي اختلاف برادرم و شوهرم گير افتادم.كمك
    توسط فرشته سفيد در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 20 اسفند 90, 16:38
  4. چگونه بيرون خونه شير باشيم و توي خونه مرغ عشق؟!
    توسط Ideal00 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اسفند 90, 12:48
  5. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 مرداد 90, 09:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.