سلام
ایام همگی بخیر
هرچی تو موضوعات گشتم سئوالم حل نشد واسه همین یه تاپیک جدید باز کردم
حقیقتش من و علی از فروردین امسال تو یه اتفاق خاص آشنا شدیم خیلی اتفاقی!! بگذریم از اینکه چه جوری آشنا شدیم اما بعد یه مدت آشنایی و صحبت علی علاقه زیادی به من پیدا کرد و بهم پیشنهاد ازدواج داد البته نه من و نه اون شرایط ازدواج رو نداشتیم و نداریم
علی 2سال از من بزرگتره و هر دو مون در حال تحصیل دوره کارشناسی هستیم البته علی 1سالی ازم عقبتره من 66ی و علی 64است
علی بعد از جدی شدن قضیه در همون هفته های اول همه چیز رو به مادرش گفت و من تا امروز چندین بار با مادرش صحبت کردم
خانواده هامون خیلی شبیه به همه هر چند اون تهرانی و من مشهدیم از لحاظ مذهبی هر دو یه جوریم
حالا مشکل من نه با علی نه با مادرش نه با آیندمون نه هیچ من بدلیل اینکه دانشجوی شهرستانم مدت زیادی بعد آشناییمون خونه نبودم و این مسئله و مقدار زیادی شرم و خجالت من نسبت به خانوادم مانع این شد که من این قضیه رو با مادرم در میون بذارم
با مادر علی هم مشورت کردم گفتم که می خوام به خانوادم بگم اما نمی تونم نظر ایشونم این بود که بگم بهتره
لطفا منو راهنمایی کنید که چه جوری به مامانم این موضوع رو بگم نکته دیگه اینکه شرایط خواستگاری هم مهیا نیس هم خانواده من هنوز آمادگی خواستگارو ندارن هم علی اون شرایط لازمو نداره
ولی من می خوام مادرم حداقل از این موضوع با خبر باشه
لطفا منو راهنمایی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)