به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 شهریور 94 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-11
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,246
    سطح
    28
    Points: 2,246, Level: 28
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یک ساله میخوام برم تهران دوستامو ببینم ولی خونواده نمیگذارند

    سلام

    اقا من چیکار کنم تو رو خدا بگید یه ساله میخوام برم تهران دوستامو ببینم ولی خونواده نمیدارن هی میگن دوستات خلافکارن میبرن میکشنت و از این حرفا.... داداشمو و مادر پدرم دیوونم کردن سر این قضیه. دوستام هم خیلیم بچه های خوبین ولی حرف به گوش اینا نمیره اصلا ناسلامتی 25 سالمه !!! تو این عید حتما باید برم وگه نه تا سال دیگه فرصتی نیست

  2. 2 کاربر از پست مفید ali1369 تشکرکرده اند .

    noamooz (یکشنبه 10 فروردین 93), بابک 1369 (چهارشنبه 06 فروردین 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    منم دقیقا همین مشکل شما رو دارم. هم سن هم هستیم منم 24 سالمه
    نمی دونم این روش پدر مادرا درسته یا اشتباهه
    تابستون قبل ، پسر داییم از شهر دیگه ای اومده بود شهر ما و خونه مجردی گرفته بود من 2 بار خواستم برم خونش و شب بمونم تو خونه مون و از طرف بابام دعوای حسابی شد. میگفت پسرداییت خلافکاره و توی خونش مشروب و خانوم و اینا داره. در صورتی که پسر داییم اصلا نداشت و اصلا وسع مالیش به این مسائل نمیرسید.
    یه بار دیگه توی روز رفتم خونه پسر داییم ، دوباره دعوای شدید توی خونه پیدا کردیم و پدرم میگفت چرا از ما اجازه نگرفتی که می خوای بری خونه پسر داییت !!!!!!!!!!!!!

    شما رو به خدا به من بگید یه پسر 24 ساله باید از باباش اجازه بگیره که جایی می خواد بره ؟!؟!؟!؟!
    دیوونه شدم تو این خونه. می خوام از دست خانواده و به خصوص پدرم فرار کنم از این خونه و شهر برم. تنها دلیلی که هنوز موندم اینه که وسع مالیم برای اجاره یه خونه فعلا کافی نیست و اگر مشکل مالی نداشتم یک لحظه توی این خونه خراب شده نمی موندم. الان دارم تمام کسایی که چه دختر و چه پسر از خونه هاشون فرار می کنن رو درک می کنم!!!
    یا لااقل دلم می خواد دفترچه خدمتم رو پست کنم و خدمتم هم بیفتم یه جای دور افتاده سیستان بلوچستان یا کردستانی جایی که فقط از پدر و خانوادم دور باشم! دیگه تحمل شونو ندارم !!!!

    دستم به دامن همه کارشناسها و مجرب ها، لطفا بیاید برای یه بار مشخص کنید این پدر و مادر تا چه سنی و چه حدی حق دخالت تو کارهای بچه هاشونو دارن؟ پس این نسل کی باید خودش تصمیم گیرنده باشن ؟؟؟؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    noamooz (یکشنبه 10 فروردین 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام

    سعی کنید مطیع پدر و مادرتون باشید ضرر نمیکنید.

  6. کاربر روبرو از پست مفید محمد 93 تشکرکرده است .

    noamooz (یکشنبه 10 فروردین 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 17:37]
    تاریخ عضویت
    1392-12-23
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    351
    سطح
    7
    Points: 351, Level: 7
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 52 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام منم همینطور بودم ، من خونه مامان بزرگم نمیتونسنم برم 23 سالم بود رفتم سربازی - نزاجا - آموزشی: 05 کرمان - دوره کد : تیپ 37 زرهی دارنگون (شیراز) - یگان : 92 زرهی اهواز
    خدا رو شکر از وقتی اومدم هر جا عشقم میکشه میرم - شما هم زودتر برو سربازی نگاه پدر و مادر که هیچی - کل فامیل نسبت به شما عوض میشه - البته من نمیخواستم برم ارتش از شانس خوب ما دیگه افتادیم .

  8. 2 کاربر از پست مفید eimanpaladin تشکرکرده اند .

    noamooz (یکشنبه 10 فروردین 93), بابک 1369 (شنبه 16 فروردین 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 شهریور 94 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-11
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,246
    سطح
    28
    Points: 2,246, Level: 28
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه شما عزیزان منم خیلی استقلال رو دوست دارم و اگر پول داشتم حتما جدا میشدم متاسفانه ادم سر به زیر و حرف گوش کن و ساده ای بودم از بچگی همین یرام مشکل ساز شده اینقدر بدم میاد بابام فقط بلده سیاه نمایی کنه و مقلته گویی مثلا چون فلان کس بدبخت شده یا تصادف کرده مرده به من چه همش بلدن ایه یاس بخونن خیلی هم سفت جلوی من وایمیسن بعضی موقع ها میگم میرم خودمو میکشم ولی اینجا اصلا اهمیتی نمیدن بخاطر این رفتار خوانواده از بچگی و ویژگی های شخصیتی خودم از دید دیگران یه ادم بی عرضه هستم و افسردگی تمام وجودمو گرفته ولی بالاخره اینقدر باید مبارزه کنم تا این مشکل حل بشه هرچند کار خیلی سخت تا غیرممکنه

  10. 2 کاربر از پست مفید ali1369 تشکرکرده اند .

    noamooz (یکشنبه 10 فروردین 93), بابک 1369 (شنبه 16 فروردین 93)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    وااااااااااا

    خب اگه شرایطش رو جور کنین دوستاتون یه روز بیان خونه شما تا پدر مادرتون ببیننشون جی؟

    شاید اینجوری خیالشون راحت بشه

    بلخره پدر مادرن حق دارن نگران باشن


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.