نوشته اصلی توسط
خیال
سلام
من قبلا در باب همین موضوع اینجا طرح مشکل کرده بودم که دوستان همفکری کردن و تا 1- قسمتی از وسواسم درباره شریک زندگی کم شد اما متاسفانه انقد دیر بااینجا اشنا شدم که دیگه کار از کار گذشت...
من الان 28سالمه 5-6 سال پیش خواسگاری داشتم که متاسفانه 2- نمیدونم به چه علت تا الان این جریان کش پیدا کرده،تا همین پارسال من بشدت باهاشون بد برخورد میکردم و ازشون خوشم نمیومد((3- اما الان نظرم عوض شده ))در اخرین برخورد ایشون ی ایراداتی رو در من انگار دیدن و بهم گفتن و همین موضوع باعث شد من بادلخوری بهشون بگم دیگه حرفی بین ما نیست و تمام
از اونموقع هم دیگه خبری ازشون نیست اما از عید به اینطرف دوتا از بستگان دورم رو که بفاصله چند ماه از هم دیدم بهم گفتن بابای یه بنده خدایی((با مشخصات همین اقا))اومده پیشمون و پرس و جو کرده و4- خواسته واسطه بشن این فامیلای من!!!
حالا مشکل من اینه:
این حرکت چه معنی داره؟5- اگه ایراداتی در اخلاق من دید پس الان این حرفا چی میگه؟
راسش من و ایشون تجربه دوستی با غیرهمجنسمون رو نداشتیم و نداریم واسه همینم من نمیدونم رفتار اینجوریه یه پسر یعنی چی،بنظر شما یعنی هنوزم در فکر منه؟
من همیشه و هرروز دارم بهش فک میکنم و همین باعث عذابم شده...
1- من می گم هنوزم رفع نشده! 6 ساله با یک فکر داری کلنجار می ری، هنوزم داری ادامه می دی. کی می گه رفع شده؟
2- نمی دونی به چه دلیل؟ مگه می شه؟
شش سال ادامه دادن یه خواستگاری؟؟!!
3 و 4 - خب تو که نظرت عوض شده و ایشون هم که واسطه فرستادن. دیگه مشکل چیه.
به واسطه ها بگو بیان دیگه!
5- شما شش سال گفتی نه، حالا داری می گی آره.
اونوقت می گی چطور شده ایشون از من ایراد گرفته اما الان نظرش عوض شده؟
چطور شد خودت نظرت عوض شد؟
راستش من به خواستگاری که شش سال بره خواستگاری یه نفر، کمی مشکوک نگاه می کنم.
این همه دختر، این همه شرایط مختلف ... شش ساله نشسته منتظر ناز و وسواس شما؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)