به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-2-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid ازدواج پنهان از اقوام خانم و قطع ارتباط با آنها از ترس خواستگار قبلی خانم

    با سلام.
    من 30 سال دارم و فارغ التحصیل پزشکی هستم و مدت یک ساله که با خانمم که 24 سالشه ازدواج کردم. هنگام خواستگاری به ما اینطور گفتن که ما اینجا فامیل ندریم و فامیل های نزدیک ما همشون خارج هستن. با مقاومت من حدود 6 ماه توی عقد بودیم (خیلی دوست داشتن که زود مراسم بگیریم) و در این مدت فهمیدم که اقوام دارن اما همشون بی حیا و زندگی خراب کن و سخن چین و... هستن که ممکنه خانمم رو از چنگم در بیارن(اینطوری جلوه میدادن)و بعد عروسی رو بدون حضور حتی یک نفر از اقوام عروس برگزار کردیم(هیچکس رو بجز چند تا از دوستان خونوادگی شون دعوت نکردن).
    بعد از یک سال کم کم فهمیدم که این اقوام خیلی زیادتر از اون چیزی هستن که فکرش رو می کردم. و فقط چندتاشون خارج هستن. بقیه (خاله،دایی،دختر دایی،...) همه در کمال صحت و سلامت در همین جا تشریف دارن و برای اینکه از ازدواج ما خبردار نشن، خانواده خانمم آدرس خونشون رو بهشون نمیده و آدرس پسرشون رو به مهمونا میدن و موقع مهمونی، برای مثلا نصف روز، اونجا میشه خونشون.
    در سالگرد ازدواجمون، خانمم به من گفت علت این کارها اینه که خواستگار قبلیش رو به اصرار پدرش تامرحله نامزدی پیش رفتن و چند تا مراسم هم در این ارتباط داشتن ولی پدر آقا داماد قاچاقچی مواد مخدر درمیاد و همه چی بهم میخوره و پدر آقا داماد هم اعدام میشه. ولی خونواده پسر خیلی تهدید میکنن و ... و اگه الان اقوام بفهمن، خبر میرسه به گوش پسره و ممکنه بلایی سر من دربیارن.
    در طول این یک سال مدام استرس این رو داشت که من ترکش می کنم اگر این ماجراها رو بدونم یا حتی خودش رو برای این آماده کرده بود که من ترکش کنم یا در بهترین حالت همسر اول من باشه و من یه همسر دیگه هم بگیرم. بعد که برام قضایا رو گفت، من بهش گفتم چرا خودت رو مستحق طلاق میدونی؟ و سعی کردم بهش آرامش بدم و تسکینی باشم برای رنج هایی که به خاطر این موضوع تاحالا کشیده و موفق هم بودم. پدر و مادرش بهش گفته بودن سعی کن زودتر بچه دار بشی بعد به همه میگیم. ولی خانمم اصرار داشت قبل از بچه دار شدن بهم بگه و گفت. و حالا ما طبق برنامه خودمون،تازگی ها یه بچه توی راه داریم.
    وقت ازدواج خیلی خوشحال بودم که فرد ایدئالم رو پیدا کردم. همسری دیپلمه، خانه دار، مهربان، مومن، محجبه، دارای تمام ویژگی های یک زن کامل در ابعاد معشوقه بودن، مادر بودن، حمایت گری، پاکی، ...(ر. ک. کتاب زن کامل) اما الان ناراحتم. چون احساس می کنم به من دروغ گفته شده و گاهی وقتا حتی تمام ویژگی های همسرم رو به نوعی نمایشگری برای اغفال من و رسیدن به ازدواج با من در نظر میگیرم. اگرچه که شواهدزیادی برای نمایشی بودن رفتارهای همسرم نمیبینم اما مدام از خودم می پرسم: نکنه تمام اینها فقط برای راضی نگه داشتن من نباشه. نکنه بعد که با آمدن بچه خیالش راحت شد، رفتارهاش عوض بشه. ..
    نکنه همسرم نامزد بازی و روابط جنسی داشته با اون فرد؟ نکنه این همه احتیاط و ترس همسرم از خبردار شدن اقوام، بخاطر ترسش از شناسایی شدن و برملا شدن رازهایی باشه که من نمیدونم؟
    خانمم فقط به من گفته و ازم خواسته به هیچکس نگم. اما عشق من چی؟ احساس من چی؟ اعتماد من چی میشه؟
    چیکار باید بکنم؟
    این مسأله فکر منو خیلی به خودش مشغول کرده و چند شبه نخوابیدم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید avicenna تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نحوه اشنایی شما و همسرتون چگونه بوده؟
    آیا اطلاعاتی از خواستگار قبلی دارید؟ نام؟ ...
    آیا تا به حال هیچکدام از اقوام همسرتون رو ندید؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), شیدا. (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-2-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. تشکر از توجه شما.
    ما به صورت سنتی با هم از طریق یک معرف - که ایشون هم فقط شماره تلفن و مشخصات دختر رو داشتن و خودشون رو کنار کشیدن- با هم آشنا شدیم. همسرم خواستگار قبلی رو معرفی کرده اما من نمیشناسمش. اما راهی هست که اگه بخوام بتونم پیداش کنم. ولی ممکنه به لو رفتن ازدواج همسرم و درگیر شدن با خواستگار قبلی منجر بشه. هیچکدام از اقوام خانمم رو ندیدم. فقط چند روز پیش پدرخانم برادر زنم رو دیدم و برادر خانمم من رو یه دوست معرفی کرد. چند تا از دوستان خانوادگی شون رو فقط میشناسم و میدونم که توی مراسم های مذکور شرکت داشتن. اما اونا شاید چیزی از روابط خصوصی و سایر مسائل اینها اطلاعی نداشته باشن.

