به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array

    آيا خيانت براى چهارمين بار قابل بخشش است؟؟؟؟

    سلام....
    دوستان من به دليل عدم دسترسى به نت کمتر مى تونم بهتون سر بزنم...
    دوستانى ک در جريان مشکلات من بودند ى دونن ک مشکل من تقريبا حل شده بود و زندگيم به طور عجيب رو به بهبودى...
    اما بر خلاف به ظاهر محبت ها و توجه هاى همسرم ک جديدا خيلى تغيير کرده حتى مديريت مالى رو هم به من سپرده.. اصل موضوع که چيز ديگه اى بود لو رفت
    براى دفعه چهارم پيامک هاى عاشقانه و فراتر از اون رو تو گوشى همسرم ديدم... از اونجايى ک همسرم زير بار نميره اين بار بر خلاف دفعات قبل موفق شدم با خود دوست دخترش صحبت کنم...
    دختره مى گفت هر روز با هم بيرون مى رفتن و براى هم کادو مى خريدن... همسرم يه ساعت شبيه ساعتى ک براى من خريده بود بهش کادو داده بود ک خيلى ناراحتم کرد....
    من فعلا هيچ اقدامى نکردم ولى اينىار مى خوام با آرامش يه تصميم درست بگيرمخيلى برام سخته که دوباره بهش اعتماد کتم... چه تضمينى وجود داره که چند وقت ديگه باز اين اتفاقات تکرار نشه؟
    خيلى هم برام سواله که دليل تغييرات همسرم محبت ها و توجه هاش چيه ؟ اگه بخاطر زندگيمرنه پس اين دوستى هاى پنهانى چىه؟
    اگه غلط نوشتم منو ببخشيد با گوشى اومدم نت...
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  2. 6 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), پونه (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), پشیمون (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    سلام
    آیا هنوز با هم هستن یا تموم کردن رابطشونو؟
    اون خانم می دونست که همسرتون متاهله ؟
    آیا همسرتون فهمید با اون خانم صحبت کردید ؟ واکنشش چی بود ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  4. 6 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), گل شب بو (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), پشیمون (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 95 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-1-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,977
    سطح
    33
    Points: 2,977, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 220 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    در جواب سوالتون در مورد تغییر رفتار یک بار دیدم یک روانشناسی از تلویزیون داشت صحبت میکرد و میگفت وقتی میبینید یه آقایی یکدفعه شروع به محبت و ... اینا میکنه بهش شک کنید چون ممکنه دا ره ر
    بهتون خیانت میکنه و به خاطر اینکه عذاب جدانش رو مرتفع کنه بهتون توجه نشون میده
    یه جای دیگه هم شنیدم که همون خانم روانشناس میگفت واسه اکثر آقایون این پیش میاد که به سمت فرد دیگه ایگرایش پیدا کننن و خانمها اگه در این موارد سعی کنن نیازهای همسرشون رو بشناسن و اونها رو برآورده کنن شانس برگردوندن زندگیشون رو دارن. میدونم که خیلی سخته ولی به نظرم اگه به زندگیت علاقه داری مبارزه کن چون دیدن اینکه کسی دیگه بیاد و صاحب خونه و زندگیت بشه سخت تره
    ا ز خدا میخوام که بهترین راه و رهت نشون بده

    - - - Updated - - -

    یه مورد دیگه اینکه دختریکه با یک مرد متاهل دوست شده آدمی نیست که بخوای باهاش صحبت کنی و اون راستش رو بگه از کجا میدونی شاید اون این حرفها رو زده که توی دل شما رو خالی کنه. اصلا دیگه شان خودت رو نیار پایین و دبگه با اون حرف نزن چون فایده ای نداره و شرایط رو پیپیده تر میکنه

