سلام
با خوندن مطالب شما یکمی به خودم جرات دادم و با آموزشگاهی که می خواستم با هاشون همکاری کنم تماس گرفتم قرار شد تا از هفته بعد تبلیغات رو شروع کنند. تا قبل از خواند مطالب شما واقعا دیگه کلا می خواستم این کار رو فراموش کنم اما بعد از خوندن با خودم گفتم بذار یه امتحان دیگه کنم. تا قبل این باور کنید که می خواستم با جلسه ای 2هزار تومن کلاس بذارم ولی وقتی خواستم شروع کنم باز ترسیدم و گفتم ولش کن، حتی شروع به آموزش رایگان به چند نفر کردم ولی نمی دونم چی باعث می شد تا نتونم مثل یه معلم رفتار کنم و آن چند نفر را هم از دست دادم ،با وجود اینکه خیلی چیزها یاد گرفتند و دستشان راه افتاد ولی ترجیح دادند تا به کلاسی بروند که پول بدهند و( به خیال خودشون) حرفه ای کار کنند
گاهی فکر می کنم شاید باید مثل خیلی های دیگه هیچی رو کامل نگفت ولی اخه نمی شه اینطوری عذاب وجدان می گیرم .
هنوز می ترسم یعنی می تونم مدرس خوبی بشم؟
باید صبر کنم تا اولین شاگرد ثبت نام کنه اگر اینبار هم نتونم شاگردم رو حفظ کنم شدیدا به کمکتان نیاز خواهم داشت
اگر این مشکلم حل بشه و تو این کار موفق بشم به جرات می تونم بگم که نصف مشکلاتم که نا امیدی از زندگی ، حس بی فایده بودن و بی عرضه بودن و... حل می شه چون همین حس ها خیلی وقتها انرژی ام را برای ادامه زندگی و انجام کارهای جدید می گیره. ولی اگر باز هم موفق نشم چی ، واقعا یقین پیدا می کنم که گفته مادرم درسته و من بی عرضم اونوقت با زندگیم باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)