سلام ممنون از سايت خوبتون من 1 سالي ميشه كه با اين سايت اشنا شدم و به موضوع خيانت خيلي علاقه مندم و بيشتر سوالات كاربرا در اين زمينه رو مطالعه و دنبال ميكردم با اين كه سر كار بودم و حتي شده بود از كارم ميزدم!!!!!!!!!
در اين مورد توضيح مفصل دادم چون به نظرم اين خودش مشكل بزرگيه من كه مجردم چرا بايد اينقدر اين قضيه ذهنمو درگير كنه!!!!!!!!
و اما مشكل اصلي من كه از دوستان و
مشاوران عزيز ميخوام اورژانسي جوابمو بدن:
من تك دختر خانواده و فرزند وسط هستم در كل مادرم برادر بزرگ و پدرم برادر كوچيكمو دوس داره و اين وسط فقط سر من بيكلاه مونده.
ديروز با پدرم و برادر كوچيكم سر قضيه ا ي دعوام شد و پدرم طرف برادرمو گرفت در نهايت كار به جايي رسيد كهپدرم به من گفت از كثافت كاري هاي تو خسته شدم چون من دوست پسر دارم منم كه بدجوري عصباني شدم در مورد موضوعي كه ده سال پيش در مورد رابطه مشكوك پدرم با خانم همسايه شك داشتم اما هيچ وقت اطمينان پيدا نكردم با اطمينان كامل جلوي تمام اعضاي خانواده صحبت كردم و به دروغ گفتم با چشماي خودم ديدم حالا مادرم كه تا به حال به پدرم اطمينان داشته و با اين حرف من اطمينانش سلب شده و دلش شكسته از من ميخواد بگم دقيقا چي ديدم اما حالا من كه بسيار پشيمونم ميگم كه دروغ گفتم عصباني بودم اما مادر و برادر بزرگم باور نميكنند.
ميدونم كار بسيار زشتي انجام دادم ولي اگه ميشه راهنماييم كنيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)