  6. 7 کاربر از پست مفید شمیم بهار تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), terme00 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), گل شب بو (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), پشیمون (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام
    آیا هنوز با هم هستن یا تموم کردن رابطشونو؟
    اون خانم می دونست که همسرتون متاهله ؟
    آیا همسرتون فهمید با اون خانم صحبت کردید ؟ واکنشش چی بود ؟
    سلام دوست خوبم... ممنوننه ديگه رابطشون بهم خورد چون اون دختر نمى دونست همسرم متاهله
    وقتى همسرم فهميد که من با اون دختر صحبت کردم دگفت اون رابطه تموم شده بوده من داشتم رو خودم کار مى کردم که تغيير کنم و دوستى با اونم براى چند ماه قبل بوده و از دست دختره هم عصبانى شدامروز دختره زنگ زد و گفت شو بهم گفته حالا که تو قضيه رو به زنم گفتى منم آبروتو تو خانواده و محل کارت مى برم.... خيلى تهديدش کرده بود... انگار داره عقده هاشو شر اون خالى مى
    بخاطر اين رفتارشم نگرانم که مشکل روانى داشته باشه...
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  8. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    دوستان خواهشا کمکم کنين...
    همسرم دو روزه سر کار نرفته نشسته خونه و غصه ميخوره ميگه تازه فهميدم چقدر اشتباه مى کردم...
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  10. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    202
    Array
    فعلا به نظرم نگران رفتار همسرت نباش. اگر ازت کمک خواست مراجعه به مشاور رو برای تصمیم گیری و کمک پیشنهاد کن. اگر واقعا می خواهد و می خواهی که مشکلتون حل بشه باید ریشه این خیاتنها پیدا بشه و به نظر میاد شما دو نفر به کمک تخصصی برای پیدا کردن ریشه اون نیاز دارید. به جای نگرانی برای همسرت به نظرم فعلا باید کمی برای خودت باشی و فکر کنی و تصمیم بگیری.

    یکمی تناقض وجود داره، اگر اون دختر نمی دونسته همسرت متاهله چرا همسرت باید از دستش عصبانی بشه و تهدیدش کنه؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : سه شنبه 16 اردیبهشت 93 در ساعت 22:05

  12. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), terme00 (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    فعلا به نظرم نگران رفتار همسرت نباش. اگر ازت کمک خواست مراجعه به مشاور رو برای تصمیم گیری و کمک پیشنهاد کن. اگر واقعا می خواهد و می خواهی که مشکلتون حل بشه باید ریشه این خیاتنها پیدا بشه و به نظر میاد شما دو نفر به کمک تخصصی برای پیدا کردن ریشه اون نیاز دارید. به جای نگرانی برای همسرت به نظرم فعلا باید کمی برای خودت باشی و فکر کنی و تصمیم بگیری.

    یکمی تناقض وجود داره، اگر اون دختر نمی دونسته همسرت متاهله چرا همسرت باید از دستش عصبانی بشه و تهدیدش کنه؟
    نگران همسرم نیستم .... ولی احساس میکنم واقعا تصمیم به اصلاح رفتارش گرفته ... چون دفعات قبلی سعی میکرد با خنده و شوخی رد کنه ولی اینبار واقعا به فکر فرو رفته و خودشم خیلی ناراحته ... این رفتارش یه مقدار بهم امیدواری میده

    دختره نمی دونست همسرم متاهله و همسرم ناراحت و عصبانی شده بود چون به خیال خودش اون دختره رابطه تموم شده رو برای من باز کرده بود و با گفتن جزئیات رابطه کار همسرم رو در بدست آوردن دل من سخت تر کرده بود .... پیش خودش فکر کرده اگه زن من این چیزارو نمیدونست خودم یه جوری سر همش می کردم ولی دختره کارو خراب کرده بود ....

    دیشب خونه مامانم بودیم من زودتر رفتم اونجا همسرم برام یه دسته گل بزرگ خرید آورد و با خواهر زاده م که قهر بود هم رفتار خوبی از خودش نشون داد و در واقع آشتی کرد ... با این رفتارها میخواد به من بگه که داره تغییر می کنه و اشتباهاتش رو اصلاح می کنه ... ولی من ....
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  14. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو terme

    منم با بانو دلجوی دلتنگ موافقم زورش نکن ولی حتما تلاشتان را بکیند برید پیش مشاور شوهر شما تمایل داره بهتر بشه ولی روشش را بلد نیست اگه یه راهنما باشه یکی که درکت کنه یکی که بلد راه باشه خیلی زودتر و بهتر به نتیجه میرسید.

