سلام دوستان
من قبلا اینجا تاپیک گذاشتم ولی خیلی وقته به اینجا سر نزدم میخوام مشکلمو اینجا مطرح کنم و از دوستای عزیزم بخوام کمکم کنن. من 29سالمه و تقریبا 6ساله ازدواج کردم تا حالا همه تلاشمو کردم تا زندگیمو حفظ کنم در برابر رفتارای بد شوهرم صبوری کردم و سعی کردم بهش بفهمونم که داره اشتباه میکنه ازش خیانت دیدم، نامردی دیدم و .......
خلاصه با چنگ و دندون از زندگی مشترکم محافظت کردم تا اینکه فهمیدم نازایی دارم و ممکنه هیچوقت بچه دار نشم تحت درمان قرار گرفتم و تقریبا همه مراحلو گذروندم ولی جواب نگرفتم اینکه در این راه چقدر زجر کشیدم بماند اینکه چقدر طعنه و زخم زبان خانواده ی شوهرمو تحمل کردم بماند اینکه نازایی تا چه حد روح و روانمو از بین برد بماند.... مدتیه متوجه بهانه جوییهای شوهرم شدم ازش انتظار داشتم تکیه گاهم باشه و توی این موقعیت پشت و پناهم باشه ولی نیست و نمیخواد باشه ظاهرا میگه بچه دار شدن برام مهم نیست ولی من میتونم درک کنم چه حسی داره و البته بهش حق میدم بارها تصمیم گرفتم ترکش کنم تا با آتیش من نسوزه ولی نمیدونم چرا پای رفتن ندارم از آینده ای که بدون اون در انتظارمه میترسم نمیدونم چه بلایی سرم میاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)