بارداری من، خیانت های پیاپی او! چه امیدی می شود به ادامه زندگی داشت؟

[nilo0o0_64]

بارهاست که می خوام بنویسم اما شک می کنم که نکنه اشتباه راهنمایی بشم
28سالمه و همسرم 30 ساله.کمتر از 5 ساله ازدواج کردیم. هفت ماهه که باردارم. همسرم عاشق بچه س و اصرار به بچه دار شدن داشت. درست یک هفته بعد از بارداریم متوجه شدم همسری که کاملا به او اعتماد داشتم بارها به من خیانت کرده، تمام دنیا رو سرم خراب شد. نمی دونم حکمت خدا چی بود که باید بعد از بارداری اونو می شناختم. اگه قبلش فهمیده بودم حتما ازش جدا می شدم. ولی بخاطر بچه م چند بار به اون فرصت دادم. قسم خورد که دیگه اینکار رو نمی کنه. ولی حتی توی این چند ماه هم طاقت نیاورد و دو بار دیگه بهم خیانت کرد. با اون خانوم ها هم صحبت کردم، به همشون تو خیابون شماره داده. باورم نمی شد شوهری که حتی فکرشو نمی کردم به اینجور مسائل فکر هم کنه دنبال دخترای کوچه خیابون میفته. جالب اینجاس که به اون ها می گه مجردم و میام خواستگاری تون و کلی دروغ دیگه.
هر دفعه که فهمیدم کلی گریه زاری کرده که من تو رو دوست دارم و هیچی برام کم نذاشتی، و نمی دونم چرا این کارارو می کنم. حتی بهم تعهد داد. حق طلاق و حزانت فرزند بهم داد که اطمینان پیدا کنم دیگه سراغ این کارها نمی ره، ولی دوباره... باورتون می شه؟ بعد از خیانت بعدیش خونه شو به نامم کرد، که دیگه خیانت نمی کنم، ولی باز... دیگه مغزم داره متلاشی می شه. هر چقدر قسم می خوره دیگه باور نمی کنم چون حرفاش تکراریه.
جالبه که حرکاتش نشون می ده دوستم داره، چون حتی طاقت نداره یکی دو روز ناراحت باشم. همش می گه با من خوب باش. مثل همیشه که خوب بودی. از نظر جنسی هم هیچی براش کم نذاشتم. حتی بخاطر بارداری طبیعی و بی مشکلم مدام روابط جنسی داریم. ولی نمی دونم دلیل این کاراش چیه؟
اینم بگم که اون دست بزن هم داشت و داره. حتی توی بارداریم وقتی می فهمید خیانت جدیدشو فهمیدم اول دست بلند می کرد و بعد بلافاصله گریه می کرد و می گفت غلط کردم.
اون به آدم کاملا اجتماعیه و مذهبی. که همه دوستش دارن. اخلاقشم در حالت عادی خیلی خوبه. شاید کمتر مردی انقدر جاذبه داره. از نظر ظاهرم خیلی خوبه. حس می کنم هر زمانی این قابلیت رو داره که دخترا رو سمت خودش جلب کنه.
کار هر روزم شده گریه. انقدر ناامیدم که هر روز منتظرم که دوباره این کارو انجام بده و ازش جدا شم. دلم می خواد یا بمیره یا بمیرم. مغز و قلبم کشش این همه غمو نداره. حس می کنم دارم با یه موجود ناشناخته زنگی می کنم و هیچ امنیتی ندارم.
بنظرتون مشکل از کجاس؟ امیدی به این زندگی هست؟ من که مدام به طلاق قکر می کنم

[raeika]