    البته جوری نگو بهش برخوره مردا را که میشناسید یکم غد و لجباز هستن و زودم بهشون برمیخوره همه چی
    یکبار اشتباه دوبار اشتباه سه بار اشتباه دیگه دفعه چهارم اسمش اشتباه نیست یکجای کار میلنگه ایشون بازم خدارو شکری تمایل داره به بهبودی بهتره از روشش وارد بشید.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 17 اردیبهشت 93 در ساعت 09:22

  16. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), هم آوا (سه شنبه 06 خرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    سلام ترمه جان
    تاپیک تو دیدم خیلی ناراحت شدم
    البته تعجب هم کردم آخر تاپیک قبلیت که نوشته بودی شوهرتون پشیمون شدن! و در جهت رضایت شما پیش میرن!

    منم با حرف جناب خاله قزی موافقم :

    یکبار اشتباه دوبار اشتباه سه بار اشتباه دیگه دفعه چهارم اسمش اشتباه نیست یکجای کار میلنگه ایشون بازم خدارو شکری تمایل داره به بهبودی بهتره از روشش وارد بشید.
    البته فکر میکنم شما هم دفعات قبلی خیلی زود بخشیدین.(این قسمت و من از اولین پستت در تاپیک قبلیت متوجه شدم و همینطور از آخر تاپیکت.)

    یعنی اولین خیانت ایشونو خیلی زود بخشیدی و زیادی سفت و سخت نگرفتی! و باعث شد قبح این قضیه برای ایشون بریزه. و فکر کنن هرموقع پاشون لغزید اشکال نداره ! شما میبخشینشون.
    اون خیانتی هم که براش تاپیک زده بودی هم خیلی زود بخشیدی ، وبالافاصله نوشتی که شوهرتون پشیمونن و دارن تلاششونو میکنن تا اعتمادتون جلب کنن
    (درصورتی که من تاپیک های اینجا رو که میخونم میبینم زنان خیانت دیده خیلی آسیب روحی میبینن و به سختی میتونن با این قضیه کنار بیاین.)

    ترمه جان، عزیزم من واقعا تحسینت میکنم که اینقدر زندگیتو دوست داری
    شوهرتو دوست داری حتی با وجود خیانت !

    خب این عالیه!

    از همه بهتر اینه که شوهرتون تمایل دارن زندگیشونو دوباره بسازن.خب اینم عالیه.

    ااما مسله ای که این وسط داره لنگ میزنه، اینه که شوهر شما خوب بلدن حس دلسوزی شما رو بربیانگیزن! و خوب بلدن شمارو به سمت خودشون جذب کنن.
    شما هم خیلی احساساتی هستین در برابر خطاهاشون زود میبخشین (حتی به من خواننده طوری القا میشه که شما طوری ایشون و میبخشین که انگار همچین اتفاقی نیوفتاده)

    بنظرم بهتره یکم بذاری تو بدست آورد دلت و اعتمادت سختی بکشن تا بیشتر قدر بدونن!
    یکم بیشتر ناز کن !
    (البته نه اینکه اینقدر سخت بگیری که از اونور بوم بیوفتی. اما اینقدرم ساده نگیر که فکر کنن تو همیشه میبخشی)