  6. کاربر روبرو از پست مفید avicenna تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    بهتره به همسرتون اعتماد کنید چون بلاخره قبل از بچه دارشدن بهتون گفته.
    البیته باید زودتر می گفت اما احتمالش رو داده که شما رو از دست بده . پس ببینید چقدر براش عزیز بودید و قدرش رو بدونید و ان شالله که عوض هم نمیشه و همینطور خوب باقی میمونه
    اصلا به روابط و ...قبل فکر نکن اگر علاقه ای داشت که تو همون زندگی میمونه . پس خیالتون راحت باشه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93)

  9. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط avicenna نمایش پست ها
    با سلام.
    من 30 سال دارم و فارغ التحصیل پزشکی هستم و مدت یک ساله که با خانمم که 24 سالشه ازدواج کردم. هنگام خواستگاری به ما اینطور گفتن که ما اینجا فامیل ندریم و فامیل های نزدیک ما همشون خارج هستن. با مقاومت من حدود 6 ماه توی عقد بودیم (خیلی دوست داشتن که زود مراسم بگیریم) و در این مدت فهمیدم که اقوام دارن اما همشون بی حیا و زندگی خراب کن و سخن چین و... هستن که ممکنه خانمم رو از چنگم در بیارن(اینطوری جلوه میدادن)و بعد عروسی رو بدون حضور حتی یک نفر از اقوام عروس برگزار کردیم(هیچکس رو بجز چند تا از دوستان خونوادگی شون دعوت نکردن).
    بعد از یک سال کم کم فهمیدم که این اقوام خیلی زیادتر از اون چیزی هستن که فکرش رو می کردم. و فقط چندتاشون خارج هستن. بقیه (خاله،دایی،دختر دایی،...) همه در کمال صحت و سلامت در همین جا تشریف دارن و برای اینکه از ازدواج ما خبردار نشن، خانواده خانمم آدرس خونشون رو بهشون نمیده و آدرس پسرشون رو به مهمونا میدن و موقع مهمونی، برای مثلا نصف روز، اونجا میشه خونشون.
    در سالگرد ازدواجمون، خانمم به من گفت علت این کارها اینه که خواستگار قبلیش رو به اصرار پدرش تامرحله نامزدی پیش رفتن و چند تا مراسم هم در این ارتباط داشتن ولی پدر آقا داماد قاچاقچی مواد مخدر درمیاد و همه چی بهم میخوره و پدر آقا داماد هم اعدام میشه. ولی خونواده پسر خیلی تهدید میکنن و ... و اگه الان اقوام بفهمن، خبر میرسه به گوش پسره و ممکنه بلایی سر من دربیارن.
    در طول این یک سال مدام استرس این رو داشت که من ترکش می کنم اگر این ماجراها رو بدونم یا حتی خودش رو برای این آماده کرده بود که من ترکش کنم یا در بهترین حالت همسر اول من باشه و من یه همسر دیگه هم بگیرم. بعد که برام قضایا رو گفت، من بهش گفتم چرا خودت رو مستحق طلاق میدونی؟ و سعی کردم بهش آرامش بدم و تسکینی باشم برای رنج هایی که به خاطر این موضوع تاحالا کشیده و موفق هم بودم. پدر و مادرش بهش گفته بودن سعی کن زودتر بچه دار بشی بعد به همه میگیم. ولی خانمم اصرار داشت قبل از بچه دار شدن بهم بگه و گفت. و حالا ما طبق برنامه خودمون،تازگی ها یه بچه توی راه داریم.
    وقت ازدواج خیلی خوشحال بودم که فرد ایدئالم رو پیدا کردم. همسری دیپلمه، خانه دار، مهربان، مومن، محجبه، دارای تمام ویژگی های یک زن کامل در ابعاد معشوقه بودن، مادر بودن، حمایت گری، پاکی، ...(ر. ک. کتاب زن کامل) اما الان ناراحتم. چون احساس می کنم به من دروغ گفته شده و گاهی وقتا حتی تمام ویژگی های همسرم رو به نوعی نمایشگری برای اغفال من و رسیدن به ازدواج با من در نظر میگیرم. اگرچه که شواهدزیادی برای نمایشی بودن رفتارهای همسرم نمیبینم اما مدام از خودم می پرسم: نکنه تمام اینها فقط برای راضی نگه داشتن من نباشه. نکنه بعد که با آمدن بچه خیالش راحت شد، رفتارهاش عوض بشه. ..
    نکنه همسرم نامزد بازی و روابط جنسی داشته با اون فرد؟ نکنه این همه احتیاط و ترس همسرم از خبردار شدن اقوام، بخاطر ترسش از شناسایی شدن و برملا شدن رازهایی باشه که من نمیدونم؟
    خانمم فقط به من گفته و ازم خواسته به هیچکس نگم. اما عشق من چی؟ احساس من چی؟ اعتماد من چی میشه؟
    چیکار باید بکنم؟
    این مسأله فکر منو خیلی به خودش مشغول کرده و چند شبه نخوابیدم.
    دوست عزیز،