سلام عزيز دلم
وقتى تاپيكتون خوندم يه دفعه ياد خواهر خودم افتادم
ايشونم همسر اولش مثل شوهر شما بود و حتى اون تا خاستگارى هم پيش ميرفت و قول ازدواج هم ميداد و هر بار كه خواهرم ميفهميد قسم ميخورد كه اشتباه كرده واسه سرگرمى بوده و خواهرمو هر جور بود راضى ميكرد
خواهر من خودش اون موقعهدانشجوى روانشناسى بود و وقتى با استادش صحبت كرده بود گفتن اين يه مشكل روانى كه با مشاوره ميشه خوبش كرد
و خواهرم باردار شد و همسرش راضى به مشاوره نميشد و بچه به دنيا اومد ولى به كاراش ادامه داد و هر بار اشتباه كردمو
اخر وقتى روى پسر ١سالش دست بلند كرد خواهرم طاقت نيورد و طلاق گرفت
و سر سال با يه پسر كه قبلاً عاشقش بود ازدواج كرد ولى اون مرد هيچ وقت پدر خوبى واسه پسر خواهرم نشد و همين مسئله باعث شده پسر خواهرم مشكل عصبى داره و حاضر به ازدواج نيست و در سن ٣٤سالگى باز هم مادرشو مقصر ميدونه و پدرشو يه مرد بيگناه و خواهرم تو ازدواج دومش هم شاد نبود ولى موند پاش به خاطر بقيه بچه هاش
عزيزم اين مسئله شوهرت يه مسئله بزرگه و بايد تحت درمان و مساوره قرار بگيره همسرتو راضى كن و برين مشاور
حالا كه دارى مادر ميشى سعى كن تمام تلاشتو بكنى كه بعدن اگه خواستى جدا شى به كوچولوت بگى من تلاشمو كردم نشد
ولى واسه چى مردن تو دارى مادر ميشى بهترين حس دنيا عزيزم وقتى كوچولوت به دنيا بياد اينقدر سرت شلوغ شه اينقدر محبت مياره كه ايشالا شوهرتم وابسته تو و كوچولوت ميشه و زندگىت هر روز بهتر ميشه
واست بهترين ها رو ارزو دارم و اميدتو از دست نده ميدونم تو دوران باردارى خيلى ادم حساس ميشه محبت ميخواد ولى
اينو بدون كه تو كه ناراحتى كوچولوت حس ميكنه پس سعى كن تو ماهاى اخر كه هستى اروم باشى به جا غصه با كوچولوت شاد باشى

[abi.bikaran]

سلام دوست عزیز
به نظرم شما که این همه راه رو رفتین برای درست شدن همسرتون این همه تعهد دادن و خونه به نامتون زدن وغیره....
یک بار هم ازش بخواین برای حل مشکلتون برین مشاوره بدین حتما این کار انجام بدین شاید واقعا همسرتون مشکلی داشته باشه فقط یه مشاور با تجربه میتونه تشخیص بده و راه حل درست رو نشونتون بده.
الان هم شما در وضعیتی نیستین اینقدر از لحاظ روحی به خودتون اسیب بزنین این همه استرس و غصه خوردن خدای نکرده روی فرزندتون تاثیر منفی میزاره. بیشتر مواظب خودتون باشین.

[khaleghezey]

درود بانو

خواهشا در دوران بارداری از هرگونه وارد آوردن تنش و استرس بخودتون و فرزندتون دوری کنین.الان شما دیگه تنها مسول زندگی خودتون نیستین بلکه مسولیت بزرگ مادری ب ردوش شماست خواهشا لطف کنین بیشتر مراقبت کنین.بیشترین تمرکزتون رو بزارین رو فرزندتون abi bikaran گرامی خیلی خوب راهنماییتون کردن فقط از طریق مشاور وارد بشین که هم تخصص دارن هم تجربه.
توی دوران حساسی قرار دارین بانو بیشتر مراقب باشین

پ.ن: بخدا اون نی نی خوشگل گناه داره مشکلات شما آدم بزرگا مال خودته این کوچولو چه گناهی کرده خوب هنوز وارد دنیای شما نشده اینهمه باید اذیت بشه یکم بهش فکر کن الان باید شما نوازشش کنین هرروز بهش بگین دوست دارم عشقم نفسم عمرم هرروز دعا میکنم واست سالم دنیا بیای تا بتونم بغلت کنم بوست کنم توی چشای خوشگلت نیگا که برین اتاقش رو نشونش بدین بگین چیا واسش خریدین این بچه یمفهمه درک میکنه معنای عشق و محبت رو متوجه میشه تفاوتش با خشونت و پرخاشگری رو کاملا متوجه میشیه بخدا حیفه این روزا رو اینگونه سپری کردن خواهشا برین پیش مشاور حداقل بفکر این نینی خوشگلتون باشین خدایی نکرده بعدا دنیا بیاد مشکل عصبی پیدا کنه و پرخاشگر باشه میخواین چیکار کنین؟!!!!!!!