    عزیزم اون چهار بار گذشته ، خب دیگه کاری ازت برنمیاد اما میتونی که به بار پنجم نرسونی!!!!
    تاپیک قبلیت درمورد قفس شیشه ای بهت گفتیم اگه انجام میدادی الان نمیشد 4 بار!
    حالا بازم میگم از قفس شیشه ای استفاده کن.
    حواستو به زندگیت بیشتر جمع کن.
    وظایف همسریتو انجام بده خونه هم ترک نکن اما برای مراحل اولیه بهتر نیس بجای دلسوزی برای همسر به فکر احساس خودت باشی؟ الان احساس شما و روحیه لطیف شما آسیب دیده ! یه مدتی واسه خودت باش ! برو پیش مشاور ! سعی کن روی خودت کار کنی.!
    زیادی مثه قبل صمیمی نباش ! سر سنگین باش. بذار این دیواری که بینتون ایجاد شده رو همسرت بشکنش نه خودت .(خصوصا که انگیزشون بالاست ، هم بخاطریکه پشیمون شدن هم بخاطر اینکه تو تاپیک قبلیت گفتی به شدت از اینکه وجهشون جلو دیگران خراب بشه میترسن!! تو میتونی از این امکان با سیاست به نفع خودت استفاده کنی تا ایشونو به زندگی برگردونی )

    ببین من میگم تو مراحل اولیه شکستن دیوار کمکش نکن (بذار سختیشو به تنهایی بکشه) اما بعدش که بهش اطمینان پیدا کردی اون مدت زمان و برای خودت اختصاص دادی و روی خودت کار کردی روحیه ات بهتر شد. کم کم تو شکستن این دیوار کمکش کن.

    دفعات قبلی شوهرت تا ضربه اول و زده تو شاید تندی پریدی وسط دلنگرونش شدی تو هم کمکش کردی! برای همین سختیشو نچشیده.


    **** یک بچه وقتی دستشو نزدیک آتیش میبره هنوز گرماشو حس نکرده، خودت زودی میپری دستشو میکشی و میگی انجام نده! .
    خب بچه لجباز تر میشه ! حریص تر میشه!

    میپرسه چرا!؟چی شد؟ مگه چی بود؟ مامان میگه خطرناک بود! بچه میگه کجاش خطرناک بود! من که خطری حس نکردم!

    دفعه دوم دستشو نزدیک تر میبره ایندفعه لذت گرما و میچشه ، مامانش زودی میفهمه یه داد کوچولو میزنه و دستشو میگیره بوسش میکنه ناز و نوازشش میکنه ! بچه خوشش میاد گریه میکنه ! مامان بیشتر نازشو میکشه! اینجا بچه هم دید یکار اشتباه کردم اما نتیجه چی شد هم شامل حالم ناز و نوازش و مهربونی و بخشش مادر نثارم شد و هم کار خودمو کردم لذت گرما و چشیدم.! (هم کار خودشو کرد لذت گرماشو چشید (کاری که میخواست کرد خواستش ارضا شد) از اون طرف مادر هم دعواش نکرد.)

    دفعه سوم خوشش اومده بود از گرمای اتش سوزان ایندفعه بیشتر دستشو میگیره جلو آتیش اما چی میشه دستش کمی میسوزه!
    مادر بیشتر از دفعه قبل عصبانی شده (اما بچه داستان ما با تجربه شده میدونه که دفعه قبلی که گریه کرد چی شده بود؟ مادر داستان ما کلی ناز و نوازشش کرد بجای دعوا بوسش کرد و قربون صدقش رفت و نگرانش شد.) پس ایندفعه هم مثه دفعه قبل مظلوم نمایی در میاره ! گریه میکنه! سعی میکنه حس دلسوزی مادر و بیدار کنه.

    دفعه چهارم چی میشه؟

    آتیش و میبینه ، مگه دفعات قبلی چی شد ؟ هان؟ مامانم چکار کرد؟
    دعوام کرد؟ آره اما کم ! نه اونطوری که دیگه سراغش نرم ! نه اونطوری که برام درس عبرت بشه! خیلیییییی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم منو بخشید.

    بذار ایندفعه هم نزدیک بشم مگه چی میشه! هرکاری میکنم که مامان نفهمه ! اگه هم فهمید من که راهشو بلدم گریه میکنم! خودمو میزنم به مریضی ! کاری میکنم که دلش برام بسوزه !

