سلام به دوستان من 26 سالم دارم و 13 سال هست ازدواج کردم و دو تا بچه دارم شوهرم را هم دوست دارم. تو این مدت مشکلات خانوادگی زیادی داشم ن با شوهرم بلکه با خانوادش خلاصه مطلب این هست که من بعد فشارهای زندگی به برادر شوهرم علاقمند شدم ویواش یواش عاشق هم شدیم . تقریبا سه سال هست دو سال ه سربازی بود یکسال هست تمام شده سربازیش بعد .اینقد همدیگر رو دوستداشتیم که یکروز همدیگر رو نمیدیدم طاقت نداشتیم فقط با دیدن هم اروم میشدیم خلاصه با اصرار خانوادش زن گرفت.برام خیلی سخته یجورای بد نشد چون فایده ی نداشت رابطمونحالا لطفا بگین چیکار کن تا بهش فکر نکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)