چگونه از صلاحيت مشاورم اطمينان پيدا کنم
با سلام.به مشاوران عزيز.من کاربری با عنوان گل حسرت هستم.اگر ماجرای مرا خوانده باشيد،بهمن ماه متوجه ی خيانت همسرم شدم.از ان زمان تا به حال در حال گرفتن مشاوره هستيم.
مشاور اولمان خانومی بودن که به من فورا پيشنهاد طلاق دادند،حتی همان جلسه اي اول تلفن وکيل هم به من دادند.مشاور دوم آقای دکتر بسيار مسنی بودن،که گفتن به خاطر بچه ها بايد همه چی را فراموش کنی.به زندگيت برگردی.که اين هم برايم قابل قبول نبود،مشاور سوم گفت من ريشه های خيانت را پيدا ميکنم و خودت تصميم ميگيری که با وجود اگاهی از عوامل خيانت ميخواهی به زندگی مشترکتان برگردی يا نه؟
به نظرم کاملا حرفشان منطقی بود،و تصميم به شروع جلسات گرفتم.پس از 2 جلسه گفتند همسرم بايد روان درمانی تحليلی بشود،چون خيلی از مشکلاتش ريشه در کودکيش دارد،از 3 سالگی.همه ی ريشه ها بايد پيدا شود.از من و همسرم خواستند هر گله و شکايتی از همديگر داريم و در اين 14 سال زندگی مشترک ما را از همديگر دلخور کرده مطرح کنيم.همين موضوع
با عث شد خيلی چيزها که فراموش شده يا حتی از نظر من حل شده بود دوباره مطرح شود،و با عث شد سيکل خشم من از همسرم نه تنها کم نشود ،روزبه روز بيشتر شد.و جالب اينکه هر بار به ارامش نسبی ميرسيدم بعد از جلسات يک افت حسابی در روابطمان پيدا ميکرديم.و روز به روز احساس ميکنم بايد جدا شوم.دکترمان ميگويد اگر جدا بشوی احتمال خودکشی کنی خيلی زياد است،درصورتی که من اصلاً به اين مورد فکر نميکردم.در خيلی از موارد احساس ميکنم ايشان نظرات شخصی خودشان را به همسرم و من تحميل ميکنند.از نظر سنی از ما کوچکتر هستن،و تعجب من از اين هست چرا بعد از 3 ماه مشاوره ،2 روز در هفته من هيچ اميدی به ادامه زندگی مشترک ندارم.و بر عکس به جدايی فکر ميکنم،ولی دکترم فکر ميکند بايد در اين رابطه بمانم،حتی با اينکه علت خيانت همسرم را بسيياری مشکلات دوران 8 سالگی به بعد ميداند.
لطف کرده به من پاسخ دهيد که
1)آيا درست است شرايط فرهنگی و تربيتی مشاوران در کارشان اثر گذار است؟اگر اينطور است ،درست است سلايق شخصی و تربيتی خودشان را بر زندگی ديگران تحميل کنند؟
2)با وجودجلسات بسيار من احساس ميکنم پيش وکيل همسرم ميروم تا مشاور روانشناس و فکر ميکنم خيلی موارد سعی در توجيه خيانت همسرم دارندو اين مرا ازار ميدهد.
3)وقتی با نظرات ايشان موافق نيستم به من ميگويند ميتوانم همسرت را طوری راضی به جدايی کنم که با کمال ميل به اين کار راضی شود و اصلاً اسيب هم نبيند،درصورتی که همسرم اصلاً تمايلی به جدايی ندارد.در واقع به جای درک احساس فرد خيانت ديده مرا تهديد می کند که به جدايی فکر کنی ،همسرت را ترغيب به اين کار ميکنم،.يک جورايی احساس ميکنم با وکيل شوهرم صحبت ميکنم تا با روان شناس شوهرم.احساس تبانی هردو نفرشان با هم را دارم و کاملاً به دکترم بی اعتماد شده ام.با توجه به اينکه ايشان عازم خارج از کشور هستن و تا 4 سال در ايران نخوا هند بود،من هم تصميم به قطع جلساتم را گرفتم لطفاًمرا راهنمايی کنيد.با تشکر