به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 خرداد 93 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    24
    سطح
    1
    Points: 24, Level: 1
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درخواست کمک در خصوص دعوا بین همسرم و مادرم

    سلام
    7 ساله که ازدواج کردیم و همسرم را مادرم برام انتخاب کرد و به روش کاملاً سنتی رفتیم خواستگاری ولی نمیدونم با اینکه انتخاب خودشون بوده انقدر با همسر من بد رفتاری نیکنن و با دو تا عروس دیگه شون که تا قبل از ازدواج با برادرهام دوست بودند و به ظرب و زور اونها رفتن خواستگاریشون بهتر رفتار میکنن. بعضی وقتا کار به جاهای باریک میرسه و متاسفانه اخیراً حرفهای بدی رد و بدل شده (البته بیشتر از طرف مادرم این حرفها زده شد) حالا من موندم بین دو تا خانواده و این بین از همه بیشتر دارم عذاب میکشم. از اینطرف خانمم میگه مقصر مادرت بوده و باید با گل و شیرینی بیاد معذرت خواهی و از طرف دیگه مادرم اینو میگه و هر دو طرف خیلی سفت و سختن. واقعاً نمیدونم چیکار کنم و یه چیزی داره دلمو چنگ میزنه. این وسط دلم برای پسر 2 سالم میسوزه که هر روز داره مشاجره بین من و همسرم رو میبینه. البته مشاجره نه به اون معنی که فکر کنید و هرچی همسرم میگه من حرفی نمیزنم و همش سکوت میکنم تا حودش رو خالی کنه ولی خیلی تند خو شده و این از 3 سال پیش بوجود اومد و وسواس هم گرفته. مخصوصاً روی بچه خیلی وسواس داره و هرکی بخواد بغلش کنه باید استریل باشه. در ضمن ماردم یکسری بی حرمتی هم به خانواده همسرم کرده و یکسری حرفها زده که جای گفتنش اینجا نیست البته همسرم هم کی دو تا رو جواب داده و ایکاش هیچ وقت چیزی نمیگفت. بعدش هم که مادر و پدرم گفتن یا ما یا همسرت. اگه ما رو میخوای باید طلاقش بدی!!
    به خدا اگه بچه نداشتیم یک لحظه خودم رو زنده نمیذاشتم و با اینکه آدم معتقدی هستم و میدونم گناه بزرگیه این کار رو میکردم تا هر دو طرف بدونن چه فشاری روی من هست. میرفتم با خدا میگفتم مگه مکن چه کردم؟ مگه غیر از این بود که هرچی مادر و پدرم تا الان که 35 سالمه گفتن عمل کردم و کوچکترین حرف بی احترامی بهشون نزدیم که مبادا دلشون بشکنه(کاملاً برعکس دو تا برادرم)؟ ولی حالا اونها عزیزترن و با اینکه بچه من تنها نوه پسر براشون هست و برادرام هر دو دختر دارن باید با من اینطوری رفتار بشه؟ من نمیگم همسرم بی تقصیره ولی اگه اونها هم روی بعضی مسایل چشماشون رو ببندن چی میشه؟ پدر و مادرم بحمد الله از لحاظ مالی در رفاه هستن و من هیچ وقت ازشون درخواست کمک نکردم و خواستم زیر دین کسی نباشم و بااینکه میدیدن حتی ماشین ندارم کمکم نکردن و این همیشه همسرم رو آزرده میکرد. شاید باورتون نشه ولی من سیمکارت تلفنم به نام پدرم هست و با اینکه از اول دست خودم بود یکبار بهش نگفتم این رو بنام خودم بزن. البته نا گفته نمونه که برامون خونه بنام خودمون خریدن.
    ولی نمیدونم الان با این مشکل چه کنم؟ خواهش میکنم کمک کنید که دارم از بین میرم.
    خواهـــــش میکــــنم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید بی رمق تشکرکرده است .