    موقع خواستگاری به شما چیزی از نامزدی قبلی (با چند تا مراسم !!! که یک نامزدی چند تا مراسم نداره ) نگفتند؟ یعنی شما تا این اواخر خبر نداشتید همسرتون قبلا نامزد داشتند؟

    این همه پلیس بازی و مخفی کاری برای یک نامزدی به هم خورده؟ تا حدی که خونه خودشون را از فامیل قایم می کنند؟

    همسرتون گفته دلیلشون اینه که می ترسن نامزد قبلی بلایی سر همسرتون بیاره.
    عجله داشتن شما مراسم بگیرید، چه ربطی داره به بلای مذکور؟ آقای خواستگار می گفت حالا که عروسی گرفتن، دیگه کاری به کارشون نداشته باشم؟
    عجله داشتن شما بچه دار بشید، با اومدن بچه ی شما، اون فرزند قاچاقچی و ... مشکلش با همسر شما حل می شه و بلایی سرش نمی آره؟


    اونی که دارن تلاش می کنند نفهمه چه خبره، شمایید، نه خواستگار قبلی.

    این که همسرتون قبل از بچه دار شدن به شما گفته، ادامه همون برنامه شون بوده.
    می خواسته بسنجه شما چقدر و تا کجا دروغهاشون را باور می کنید.
    دیده اوضاع خوبه و شما اصلا شکی به هیچ کس ندارید، گفته خب بچه دار هم بشیم.
    نمی خواسته ریسک کنه، بچه دار بشه، بعد شما بفهمید و طلاق و .... با بچه.
    پس این قسمت هم، باز سنجش اوضاع و احوال، برای اقدام بعدی خودش بوده.

    این که شما تا این مرحله اینقدر سهل انگارانه و ساده پیش رفتید،
    خیلی عجیبه.
    اگر بتونید به توضیه ی خانم "زندگی موفق" عمل کنید خیلی خوبه.

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 31 اردیبهشت 93 در ساعت 11:27

  10. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), mercury (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), نازنین2010 (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    بله شاید فامیلاشون کنجکاوی هاو دخالتهای بیجا داشتن که اونا تصمیم گرفتن با فامیلاشون رفت و آمدی نداشته باشن و به نظر من اینجای قضیه ربطی به شما نداره ....
    مگه شما با خودشون مشکلی داشتید ؟ مگه بی احترامی دیدید ؟
    خودتون میگید همسرتون مهربون و خوبه و خانوادشون هم بهتون احترام گذاشتن
    حالا این پلیس بازیهاتون برا چیه ؟
    برا اینکه شاید احتمالا رفتارشون بعد از بچه دار شدن شما عوض شه ؟
    مگه بچه دار شدن شما به اونا چه نفعی می رسونه غیر از این که برگی از روزهای شاد زندگیشونه که نوه شون رو ببینند ؟

    - - - Updated - - -

    بهتره به هیچ عنوان پیش خواستگار سابق نرید تحقیق و ... برای قبل از ازدواج هست نه الان
    الان اسمش میشه تجسس تو زندگی خصوصی گذشته همسرتون

