سلام
متاهل هستم و 29 ساله. 4 ساله که ازدواج کرده ام
کارشناس ارشد مهندسی از یکی از بهترین دانشگاه های کشور هستم.
از سال اول دانشگاه وارد محیط کار شدم و کم و بیش به صورت پاره وقت کار می کردم که تا سال اول ازدواجم ادامه پیدا کرد. چند ماه بعد از ازدواج ، مدیر شرکت ازم خواست اگر مایلم قرار دادم رو تمدید کنم به صورت تمام وقت باشه. ولی به خاطر مسئولیت زیادی که بعد از ازدواج به کارهام اضافه شده بود قبول نکردم و مجبور شدم از کار بیرون بیام. اما به دلایل زیادی این پروسه 3 سال طول کشیده و حالا از بیکاری به شدت کلافه ام و دائم خودمو سرزنش می کنم. از طرفی اصلا اعتماد به نفس ندارم تا بتونم دوباره وارد محیط کار بشم

من واقعا دختر با استعدادی هستم. تا حالا هرکاری رو که اراده کردم تونستم توش موفق بشم. تو همین مدت 3 سالی که سر کار نمی رفتم آزمون نظام مهندسی دادم و همون بار اول تو هر دو تا آزمون قبول شدم و حالا 2 تا پروانه دارم، آزمونی که خیلی از اطرافیانم چند میلیون خرج کردن و کلاس رفتند و ... اما قبول نشدند. یک کتاب مرجع مرتبط با رشته ام و ترجمه کردم و کتابم به چاپ رسید. چند تا هم پروژه گرفتم و توی خونه انجام دادم و پولی هم دستم اومد.
اما از این کارهای پراکنده خسته شده ام. تقریبا همه هم کلاسی های دانشگاهم که خییییلی تو درس از من ضعیف تر بودن به موفقیت رسیده اند و یا برای خودشون شرکت زده اند یا مدیری چیزی شده اند.
واقعا افسرده شده ام. از خودم بدم میاد که هیییچ استفاده ای از این همه استعدادم نمی کنم
هر روز نیازمندی ها رو نگاه می کنم و حتی تماس می گیرم. اما وقتی برای مصاحبه نمونه کار می خوان می ترسم کارهام و ببرم. فکر می کنم درحدی نیست که قابل قبول باشه
از طرف دیگه از تاثیر شاغل شدن در زندگیم می ترسم. همسرم زیاد اهل کمک کردن در کارهای خونه نیست، از طرف دیگه می ترسم خستگی کار باعث بشه بی حوصله بشم و روابطم با همسرم بهم بخوره. همچنین در صورتیکه سر کار برم همسرم روی حقوقم حساب خواهد کرد (تجربه نشون داده) و من دوست دارم حقوقم برای خودم باشه (باهاش در این رابطه حرف زده ام و حرف دلم و گفته ام، اما مطمئنم در این زمینه به مشکل برمی خوریم)
خلاصه که کاملا مستاصل شده ام و نمی دونم چیکار کنم