    ایندفعه نزدیک میشه! عزیزم ! اما زیادی نزدیک میشه ! آتیش هم خود بچه رو میسوزونه هم خونه و زندگی مادر و !!!!!!

    اشتباه مادر بچه اینجا بود که بخاطر حس مادرانه ! بخاطر حس دلسوزی ! حس ترحم ! حس دوست داشتن! بخاطر عشق خودش!
    به بچه اش سخت نگرفت نذاشت بچه بفهمه درست زندگی کردن ، سالم زندگی کردن ، پاک زندگی کردن! مسولیت داره !عواقب داره ! بی احتیاطی توش جایی نداره!
    دقت میخواد مراقبت میخواد.

    اگه همون اول که بچه دستشو نزدیک آتیش برده بود مادر به آسونی نمیبخشیدش!
    همون بار دوم وسوم که دستش کمی سوخته بود میذاشت درد سوختگی دست خیلییییی بیشتر از مهر و محبت و دلسوزی مادر به چشم بچه بیاد اگه میذاشت درد تا مغز استخونش بره بعد مادر دست بکار میشد ! میذاشت با طعم تلخ عذاب وجدان آشنا میشد. اگه میذاشت بفهمه آتش خیلی خطرناک تر و خانمان سوزتر از اون چیزیه که فکر شو میکنه.الان اون بچه خودشو خونشو مادرشو به آتش نمیکشید.****

    عزیزم این یک مثال بود فقط! میدونم میخوای بگی شوهر من که بچه نیس یه آدم بزرگه درک و فهم و شعورش از یک بچه هم خیلی بالاتره.


    اما گاهی وقتا ما آدم ها کارهایی میکنیم که با وجودیکه میدونیم اشتباهه اما انجامش میدیم . راستش عزیزم اینجور وقتا لذت اون کار اشتباه مارو به سمت اشتباه کردن میکشونه.

    وظیفه اطرافیان ما اینه که به ما بفهمونن مجازات کارهای اشتباه ما خیلی بیشتر لذت موقتیشه. ولی وقتی اینکارو نمیکنن ، تازه زود مارو میبخشن ، و کاری میکنن که به ما ثابت میشه که لذت کارمون از مجازاتمون بیشتر بوده ما زمان هایی که دوباره در شرایطش قرار میگیریم بجای فرار کردن بیشتر بدمونم نمیاد یبار دیگه اون لذت و بچشیم.(بحاییکه فرار و به قرار ترجیح بدن ، اطرافیان با دلسوزیشون کاری کردن که قرار و به فرار ترجیح دادن.)

    بنابراین عزیزم وقتشه یک مقدار بیشتر حواست به زندگیت باشه.
    گل بزرگ خریدن و آشتی کردن با اعضای خانواده شما خوبه اما کافی نیست.
    اینکه ناراحت و نگرانن خوبه اما بذار خودشون ناراحتیشونو درمان کنن ! پشیمونن خوبه چون کار اشتباهیی کردن تو نرو وسط مهربونی بکنی و بگی عیب نداره ! اشکال نداره ! میبخشم دوباره تکرار نکن. نه این حرفا الان اول کار وقتش نیست اصلا.
    بذار خودشون بیاین و این حرفارو بهت بزنن.
    بذار خودشون پیش قدم بشن.
    الان وقتشه شما دوتا یکم تنا باشین برای خودتون و به اشتباهاتتون فکر کنین. بعد خیلی منطقی و بدور از هیجانات منفی باهم صحبت کنین وریشه ماجرا و پیدا کنین.