[ardeshirk]

با سلام
به نظراين مشکل يه مشکل شخصيتي وروحي ميتونه باشه وازصحبت هاي شما مشخصه که به شما وزندگي تون هم وابستگي وعلاقه داره ولي متاسفانه کشش وجذابيت رابطه هاي آنچناني سبب بي ارادگي ايشون به اين روابط شده که نياز به تدبيروتلاش شما وبهره جستن از تجربيات ديگران وحتي خانواده شون داره ؛ پس بدونين با يه موضوع پيچيده وبلندمدت طرف هستين ؛ پس صبروحوصله زياد نيازدارين وسعي کنين از تنش ودرگيري وتلاش براي حل وفصل مشکل بصورت ضربتي ودرکوتاه مدت جدا خودداري کنيد پس درحال حاضر به فکرکوچولوي خودتون باشيد وازخدا بخواهين بهتون نيرو بده وبه همسرتون هم اراده تا بتونين با اومدن يه نعمت خوب وشيرين الهي مقدمات حل مشکلات وآسايش زندگي تون هم فراهم بشه ...موفق باشين

[کامران]

چرا پیش ی مشاور نمیری؟

[هم آوا]

دوست خوبم من فکر میکنم غیر از مواردی که دوستان عرض کردند و بنده هم باهاشون موافقم سن کم شما و همسرتون هنگام ازدواج هم بوده... شاید ایشون فکر میکنن به اندازه کافی جوووونی نکردند و الان که وارد این حیطه شدند براشون خوشمزه بوده و نمیتونن دیگه ترکش کنند
صبور باشید لطفاً به زودی مزه هر چیزی تکراری خواهد شد از یه طرف هم خوشحالم که شما و زندگیتون رو خیلی دوست داره و برای ثابت کردن حسن نیتش هرکاری میکنه
حتما به یه مشاور خانواده مراجعه کنید... موفق باشید

[ardeshirk]

دوست خوبم من فکر میکنم غیر از مواردی که دوستان عرض کردند و بنده هم باهاشون موافقم سن کم شما و همسرتون هنگام ازدواج هم بوده... شاید ایشون فکر میکنن به اندازه کافی جوووونی نکردند و الان که وارد این حیطه شدند براشون خوشمزه بوده و نمیتونن دیگه ترکش کنند
صبور باشید لطفاً به زودی مزه هر چیزی تکراری خواهد شد از یه طرف هم خوشحالم که شما و زندگیتون رو خیلی دوست داره و برای ثابت کردن حسن نیتش هرکاری میکنه
حتما به یه مشاور خانواده مراجعه کنید... موفق باشید

نفرماييد دوست گرامي ....جووني نکردن چيه ! خدانکنه جووني کردن اينکارا بشه ؛ اين همون منش غيراخلافي که بعداز ازدواج هم دامان خونواده هارو ميگيره وهيچ موقع هم عادي نميشه ؛ بلکه تبديل ميشه به يه بيماري ونياز روحي که نه تمومي داره ونه خستگي ....!

[هم آوا]

ardeshirk جان منظور از جوووووونی صرفا س.ک.س و روابط جنسی نامتعارف نیست منظور بنده روابط تعریف شده با جنس مخالف در دوره های مختلف و آشنایی وکشف دنیای پر رمز و راز جنس مخالف می باشد؛ لذا با توجه به عکس العمل همسر محترم ایشون من حدس میزنم همسر ایشون بدلیل برخی محدودیت های بی دلیل خانواده ها فرصت آشنایی و به نوعی گذر از این دوره رو نداشتند و پس از ازدواج بدلیل رفع این محدودیت ها باعث تشدید این مسئله شده... انشالا که تونسته باشم منظورم رو واضح بیان کنم

[fariba s]

سلام دوستم
من کاملاً درکت می کنم و ازت می خوام در وهله اول از صمیم قلبت به خدا توکل کنی و ازاون کمک بخوای ازت می خوام هر روز قران بخونی که هم روی کودک در وجودت تاثیر داره، هم خودتو رو آروم می کنه و هم انشااله وضعیت زندگیت رو درست میکنه قران برکات عظیمی داره. دوستم فقط باید از اعماق وجودت اونو قبول داشته باشی

دوستم کار همسرتون چی هست من پیشنهاد می کنم سعی کنی کارش رو عوض کنی فکر می کنم بی تاثیر از کارش نباشه البته این یه حدس هست شاید اشتباه باشه.

حتماً پیش مشاور برید.

درضمن خانوادش هم احتمالاً بتونن کمک کن با اونها هم مشروت کن و اگر امکان داره برین نزدیک اونها ساکن بشین.

درضمن دوستم سعی کن زود و نسنجیده تصمیم نگیری و تسلیم نشی تا جایی که در توانت هست از زندگیت و آشیونت با سیاست و زیرکی مواظبت کن.

عزیزم یه چیز دیگه سعی کن یکم تغییر کنی و یکم بیشتر به خودت و زندگیت برس
ناشکری هم نکن خداوند یه هدیه ای بزرگ داره بهت میده.
انشااله انشاله به زودی زود وضعیت درست بشه