به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 18:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    14

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Posticon (4) خواستگاری ای که یهویی بی نتیجه موند!

    سلام.
    بذارید از اول اول شروع کنم.
    یه روز یکی ازفامیلای دورمامانم به مامانم گفت که میخواد یه پسری از فامیلاشونو واسه خواستگاری ازمن بفرسته.مامانم گفت باشه.وشرایطو پرسید ،وقتی فهمید پسره یک سال و نیم ازمن کوچیکتره به خانم رابط گفت،اونم به خانواده پسره گفت،اونام گفتن اشکالی نداره از نظرما؛میایم خواستگاری.

    یه روز اومدن-جلسه اول بود مامان پسره با خانمی که رابطمون بود؛منو دیدن-همون جلسه زنگ زدن به پسرشون که دم در تو ماشین منتظر بود همراه پدرش اونام اومدن داخل منزل-بعد پدرمن هم به جلسه اضافه شد.رفتیم داخل اتاق حرفامونو زدیم(من 29سالمه-لیسانس-شاغلم هستم-خواستگارم یک سال ونیم ازمن کوچتره-لیسانس وتازه سربازیش تموم شده-روزای اول که اومد خواستگاری شاغل بود-ولی بعدش بیکار شد(میگفت قرار بوده یک ماه کارکنم بعد تعیین حقوق بشه و بعدچون صاحب کارش گفته حقوقت اینقدره وکم بوده اومدم بیرون)خانواده هامون از نظر مذهبی شبیه ولی از نظر مالی وسطح تحصیلات خانواده ما بالاتریم-اونا شهرستان اطراف شهرما زندگی میکنن.
    بعد اونا رفتن تحقیق از هرکی فکرشو بکنید.

    جلسه دوم خواستگاری هم برگزار شد مجدد با اون اقا صحبت کردم.
    بعد ماهم تحقیقاتمونو کردیم.

    جلسه سوم زن داداش ها و خواهر خواستگارم درطی مجلس زنانه اومدن منو ببینن.
    جلسه چهارم حرف از سکه و قباله وکی چی بده و چی بگیره شد،مراسم ومدت عقد وهمه چیز شد؛به جز زمان عقد.
    رفتن خونشون.
    پس فرداش رابطمون زنگ زد گفت مامانش مخالفه(ظاهرا منو نپسندیده).
    همون شب که اینو شنیدم عصبانی شدم-شمارشو داشتم(خودش گفته بودکارداشتین sms بدین) منم sms دادم به خواستگارم که: شما که نمیخواستید چرا اینقدر کشش دادین.
    بلافاصله زنگ زد؛گفت چی؟!!! منظورتون چیه-منم گفتم ظاهرا خانوادتون مخالفت کردن-تعجب کرد-گفت من انتخابمو کردم-مهرتون به دلم نشسته-تصمیم گیرنده اصلی منم-با این حال شب پیگیری میکنم ببینم جریان چیه.
    شب شد-زنگ زد گفت خانوادم کاملا موافقن فقط پدرم گفتن مدت توعقد بودن بهتره بیشتر باشه وقراره یه دفعه دیگه بیان-منم گفتم حالا درمورد مسائل توافق خواهد شد.
    گذشت و بعد از دو روز من به خیال اینکه نخواستن که نیومدن sms دادم گفتم چی شد که اینطوری شد؟ گفت حقیقتش خودم خواستم فعلا اینطوری بشه الان مشکلی به وجود اومده واینکه من بیکار شدم،مشکلم کارمه ومشکل دیگه ای نیست من انتخابمو کردم فقط عجله نکنید و ازطرف من مطمعن باشید.

    ازین حرفش سه هفته میگذره؛منم دیگه ارتباطی برقرار نکردم؛همش توفکرشم؛بهش علاقمند شدم،نمیدونم چیکارکنم.
    شاید بگید از طریق رابطمون پیگیری کنم،ولی مامانم میگه اگه بخوان خودشون تماس میگیرن.

    حالا سوالم اینه که خودم دوباره ارتباط برقرار کنم؟منتظر باشم؟ بیخیال جریان بشم؟
    نظرتون چیه؟
    ویرایش توسط saddaf : سه شنبه 06 خرداد 93 در ساعت 19:57

  2. کاربر روبرو از پست مفید saddaf تشکرکرده است .

    فدایی یار (سه شنبه 06 خرداد 93)

  3. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می توانید به ایشان بگویید که : می خواهم تکلیف من را مشخص کنید. شاید من بخواهم خواسگار دیگری قبول کنم. می خواهید یا نه .به همین سادگی. از موضع قدرت برخورد کن تا شانت حفظ بشود. لطفا بیخودی به او علاقه مند نشو. الان هیچی معلوم نیست. هر وقت کسی رسما عقدت کرد آن وقت عاشقش بشو. اما الان لطفا این کار را نکن. حرفی از علاقه و انتظار نزن. فقط با صراحت و قاطعانه از آقای خواستگار بخواه که تکلیف را روشن کند. ضعف نشان نده.

