اول از خودم و وضعیتم بخام بگم من 29 سالمه و همسرم 41 سال ..یعنی حدود 11 سال اختلاف سنی.. حدود یکسال بیش بطور اتفاقی ایون منو دیدند و برای ازدواج قدم بیش گذاشتند. چند جلسه برای اشنایی همو دیدیم و بعد از یک ماه خاسنگاری امدند و در عرض 2ماه و ده روز از اشنای عقد کردیم.. مسئله سن برای من خیلی مهم بود و با انکه علاقه خاصی بهش حس نمیکردم بخاطر استقلال مالی فکری تحصیلات خوب کار خوب ادب و حرفای زیادو قولو قرارای رویایی که میداد و خانواده خوب براحتی بله گفتم... اونم بعد کلی چونه که بخاطر مهریه زد ومن جلو خانوادم ایستاد و با مهر 150سکه بعقدش در اومدم.. فکر میکردم چون سنش بالاست حتما ادم بخته و صبور و با گذشتی هست. اما درست از بعد از عقد اختلافات ما شروع شد... من خودم هم تحصیلا دارم و سالهاست شاغلم و از لحاظ درآمد مستقلم بطوری که تمام جهاز و خرجهای لازمو ازدرامد خودم کردم و گاهی کمک خرج خونمون هم هستم....اختلافات ازفیسبوک که ایشون صفحه منوهک کرد و تمام چتا ی منو که البته خیلی هم از نظر خودم مهم نبودند خوندندو دعوای شدیدی کردیم و من بلافاصله صفحمو حذف کردم البته به درخاست خودش....و بعد دعواها سر مسایل جزئی... در این مدت ده ماه اخلاقای عجیب و غریبی ازش دیدم .. ادم بشدت لجباز و نابلوغ نابخته هست...
علاقه مندی ها (Bookmarks)