سلام،
۲۱سالمه و دانشجو،همیشه از خاستگارا فرار کردم و حاضر نشدم ببینمشون،چون احساس میکردم اماده نیسم برا ازدواج و میترسم از اینکه نمیشناسمشون خوب،و دوس دارم ازم اول خوشش بیاد بعد بیاد خاستگاری،
با خودم کنار اومده بودم بعد لیسانس گرفتنم خاسگاری مناسبی بیاد ب شرط اشنای چند ماهه قبولش کنم،تا اینکه تابستون ۹۲ با اقای اشنا شدم که قسط ازدواج نداشتیم،فقط کمک برا کنکور هم باشیم
اما بعد ۲.۳ماه ازم درخواست اشنای بىشتر برا ازدواج کرد،و ب شرط ایکه خانواده ها هم بعدا تایید کنن،مخصوصا بابام موافقت کامل داشته باشه باهم ازدواج کنیم.و خودشم بتونه تا اون موقع کار و خونه داشته باشه ،تو این مدت ناراحتی های هم پیش اومده که واقعا خوشحالم از ایکه تونسیم حلش کنیم،خ از خصوصیاتش مطابق معیارامه،ىنی از نظر اخلاق ۹۰ درصد معیارامو داره،ولی از نظر مالی هنو هیچ نداره،اما ادم اهل کاریه، و میگه فرصت چند ماهه میخاد تا بدسش بیاره تا بتونه حرفی داشته باشه برا بابام و ایندمون،
کمکم کنید!خانوادم هم ..نمیتونم باشون در میون بزارم ،
منتظر بمونم؟؟یا ب خاطر پول ک این روزا بدونش نمیشه زندگی کرد ادامه ندم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)