    قفس شیشه ای و مشاوره رفتن و فراموش نکن.
    به شوهرت بگو اگه واقعا پشیمونی باید قفس شیشه ای رو اجرا کنی. یک مدت محدود براش درنظر بگیر بعد که اعتماد جلب شد بعد میتونی قفس شیشه ای و انجام ندی.
    اما به شوهرت بگو که من بار اول و بخشیدم دوم و بخشیدم سوم و هم بخشیدم اما اشتباه کردم زود بخشیدمت، الان نمیخوام , باید بهم ثابت کنین که لیاقت زندگی کردن و بامن دارین ، باید اعتمادم جلب کنین! با مشاوره رفتن ، اجرا قفس شیشه ای و راهکارهای مشاور.
    بگو در غیر اینصورت مجبور میشی تصمیم جدی دیگه ای بگیری.

    اقتدارت به طرز صحیح به شوهرت نشون بده ؛ نشون بده به راحتی نمیبخشی وقتشه ایشون ، خودشونو ثابت کنن.
    دفعه قبلی شما گفته بودین که ایشون از خراب شدن وجهه اشون جلو دیگران میترسن، گفتین گفتن که حرف طلاق و جلوتون نزنن ورگرنه خودشون میذارن ومیرن.و....

    بهتر نیست مطمعن هم بشی که پشیمونیشون ساختگی نیست. من فکر میکنم اگه دفعه قبلی ساختگی نبود ایشون دوباره اشتباه نمیکردن. پس ایندفعه حواستو بیشتر جمع کن.
    دربرابر کارهای مثبتی مثه آشتی کردن با خانوادتون کم کم نرمش نشون بده، البته نه طوری که دلسرد بشن اگه دلسردی احساس کردی نرمشتو نشون بده ! تا راغب تر بشن.
    اما نه یهویی بشی همون ترمه ای که قبل خیانت بودی.

    بیشتر مراقب خودت و زندگیت باش عزیزم.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 18 اردیبهشت 93 در ساعت 13:27

  18. 7 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    Esssssi (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), fahimeh.a (شنبه 12 تیر 95), heaven65 (پنجشنبه 15 خرداد 93), khaleghezey (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), S.H.I.D.E.H (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), terme00 (جمعه 19 اردیبهشت 93), گل شب بو (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  19. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    سلام دوست خوبم
    من بار اول زود نبخشیدم سفت و سخت هم گرفتم ...
    اول که متوجه شدم با کلی دعوا و قهر بهم قول داد تکرار نمی کنه ولی وقتی باز دیدم تکرار شد رفتم و با پدرش صحبت کردم ولی از اونجایی که همسرم از آبروریزی خیلی میترسه شاکی شد و نه تنها خونه پدرش برای راضی کردن من نیومد بلکه اقدام به خودکشی کرد و رگ دستشو زد ... منم از ترس اینکه بلایی سرش نیاد و خانوادش به جونم نیفتن برگشتم خونه و با یه روحیه داغون ادامه دادم ....

    میدونی همسر من به قول خودش اصلا حوصله دعوا نداره ... دوست داره من زود بی خیال بشمو همه چی به روال اول برگرده ... از همین خودکشی همه چی معلومه دیگه
    هر بار که مشکلی بوجود میاد دلش نمیخواد من قضیه رو کش بدم و اون همش بخواد منو توجیه کنه ...
    این خودش یه مشکل برای من میشه دیگه

    من زندگی و شوهرم رو دوست دارم چون میخوام تا جایی که میشه تلاشمو بکنم که بعدا پشیمون نشم

    خواهرم یه بار طلاق گرفته و ازدواج مجدد داشته ... بخاطر این موضوع من نمیخوام مجدد خانواده مو در گیر طلاق کنم و براشون اعضپصاب خوردی درست کنم ... چون پدر مادر من فکر می کنن خیلی زندگی خوبی دارم و خیالشون از بابت زندگی من راحته ... راستش دلم نمیاد این آرامششون رو بهم بزنم ....
    دفعات قبل میخواستم در جریان بذارمشون ولی میدونستم سعی میکنن مارو آشتی بدن و به زندگیمون برگردونن و فقط آبروریزی و رسواییش برامون میمونه
    ولی اینبار مطمئنم اگه کامل موضوع رو براشون بگم شاید برای جدایی مخالفت نکنن ... ولی هنوز تصمیم قطعی به جدایی نگرفتم ..