  4. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 06 خرداد 93), pasta (سه شنبه 06 خرداد 93), saddaf (سه شنبه 06 خرداد 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم صدف.من نمیدونم این چندمین خواشتگاری از شما بوده که این طوری بوده که کار به صحبت کشیده شده اخه معمولا توی تجربه های اول شاید این چیزا عادی باشه و ادم زودتر دلبسته بشه

    اگه راستشو بخواید من دختری رو که دوست داشته باشم اگه این کارو بکنه یه جورایی از چشم می افته شاید ..بهتر بود شما اس ام اس نمی دادید به هر حال گذشته

    بهترین کار این هستش به ایشون فکر نکنید..و مطمئن باشید اگه ایشون بخوان اقدامی بکنند اقدامی خواهند کرد ..بر خلاف نظر دوستمون نوپو من میگم حتی اگه خواستگار بهتری برای شما اومد لحظه ای درنگ نکنید و به اون خواستگار دیگه فکر کنید میگن ادم نقدو به نسیه نمیده

    پس بهتره جریانو فراموش کنید ولی میتونید به طوری که ذنهتون درگیر نباشه منتظر باشید ...به هر حال شاید اون اقا واقعا خوشش اومده مثلا یکی از اعضای خونوادشون مخالف هستند و ایشون یا دارند اونا رو راضی میکنند یا نه شاید منصرف شند و تحت تاثیر نظر خونوادش قرار بگیره یا هر احتمال دیگه ای

    پس بهتره شما شان خودتون رو حفظ کنید و بیش از این به این موضوع فکر نکنید و دیگه هم اصلا بهشون پیام ندید وگر نه شان خودتون رو اوردید پایین چی این ازدواج صورت بگیره چه نگیره.

  6. 5 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    parvizb (سه شنبه 06 خرداد 93), saddaf (سه شنبه 06 خرداد 93), sanjab (سه شنبه 06 خرداد 93), sara 65 (چهارشنبه 07 خرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز 3هفته مدت زیادی نیست. عاقلانه ترین کار اینه که منتظر بشین تا از طرف اونا اقدامی بشه. بهتره بیشتر فکر کنید و خودتون کاری نکنید تا خدای ناکرده فکر بدی درموردتون نکنن.
    اصرار کردن شما به ایشون میتونه بار منفی به دنبال داشته باشه. دختر هر چی سر سنگین تر باشه مجذوب تره.

    پیام دادن های الکی با موزون اینکه خواستگار دیگری دارم و این حرفا اصلا خوشایند نیست.
    فکرش رو بکنید که اگر ایشون در جوابتون بگن که اگه خواستگار داری ازدواج کن اونوقت هیچی براتون نمیمونه.
    به شخصه ی همچین موردی داشتم و وقتی این پیام دستم رسید اینطور فکر کردم که این خانوم فقط فکر ازدواجه و هیچ چیز دیگه ای رو در نظر نمیگیره.پس ولش کردم.
    کار رو خرابش نکنید لطفا.
    دوست داشتنی که زود بوجود بیاد زود هم میتونه از بین بره. تا وقتی همچی معلوم نشده وابستگی رو ایجاد نکنید.
    حداکثر کاری که باید بکنید اینه که مادرتون از طریق رابط اطلاع کسب کنن.

  8. 5 کاربر از پست مفید parvizb تشکرکرده اند .

    saddaf (سه شنبه 06 خرداد 93), sanjab (سه شنبه 06 خرداد 93), sara 65 (چهارشنبه 07 خرداد 93), فدایی یار (سه شنبه 06 خرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  9. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه یک از عیب های بزرگ خواستگاری سنتی این است که خانواده پسر هر بازی می خواهند درمی آورند. ببخشید این کلمه را به کار می برم اما واقعا همین است. می دانی خانمی من موردهایی در این تالار دیده ام که خواستگار رفته سه ماه خبر نداده همه فکر کرده اند همه چیز تمام شده بعد دوباره برگشته اند. توی این سه ماه داشتند جاهای دیگر را می گشتند. یا خواستگارهایی که همزمان از چند دختر خواستگاری کرده اند تا از بینشان بهترین را انتخاب کنند. شما قرار عقد گذاشته اید. یعنی فراتر از خواستگاری ساده و معمولی. پس یعنی زیر بار تعهد رفته اید و قول ازدواج داده اید. حالا این خانواده از شما قول ازدواج گرفته اند بعد هیچ خبری نمی دهند. خوب شما حق داری که تکلیفت را معین کنی. اگر فردا خواستگاری برایت آمد و خواستی صحبت کنی کسی نیاید مزاحمت شود. کسی نیاید پشت سرت حرف بزند که آره این خانم قول ازدواج داده به کسی حالا زیرش زده است. کسی نیاید بگوید این خانم نامزد من بوده با من قرار عقد گذاشته است. ببین خانم اگر یک جلسه حرف زده بودید و رفته بودند من هم مثل آقایان محترم می گفتم ولش کن. اما موضوع این است که قرار رسمی عقد گذاشته اید که توضیح دادم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    saddaf (سه شنبه 06 خرداد 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 18:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    14

