شاید یه باور اشتباه داری که اگه به یه پسر تفکروتمرکز کنی اون میاد خواستگاریت وبرای اینکه مشروع وباورش کنی میگی خدا یاد اونو انداخته تو ذهنت.اگه اینطوره یعنی منطق شماضعیف هست...قرارنیست هرچی به ذهن مامیاد درست باشه...
برچه اساسی باید درست باشه؟.مگه پسری اومده رسماوعینا ازت خواستگاری کنه؟..
تمام افکاری که درپست قبلیت گفتی ربط دادن اموربی ربط به هم هست وفقط شمارو به ورطه وسواس فکری میندازه جلوشونو سد کن واجازه نده بیان به ذهنت .
ظاهرا اعتمادبنفست ضعیف هست ودرتنهایی خودت تصورافراد رو راه میدی تا چطور دربرابرشون رفتارکنی این هم شماروضعیف ودچار نتایج بدتری میکنه..راهش این نیست راهش مواجهه وگفتگو با آدمهای اطرافت هست.
ازتنهایی به شدت بپرهیزو بأاطرافیانت بیشترحرف بزن...
امیدوارم موفق بشی ولی اگه چند جلسه مشاوره بری خیلی بهترهست.
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)