    راجع به اینکه گفتی من آرامش دارمو مث خانومای خیانت دیده نیستم باید بگم :
    اول اینکه من با گوشی میومدم نت و خیلی خوب نمیتونستم زیاد و مفصل توضیح بدم ... امروز اومدم کافی نت ... راستش میترسم اینترنت خونه رو شارژ کنم با این همسر بی جنبه ای که دارم
    دوم اینکه ... از بس خیانت دیدم خیلی آتیشی نیستم ... ولی داغونم روحیه ام واقعا خرابه ... حوصله هیچ چیز و هیچ کسو ندارم ولی میخوام منطقی باشم که بتونم تصمیم درست بگیرم

    بابت قفس شیشه ای هم باید بگم همسرم خیلی همراهی و کمک نمیکنه تا یه سوال میپرسم میگه بس کن این حرفارو گفتم میخوام تغییر کنم یعنی میخوام تغییر کنم دیگه ...
    آخه این شد برای من جواب ؟؟؟؟؟؟

    مثلا موقعی که من فهمیدم با اون دختر رابطه داره پیام ها و تماس های اون شماره فیلتر بود یعنی وقتی بهش زنگ میزدم تو لیست تماسها شمارش نبود یا اینکه وقتی اس میدادم نمیومد تو پیام هاش ... هر چی ازش میپرسم بلک لیست گوشیت کجاست ... میگه سونی که بلک نیست نداره یه برنامه ای بوده شماره هارو فیلتر میکرده پاکش کردم ... میگم اسم برنامه ... میگه یادم نیست ... من که باورم نمیشه ...
    امروز بهش میگم اون قضیه فیلتر شماره هنوز برای من حل نشده ... میگه مشکل خودته ...

    واقعا خسته ام ....
    امروز جمعه س خانوادم رفتم پیک نیک ... همسرم میکه من نمیام .. تو وقتی میری تو خانوادت خوشحالی وقتی میای تو خانواده من و خونه خودمون ناراحتی ... مننم نمیام اونجا
    آخه من بی حوصله داغون اگه تو خانوادم خوشحال نباشم علتشو میپرسن ازم .. چه جوابی بدم ؟؟؟؟ مجبورم خودمو خوشحال نشون بدم
    امام خونه خودم یا مادرشوهرم هیشکی برام تره هم خورد نمیکنه .... وقتی برای کسی مهم نیستم پس چرا بخاطرشون خودمو اذیت کنم ؟؟

    هر چی فکر می کنم نمیتونم بهش دوباره اعتماد کنم ... خیلی منو پیچوند ... خیلی ... خیلی
    4 سال عمرمو جوونیمو پولمو صرف زندگی با کسی کردم که فقط دنبال عشق و حال خودش بود
    دلم میسوزه همه حقوقمو میاوردم تو خونه صرف هزینه های خونه میکردم کمک کردم ماشین خرید ... چی نصیبم شد ؟؟؟ خیانت
    شب عید با دقیق ترین برنامه ریزی یه تیکه لباس برای خودم نگرفتم و این در حالی بود که آقا برای دوست دخترش ادکلن 200 تومنی خریده بود ... اینارو کجای دلم بذارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    به نظرتون اصلا میشه دیگه بتونم دلمو باهاش صاف کنمو ادامه بدم ...

    - - - Updated - - -
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
    ویرایش توسط terme00 : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 11:00

  20. کاربر روبرو از پست مفید terme00 تشکرکرده است .

    khaleghezey (جمعه 19 اردیبهشت 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 تیر 93, 08:02
  2. نظرسنجی: چرا اکثر مواردطلاق با خشونت مردان همراه است؟؟؟؟
    توسط fatima86 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 مرداد 92, 01:48
  3. ايا اين ازدواج به صلاح هست؟؟؟؟ (تفاوت های مذهبی)
    توسط taranom_123 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 05 آذر 90, 14:35

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.