    خودتون می گید مصادقی از زن کامل هست پس دنبال چی هستید ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  12. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), نازنین2010 (پنجشنبه 01 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 03:02]
    تاریخ عضویت
    1392-7-01
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    7,129
    سطح
    55
    Points: 7,129, Level: 55
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همونطور که بانو شیدا گفتن این دلایلی که خانواده همسرتون آوردن هرگز نمیتونه این مخفی کاری رو توجیه کنه و دیر یا زود بستگان همسرت و به طبع خواستگار قبلی همسرتون خبر دار میشن (در صورت راست بودن این ادعاشون) و حتی اگه این ادعاشون واقعیت داشته باشه بازم منطقی به نظر نمیاد که بخاطرش پنهان کاری کنن
    به احتمال زیاد علت این پنهان کاری چیز دیگه ای هست که اونها ازت مخفی کردن و علت عجله شان در مراسم و بچه دار شدن همون هست تا راه برگشتی براتون نمونه یا حداقل سخت بشه براتون
    خودتون یه بار دیگه به حرفاشون دقت کنین!! (حتی حاضره همسر دومتون باشه! نمیدونم آخه چه ربطی با انتقام جویی نامزد سابقش داره!!؟ )
    مطمئنا شما خیلی ساده گرفتین و خیلی راحت از کنار ادعاشون گذشتین
    به نظرم بهترین کار اینه که سعی کنین اعتماد همسرتون رو جلب کنین و بهش اطمینان خاطر بدین و سپس ازش بخواین واقعیت رو بگه
    راه دیگه هم اینه که مثل گذشته ادامه بدین و کنجکاوی نکنین ولی هر لحظه آماده یه اتفاق پیش بینی نشده باشین

  14. 3 کاربر از پست مفید mercury تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93), شیدا. (پنجشنبه 01 خرداد 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-2-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. در مورد مشورت هایی که ارائه کردید فکر کردم. از زندگی موفق، شیدا و مرکوری ممنونم که به من کمک کردید از این دید به قضه نگاه کنم که با تمام این حرف های به ظاهر صادقانه ای که همسرم در مورد گذشته بیان کرده، باز هم هدف اصلی این بوده که من رو بی خبر نگه دارن، نه خواستگار قبلی. ادامه نظرتون هم درسته. گاهی اوقات از این روش استفاده میشه برای اینکه قبل از بچه دار شدن، بفهمن واکنش طرف مقابل چیه اگه خبردار بشه؟ نمیشه این حرفا رو بذاریم روی حساب صداقت.
    علت اینکه خیلی سهل و آسون با این قضیه کنار اومدم اینه که من خیلی دنبال مورد مناسب برای ازدواج گشتم. و وقتی خانمم رو پیدا کردم، اینطور تصور کردم که شرایط ظاهری و باطنی رو درعین سهل الوصول بودن داره. البته موقع خواستگاری هم خیلی تعجب کردم از اینکه تسلیم محض من بود و هیچ مخالفتی با شرایط و حرف های من نداشت، بلکه کاملا باهاش موافق بود.
    الان می ترسم از اینکه تحقیقات من باعث خراب شدن ارتباطات و بروز ناراحتی ها و تنش ها بشه. البته دانستن رو حق خودم می دونم. ولی چه طوری جلو برم که همسرم متوجه بی اعتمادی من نشه. (میخوام اعتماد و ارتباط بینمون خدشه دار نشه. )

  16. کاربر روبرو از پست مفید avicenna تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  17. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر این توانایی را در خودت می بینی که همه چیز را فراموش کنی و زندگیت را بکنی،
    شاید بهتر باشه دنبال جواب سوالهات نری.
    گاهی اوقات ندانستن بهتر از دانستن است.

    اگر رفتی سراغ خواستگار قبلی، یادت باشه که درجا همه حرفهاش را باور نکنی. احتمال بده که دروغ بگن.
    اگر چیزی شنیدی، صبر داشته باش و بعد از فکر کردن و مشورت کردن، اقدام کن که بعد پشیمون نشی.
    البته آدم صبور و آرومی به نظر می رسید واین خیلی خوبه
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اردیبهشت 94 [ 14:05]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,615
    سطح
    23
    Points: 1,615, Level: 23
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقای دکتر
    قضیه خیلی خیلی خیلی مشکوکه
    چی شده که حتا نمیخوان شما رو کسی بشناسه؟
    شما شوهر دخترشونین ها. چرا ی دختر خوب و نجیب باید اینقدر اینقدر سهل الوصول باشه( و راضی به زن دوم بودن باشه؟ بد نیستها... عجیبه و دور از انتظار)، چرا هی دارن اعتماد مثبت شما رو جلب میکنن و نقشه هاشونو پیش میبرن؟
    با حرفای شیدا خانوم موافقم
    اگر ظرفیت روحیشو تو خودتون حس نمیکنید بیخیال بشید واگر پذیرفتید و دنبالش رفتید صبر و رفتار سنجیده خیلی مهمه.
    باز شما سایر شرایطم نگاه کن، مثل رفتارهای مامان باباش و ...
    نظر والدین و اطرافیان خودت و ته دل خودت چیه؟
    شما اصولا زیاد تو جامعه بودی و به پیچ و خم ها واردی یا نه سرت تو کار خودت بوده؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.