    she (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    جناب بی رمق متاسفم حتی منی که یک خانم هستم درک میکنم که گیر کردن بین همسر و مادر کار خیلی سختیه ولی چاره ای نیست و شما مجبورید اوضاع رو مدیریت کنید . فکر کنید ببینید اولش دعوا و کدورت از کجا و سر چه موضوعی پیدا شد شاید با پیدا کردن ریشه اون راحتتر بتونید حلش کنید . هم مادر شما حق داره چون 35 سال زحمت شما رو کشیده و ازتون انتظار داره شما هم که تا حالا فرزند خوبی براش بودید و همیشه احترامش رو نگه داشتید به خاطر همین انتظار بیشتری از شما داره نمی تونه باور کنه که شما به خاطر فرد دیگری روش وایستی . شاید نتونه درک کنه که اون فرد دیگه غریبه نیست و نزدیکترین فرد به شماست . هر چقدر هم که بهش توضیح بدی شاید اون نتونه اینو درک کنه . شما برای اون همون پسر کوچولویی هستی که شیرش داده و بزرگش کرده . پس بهش محبت کن و بهش اطمینان بده که شما تا ابد پسر اون هستی و خواهی بود . و اما همسرتون خوب اونم از طرف دیگه حق داره . اون یه دختر جوونه که با هزار امید و ارزو عروس شده و دوست داره دوران جوونیش رو در کنار شما به خوبی و خوشی سپری کنه و دوست نداره با دعوا و بد دلی زندگی کنه ولی ایشون هم باید درک کنه که هر مردی خانواده ای داره و ازدواج به این معنی نیست که روی پدر و مادرش خط بکشه . پدر و مادر همیشه پدر و مادر هستند و احترامشون واجبه ولی بعد از ازدواج وقتی خانواده جدید تشکیل میشه باید حریم هایی برای خودش داشته باشه . تا همسرتون و شما احساس راحتی بکنید . مثلا عروس خانمی میگفت ما هر جا بخواهیم بریم باید قبلش با مادر شوهرم هماهنگ کنیم و ازش اجازه بگیریم . جالب اینه که اون بیشتر وقتا هم اجازه نمیدن ! معنی این حرف اینه که این اقا داماد هنوز نتونستند استقلال لازم رو به دست ببیارند و حریمی برای خانواده خودشون تعریف نکردند . درسته یه اقا پسر قبل از ازدواجش هر مسافرتی رو با مادرش هما هنگ میکرده چون در غیر اینصورت ایشون نگران میشدند ولی بعد از ازدواج دیگه کم کم باید این فاصله ایجاد بشه و مادر دیگه همیشه نگران بچه اش نباشه چون اون دیگه یه خانواده مستقله . در غیر اینصورت زندگی زوج جوان مختل میشه . شما الان باید به همسرتون این اطمینان رو بدید که ایشون و شما فقط ایشون و شما یه خونواده مستقلید و حق دارید در مورد مسائلتون تصمیم بگیرید . بهشون اطمینان بدید که از صمیم قلب دوستش دارید . اگر همسرتون این اطمینان رو حاصل کنه دیگر حواشی رو راحتر میپذیره و بیشتر با بقیه کنار میاد

  4. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    مهربونی... (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود جناب بی رمق عزیز

    میشه اگه برای شما زحمتی نیست لطفا اسم کاربری که دارید را عوض کنید آخه انرژی منفی شدیدی داره خدا وکیلی مغازه هستم وقتی اسم کاربری شما را دیدم یکهو کسل و بی حوصله شدم

    - - - Updated - - -

    البته این فقط یه درخواست اینکه قبول کنید از سر لطف شماست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    1234567 (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 خرداد 93 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    235
    سطح
    4
    Points: 235, Level: 4
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به شما
    من همیشه سایه سنگین مادر شوهرم رو روی زندگیم احساس میکنم،خدا وکیلی هیچ بدی درحقم نکرده البته زخم زبون بین عروس و مادرشوهر ظبیعیه!
    خواهرانه میگم هروقت خانومتون از کمک نکردن خانواده تون راجع به مسایل مالی گفت جلوش جبهه نگیرید بگید حق داره شماهم بدتون نمیومد کمک کنن اما غرورتون رو زیر پا نمیذارید تا کمک بگیرین خودتون تلاش میکنید راحتترهستین اینجوری. یاهرچیز دیگه لج نکنید و فکرنکنید دشمن اوناست فقط میخواد کم گذاشتن اونا رو ببینید.ما بزرگترین مشکلمون توزندگی خانواده هامون هستن بخاطر همین مسایل!
    مرد زرنگ باید پیش هرکدوم از دوطرف رفت بگه تو واسه من ازهمه دنیا مهمتری اما نمیتونم دل اون طرف رو بشکنم مجبورم سکوت کنم تو درکم کن، و خیلی عجله داشته باشید یکم زمان بگدره بد نیست. با مامانتون تلفنی حرف بزنید به بهونه کاری چیزی برید دیدنشون (نگیددلم تنگ شده ها! ) بهونه الکی بسازید واسه خانومتون و تکی برید اونجا تا زمان بگذره آروم بشن

    ************* اصلا حق رو هیچ وقت به طرف مقابل ندین سکوت بهتره از طرفداریه***************

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 خرداد 93 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    24
    سطح
    1
    Points: 24, Level: 1
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه بابت دلگرمی و پاسخ ها ممنونم و میخوام که برام دعا کنید بتونم این مسئله رو زودتر حل کنم.

