سلام دوستان. من یه مشکلی دارم توی محیط کارم که این مشکل باعث شد سال گذشته محل کارم رو تغییر بدم. ولی الان توی محیط جدید کاریم هم دوباره داره همون اتفاقات شکل مگیره
ماجرا از این قراره که من حدود 7 سال پیش که درسم توی مقطع لیسانس تموم شد توی یکی از شرکتهای صاحب نام آی تی استخدام شدم. اونجا توی یک پروژه جدید به سرپرستی یک خانم که اون موقع سی سالش بود شروع به کار کردم و توی مدت کوتاهی انقدر روی پروژه تسلط پیدا کردم که اون خانم کاملا به کار من اطمینان پیدا کرد و منم خوشحال بودم که تونستم اطمینان مافوقم رو جلب کنم تصورم این بود که میتونم توی مدت کوتاهی پیشرفت کنم . هر روز که میگذشت دامنه کارهایی که من انجام میدادم بیشتر میشد و تقریبا اکثر همکارها به تسلط من توی کارم اعتقاد دااشتند. اما من بجز دو بار که اضافه حقوق گرفتم دیگه هیچ وقت فیدبک مثبتی از سمت شرکت نگرفتم . مثلا چند بار که قرار بود برای پروژه های جدید مسول انتخاب کنند افرادی انتخاب میشدن که نصف توانایی من رو هم نداشتند و من مجبور بودم که کاستیهای اونها رو جبران کنم تا کار پیش بره. من چون خیلی به اون خانم سرپرست اطمینان داشتم همیشه فکر میکردم که از تواناییی من پیش مدیران ارشد شرکت صحبت میکنه ( جو طوری بود که مدیران فقط گزارش کار وعملکرد کارشناسها رو از سرپرستها میگرفتن و خودشون کسی رو ارزیابی نمیکردن) و اون خانم هم همیشه توجیه میکرد که تو سن کمی داری و به همین دلیل انتخاب نمیشی و .... از یه جاییی به بعد من متوجه موضوع شدم که این خانم ازعملکرد من چیزی به مدیران نمیگه و به همین دلیل اونها منو یه نیروی خیلی معمولی قلمداد میکنن این شد که تصمیم گرفتم در حدیکه مدیران از کارم خبر دارن کار کنم (چون اون خانم تمام مسولیتش رو سپرده بود به من و به دروغ گفته بود همه مدیرها اینو میدونن و میخوان از کارت مطمین بشن تا بهت پست بدن) و دیگه بعد از ظهرها اضافه تر نمیموندم و میرفتم درس میخوندم تا فوق لیسانسم رو گرفتم و تصمیم داشتم بعد از گرفتن مدرکم کارم رو عوض کنم تا یه جای دیگه با تجربه ایکه بدست آوردم بتونم موفق بشم. اما در تمام این مدت اون خانم که دیده بود دیگه نمیتونه کارهاش رو به من تحمیل کنه شروع کرده بود به تجسس توی مسایل شخصی من و حسابی وجهه من رو خراب کرد . مثلا اگر من در مورد کارهای جدیدی که در دنیا انجام میشه صحبت کرده بودم اون به مدیران شرکت گفته بود این میخواد بره خارج از کشور نمیشه روش حساب کرد. یا اگه من چند روز ناراحت بودم و توی لاک خودم رفته بودم همه جا میگفت این افسرده است !!!! یه روزهاییی میومد سر یه چیزهای بیخود سر من داد میزد بعد که من براش توضیح میدادم که اشتباه میکنه میرفت میگفت این آدم انتقاد پذیر نییست. البته بعد از مدتی دستش رو شد ولی دست از سر من بر نمیداشت منم برای یک مشاوری شرایط رو کامل توضیح دادم و اون هم بهم گفت تو به این آدم نقطه ضعف نشون دادی و الان با شرایط خراب سر کارت اگر کارت رو عوض کنی برات راحت تره ولی توی کار جدیدت ق ی تر برخورد کن. منم بعد از کلی مصاحبه اینور اونور بالاخره توی یک شرکت خوب دیگه با شرایط خیلی بهتر از کار قبلیم استخدام شدم ولی باز هم اینجا سرپرست مستقیمم یک خانمه خیلی فضوله :((( . باورتون نمیشه ولی این خانم دیروز اومد به بهونه اینکه
از مدل کیف من خوشش اومده کل کیفم رو گشت ! بعدش مدیرمون ( مدیری که مافوق این خانم هم میشه) اومد و از کارمن توی جمع تعریف کرد و این خانم خیلی ناراحت شد بطوریکه حتی حرفای اون رو تایید نکرد و بعدش هم نشست پیش من و کلی حر ف پشت سر بقیه زد تا شاید منم حرفی بزنم که البته من چیزی نگفتم آخه اون خانم توی شرکت قبلی هم ای کار رو میکرد و بعدش میرفت حرفای خودش رو از زبون من میزد! حالا من از دیروز خیلی نگران شدم میترسم دوباره این هم بره و از حسودی یسری دروغ پشت سر من دربیاره.... به نظرتون من چطوری میتونم جلوش رو بگیرم؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)