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط parvizb نمایش پست ها
    حداکثر کاری که باید بکنید اینه که مادرتون از طریق رابط اطلاع کسب کنن.
    مامانم راضی نمیشه ؛میگه خودشون بخوان تماس میگیرن

    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    ...به هر حال شاید اون اقا واقعا خوشش اومده مثلا یکی از اعضای خونوادشون مخالف هستند و ایشون یا دارند اونا رو راضی میکنند یا نه شاید منصرف شند و تحت تاثیر نظر خونوادش قرار بگیره یا هر احتمال دیگه ای

    پس بهتره شما شان خودتون رو حفظ کنید و بیش از این به این موضوع فکر نکنید و دیگه هم اصلا بهشون پیام ندید وگر نه شان خودتون رو اوردید پایین چی این ازدواج صورت بگیره چه نگیره.
    به این فکر میکنم که اگه باهاش ارتباط برقرار کنم بیشتر حواسش به من باشه؛ منو یادش نره
    ازدل برود هرآنکه از دیده برفت


    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    می دانی خانمی من موردهایی در این تالار دیده ام که خواستگار رفته سه ماه خبر نداده همه فکر کرده اند همه چیز تمام شده بعد دوباره برگشته اند. توی این سه ماه داشتند جاهای دیگر را می گشتند. یا خواستگارهایی که همزمان از چند دختر خواستگاری کرده اند تا از بینشان بهترین را انتخاب کنند.
    من هم همین احتمال رو میدم؛متاسفانه به نظرم درمورد خانمها اجحاف شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    شما قرار عقد گذاشته اید. یعنی فراتر از خواستگاری ساده و معمولی. پس یعنی زیر بار تعهد رفته اید و قول ازدواج داده اید. حالا این خانواده از شما قول ازدواج گرفته اند بعد هیچ خبری نمی دهند. خوب شما حق داری که تکلیفت را معین کنی.
    اونا احساسات منو درگیرکردن - نباید کارو به اینجا میکشیدن-اولش خیلی ناراحت بودم-حالا بهترم-فقط نمیدونم چیکارکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام خانم صدف.من نمیدونم این چندمین خواشتگاری از شما بوده که این طوری بوده که کار به صحبت کشیده شده اخه معمولا توی تجربه های اول شاید این چیزا عادی باشه و ادم زودتر دلبسته بشه
    .
    منظورتون اینه که ندید بدید بازی دراوردم وعلاقمند شدم؟!!
    حدود دوسه هفته با روان من بازی کردن؛از روز دوم به تحقیقات پرداختن
    تاحدی معیارهامو داره،علاقه اون اقا رو دیدم -فکرکردم همه چی ok هست علاقمند شدم،منم ادمم خب احساس دارم
    ویرایش توسط saddaf : سه شنبه 06 خرداد 93 در ساعت 22:53

  12. کاربر روبرو از پست مفید saddaf تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    عزیزم به نظرم اصلا بهتره پی اش رو نگیری ... میدونم برای یه دختر سخته ( مخصوصا که همه مراسمات قبل از ازدواج هم برگزار شده و همیطور یه علاقه ای هم ایجاد شده از طرف شما ) ولی بهترین و باز هم میگم بهترین کار همینه که شمتا اصلا پی ش رو نگیری. حتی اگه فرض کنیم هنوز هم به فکر ادامه دادن باشن خیلی کار غیر معقول و اشتباهی کردن که شمارو اینجوری معلق گذاشتن ( حداقل یه اطلاعی باید میدادن و دلیلش رو میگفتن) و اگه قصد ادامه ندارن باید محترمانه اطلاع میدادن. دلیل کاراشون دیگه اصلا مهم نیست ( در هر صورت خبر ندادنشون ( ادامه یا قطع) اشتباه محضه و جای تامل داره برای خونواده شما) مهم اینه که عزیز دلم اصلا پی اش رو نگیر .. اصلا و ابدا . نذار عزت نفست از بین بره... اینم بدون اگه پسر قصد ادامه داشته باشه خودش میاد و دختر مردم رو اینحوری الاف نیمکنه.