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اردیبهشت 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1390-8-17
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,822
    سطح
    25
    Points: 1,822, Level: 25
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من شمامي‌تونيد 2 كار را همزمان انجام بديد يكي اينكه ازرفت آمدتون خانوادگي با مادرتون كم كنيد اما خودتون به تنهائي همچنان به اونها سر بزنيد، مثلا اگر هر هفته خانوادگي به مادرتون سر مي‌زديد بكنديش 2 هفته يكبار اما خودتون همچنان هر هفته بريد. ضمن اينكه با همسرتون صحبت كنيد تاآستانه تحملش بالا ببره چونكه معمولا خانومها با مادر خودشون هم مشكلاتي دارند اما چون مادرشون هست كوتاه ميان و حل وفصلش مي‌كنن مثل ما مردها كه همانطور كه خودتون هم گفتين با خانواده مادري مشكل داريم اما نمي‌ذاريم روي روابطمون اثر بدي بذاره اگه خانمتون هم رابطه با مادرتون را مثل مادر خودش ببينه، تحمل خيلي حرفها راحت تر ميشه

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    چرا به خانومتون این حرفا را نمی زنید ؟ (همین چیزایی که اینجا گفتی )
    بش بگید که چقر عصبی و خسته از این بحث ها هستید
    بهش بگید به امید دیدنش از سر کار می اید خونه
    بهش بگید به این امید می اید خونه که بهتون محبت کنه توجه کنه دلجویی کنه
    بهش بگید دوسش دارید و اینقدر اذیتتون نکنه بهش بگید برم خونه بابام به خاطر تو منو راه نمیدن می ایید خونه این وضع
    بهش بگید اینقدر این بحث را کش نده
    بهش بگید این وسط تقصیری ندارید
    و در اخر بهش بگید شما هم ادمید از گوشت و پوست هستید از سنگ و چوب نیستید که ناراحت نشید غمگین نشید دلخور نشید
    بهش بگید تو می تونی منودرک کنی نه پدر و مادر پیرم که سنی ازشون گذشته و اگه من با اونا اینقدر صمیمی و راحت بودم که پیش همونا می موندم و ازدواج نمی کردم پس درک کن چقدر نارحتم

    خلاصه یه مدت از این حرفا بهش بزنید(مسایل با گذشت زمان راحتر و بهتر حل میشن) و وقتی اوضاع خونتون حالت عادی شد بهش بگید که یه فکری بکنه که اینقدر غصه پدر و مادر نداشته باشید بهش بگید شبا تا صبح همش خوابای بد میبینید میترسید اق پدر و مادر بشید و...
    به هرحال سعی کنید خانم شما کوتاه بیاد و به یه جعبه شیرینی برید
    (خودتون بچه دارید می فهمید پدر و مادر یعنی چی برا همین میگم شما پیش قدم شید با توجه به اینکه خانم شما هم جواب داده وکوتاهی نکرده )

    اگه حرف از ماشین و پول باباتون زد
    1- یا باید محکم و قاطع جلو بایستید و بهش بگید بهت ربطی نداره و دخالت نکن و این مسایل مربوط به خودم هست
    یا اگه همسر منطقی دارید بهش بگید الان را دریاب بزار اگه ماشین نداریم بزار شاد باشیم اعصابمون را خرد نکن حرفش را که بزنی ماشین نمیدن که پس خانم لطفا هیچی نگو



    در کل هم فکر کنم با این دلخوری که پیش امده به این زودی ها و به این راحتی از ماشین خبری نیست

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 آبان 93 [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1390-3-30
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,877
    سطح
    32
    Points: 2,877, Level: 32
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    52

    تشکرشده 50 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست گرامی. لطفا اینقدر اوضاع روسخت نگیرید. باور کنید اینجور وشکلات رو اکثر خانواده ها با مادرشون و همسرشون تا حدودی دارند و هیچ کدوم هم بلایی سر خودشون نمیارن!!!!

    بنظر من شما به کمی سیاست نیاز داری که با هر کدوم از دو طرف چطور برخورد کنی تا هردو راضی باشند. اصلا نیازی هم نیست واسه هیچکومشون بقول معروف پیاز داغشو زیاد کنی. هر چیزی در حد متعارفش خوبه. همسر شما باید بدونه که اجازه بی احترامی به خانوادت رو نداره ضمن اینکه باید خیالش راحت باشه که شما با تمام وجود دوستش داری و چقدر زندگی باهاش واستون مهمه و ازش راضی هستی. بزرگترین ناراحتی واسه یه زن اینه که حس کنه شوهرش پشتش نیست و تنهاست. ضمن اینکه خانواده محترمتون هم باید بدونند شما همسرتون رو دوست دارید و خدایی نکرده از شما انتظار نداشته باشند از زندگیتون چشم بپوشید.

  12. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا در تایپیک هایی که بیشتر از 15 روز از آخرین مراجعه بازکننده تایپیک میگذره نظر نزارید تا توسط خودشون مجددا بروز بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 دی 94, 09:34
  2. چکار کنیم که برادرم اینهمه حساس نباشد)درخصوص همه چیز بخصوص همسرش)؟؟
    توسط elaheh68 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 اسفند 92, 17:52
  3. درخواست راهنمایی درخصوص نحوه برخورد با تصمیم گیری های عجولانه همسرم
    توسط راستین در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 خرداد 91, 06:54
  4. در خصوص درخواست اعضاء(لطفا" این تاپیک من را حذف کنید!)
    توسط keyvan در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 اردیبهشت 91, 22:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.