چجوریه توی دوران عقد شما را کتک میزنه؟
درآمدش چقدر بود از تعمیر بورد؟
و اینکه شما بهتره در مغازه نرید به هیچ عنوانب زارید خودش مسئولیت کارهای خودشو قبول کنه
راهنمایی مشاورین به یکی از مراجعه کننده ها که مشکلی شبیه شما داشت
سخن نغزي هست که مي گويد:
« حمايت افراطي ، درماندگي مي آموزد»
يعني وقتي يک نفر هست که بار ما رو ببره، و احساس مسئوليت افراطي داره، غريزه لذت طلبي و تنبلي ما را قلقلک مي ده.
احتمالا همسرتون غير از سرکار نرفتن، خيلي مسئوليتهاي ديگر و ....، را نيز انجام نمي دهه.
کم کم بايد جدي و با قاطعيت ، اما در کمال ادب و احترام با او صحبت کنيد، و بگوئيد که حاضر نيستيد،
در بي مسئوليت کردن او بيشتر از اين دچار اشتباه شويد.
و به خاطر علاقه اي که به او داريد، وظيفه داريد که به او کمک کنيد تا عزت نفس و وظايف خود را درست انجام دهد.
لذا به جاس ترسهاي توهمي و خيالي ، همچنين به جاي سپر کردن بچه هاي بي گناه خود،
به طوري جدي کم کم نقش درآمد خود را در زندگي کم و کمتر کنيد،
اگر خواستيد همکاري داشته باشيد بايد قراري با همسرتان بگذاريد،
مثلا اينکه فقط به اندازه اي که او از نظر مالي جلو بيايد شما هم مطابق او همکاري داريد.
فراموش نکنيد بي مسئوليتي ، وظيفه نشناسي، تنبلي و لذت طلبي متاسفانه رشد مي کند
و مسائل جدي و خطرناک ديگري را در زندگي به خانواده تحميل خواهد کرد.
کار براي انسان ( به ويژه مردان)، فقط محلي براي کسب درآمد نيست،
مسئله عزت نفس، موقعيت اجتماعي، باروري و رشد، بالندگي، مفيد بودن، و گريز از بسياري موارد منفي و ....
مي باشد.
لذا جدي تر باشيد.....
اینم بدانید بانو
آینده آدمها در امتداد گذشته آنهاست.
نجواهای دوران عقد بعدها تبدیل به فریاد میشه
طریقه آشناییی شما با ایشون و ازدواجتان چطوری بوده؟
میشه لطفا این نوشته خودتان را بیشتر باز کنید تا بهتر متوجه منظورتان بشویم؟
.نمیخام باهاش ادامه بدم ولی میگم کجا برم من حمایتی از طرف خونواده خودم ندارم حتی کسی که ازش مشورت بگیرم
به سوالات لطفا کامل و واضح جواب بدهید
- - - Updated - - -
مسئله عصبانیت ایشون هم برمیگرده به بیکار بودنشان.و اینکه اعتماد بنفس بالایی ندارن و شما با اینکاری که انجام میدید دارید به غرور ایشون لطمه وارد میکنید طبق توصیه ای که شده عمل کنید بزارید خود ایشون قدم بردارن
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)