  14. 3 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    saddaf (سه شنبه 06 خرداد 93), sara 65 (چهارشنبه 07 خرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    با سلام
    متاسفانه بعضی دوستان خیلی عجولانه مشاوره می دن
    خیلی از پسرها و آقایون اعتماد به نفس شون به کار شونه. مثل خیلی از خانومها که اعتماد به نفس شون به زیبایی و لباس شونه.
    چطور اینو در نظر نمی گیرید که اون بنده خدا ناغافل چند روزه از کار بیکار شده و همه برنامه ریزی هاش بهم ریخته. احتمالا ایشون مثل بعضی پسرها الکی خوش نیست و توی هپروت زندگی نمی کنه که بخواد با اعتماد به نفس کاذب و جیب خالی و بدون هیچ پشتوانه ای بخواد دختر مردم رو هم مثل خودش بدبخت کنه. کار معقولی هم کرده و به نظر من نشونه مسئولیت پذیریشه که وقتی می بینه بیکار شده و برنامه هاش بهم خورده فعلا دست نگه داشته
    به خاطر بیکاری این روزها زوج هایی که حتی عقد کردند یا چندین سال ازدواج کردند ، طلاق می گیرند حالا مورد شما که دیگه جای خود داره. اگر اخبار دنبال می کنید حتما سر و صدای نامه یه دختر خانم جوان به آقای ظریف به گوشتون رسیده. متن خبر رو بخونید:
    نامه تکان‌دهنده یک دختر به ظریف - سایت خبری تحلیلی تابناك

    احتمال زیاد اون خواستگار شما فکر می کنه شما با بیکاری فعلیش مشکل دارید و بیشتر نگران اینه که شما با این مسئله در حال حاضر مشکل داشته باشید. من پیشنهاد می کنم اگر در حد نسبی هم از ایشون خوشتون اومده، به طور غیر مستقیم بهش بفهمونید که اگر شما تنها مسئله تون کارتونه و پسندیدید، عیب نداره و بیاید جلو

  16. 3 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    parvizb (سه شنبه 06 خرداد 93), saddaf (چهارشنبه 07 خرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مهر 93 [ 19:55]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام، ببخشید جسارت منو

    خب این بستگی داره به طرف مقابل، شاید بهتر باشه ازشون تحقیق کنید، شاید یه آدمی باشن که همه رو اینطور سر کار میزاشتن و یا شایدم مشکلشون فقط کار بوده.
    اگه من جای شما بودم، برای خودم یه زمانی رو مشخص میکردم مثلا میگفتم دو ماه دیگه، بعدش پیگیری رو از طریق خانواده یا همون رابط میکردم، چون بعضیا ممکنه بگن ما که نمی خواستیم و بعدش تو زندگی آینده همش تو سر آدم بزنن که بزور به ما دختر دادن! این مسائل رو دیدم تو خانواده...، ارزش خودتونو پایین نیارین

  18. 2 کاربر از پست مفید hosseinkhan تشکرکرده اند .

    saddaf (چهارشنبه 07 خرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 18:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    14

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به مامانم اصرار کردم به رابطمون تماس بگیره و خبری بگیره
    اون خانم هم چیز خاصی نگفته.
    گفته یه مقدار مخالفت برادرش هست و موضع اصلی بیکاری خودش.

    --علت مخالفت برادرش:درجلسه اخر وقتی صحبت هزینه مراسم وخریدی که داماد باید انجام بده شد،برادرش (مثلا با اجازه از پدر)میگفت همه خرجو باید خود داماد بده،پدر من هم میگفت من تا اونجایی که میتونم درخرید جهزیه و هرخرجی که به عهدمون باشه کوتاهی نمیکنم،پس شما هم به پسرتون کمک کنید،که اونا چونه میزدن--برادر هم میگفته ماموقع دامادیمون خرجمونو خودمون دادیم.
    خود اقاپسر نه کار داره نه پول؛بنده خدا معلق مونده --نخواسته زیر منت کسی بره.

    حالا میشه باهاش باشم تا زمانیکه اوضاع روبراه شه؟
    مگه چه اشکالی داره -اونهمه دختر خودشونو اویزون پسرا میکنن وچه کارایی که نمیکنن -حالا اینکه خودش اومده خواستگاریم
    میشه؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رمز و رازهای شور و اشتیاق در روابط زناشویی و طولانی مدت
    توسط Wishbone در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 خرداد 96, 21:16
  2. در مورد خواستگارم احتیاج به مشورت دارم.
    توسط earth در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 بهمن 92, 11:26
  3. چگونه یک نشست زناشویی ترتیب دهیم
    توسط baby در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 آذر 91, 16:00
  4. 20 نکته تیشه به ریشه زندگی زناشویی
    توسط من همسفرم در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 فروردین 88, 09:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.