نوشته اصلی توسط
khaste1
سلام دوستاى عزيزم
ن تو تاپيك قبليم از نامزدم جدا شدم
حالا تو اين ٢ماه كه جدا شدم دارم ديونه ميشم ارامش ندارم نميتونم بخوابم نميتونم غدا بخورم
مثل يه مرده شدم هيچ انگيزه اي ندارم هم
ش به اين فكر ميكنم چرا اينجوري شد؟چرا يگه زنگ نزد؟چرا نخواست كه جدا نشم؟چرا خودش جلو نيومد؟اخخ اون كه تو اين ٥سال عاشق من بود بى من ميمرد كسى كه هر ١٠دقيقه زنگ ميزد كسى كه سركاراشو ميپيچوندكه دلش برا من تنگ شده كسى كه ميگفت حاضر نيستم يه لحظه به نبودت فكر كنم چى شد يعنى اينام دروغ بود؟دارم ديونه ميشم
اخه بدبختى اينه دوستش نداشتم تمام رفتاراش عصبيم ميكرد اما نميتونم فراموش كنم چرا؟
بدتر از همه ١ماه دانشگاه نرفتم اول حوصله ندارم بعد هم كه رفتم همه تا فهميدن جدا شدم ميخوان باهام باشن اول فكر كردم ميخوان مثل يه دوست باشيم اما ديدم جاهايي كه دعوتم ميكردن فقط ميخواستن سو استفاده كنن كه اجازه ندادم و
من تو اين ٥سال چه اون وقت كه دوستم بود چه نامزدم خودمو تو قفس محكم حبس كردم كه به كسى نگاه نكنم حالا بعد جداىى با يه مشت ادم هرزه رو برو شدم كه داره ديونم ميكنه
- - - Updated - - -
بدترين مشكلم ادمايي كه دورو برم ميبينم يه مشت ادم هوس باز سيگارى و مشروب خور كه ديونم ميكنه درست نامزدم كاراش ديونم ميكرد ولى اينو ميدونستم كه هوس باز نيست و تو عمرش بجز من نه با كسى دوست بوده نه رابطه داشته و اهل سيگار نبود(به من ميگفت به دود حساسيت داره اما قليون ميكشيد و مشروب هم ميخورد)اما سيگارى نبود
و همين افسرده ترم كرده
خانواده ام خيلى خوشحالن كه جدا شدم
خواهرم هر كارى ميكنه كه من شاد باشم من تو ظاهر نشون نميدم اما ديگه نه غدا ميخورم نه حوصله حرف زدن دارم و نه حوصله مردمو
همش ميخوام بخوابم و هيچكارى نكنم
تورو خدا كمكم كنين كه چه جورى فراموش كنم
واقعاً به راهنماىى نياز دارم
سلام دوست عزیز.امیدوارم حالتون خوب باشه
این روند تا حدی طبیعی هست .خوب خودتون هم گفتید پس از چند سال یک رابطه بهم خورده.مثل فرد معتادی میماند که در حال ترک هست .شش ماه اول کمی سخت و دشوار هست اما کم کم با این موضوع کنار میاید .پس برای فراموشی نیاز به زمان دارید.
اول اینکه به هیچ وجه وارد روابط عاطفی نشوید تا زمانیکه حالت طبیعی داشت باشید.
از فکر کردن و قضاوت کردن و اینکه چرا نشد و شما رو تنها گذاشت دست بردارید و سعی کنید به کارهایی که در این چند ساله قصد داشتید انجام بدید ولی نتونستید مشغول شوید.
فعالیتهایی که دوست دارید رو انجام بدید .سعی کنید در گروه دوستان تون حضور داشته باشید .
مطمین باشید با گذشت زمان خیلی راحت با موضوع کنار میاد البته درصورتیکه خودتون هم تلاش کنید.
هر خاطره یا هدیه ای که از ایشون دارید رو دور بندازید و به مکانهایی که با هم میرفتید نرید.اهنگ یا هرچیزی که شما رو یاد ایشون می اندازد رو دور کنید.
فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …
علاقه مندی ها (Bookmarks)