سلام خدمت همه کاربران و کارشناسان سایت ؛
من قبلا چند باری از مطالب سایت تو سرچ هام استفاده کرده بودم و امشب تصمیم گرفتم برای گرفتن هم فکری و همین طور کمک به بقیه اگر قابل باشم عضو بشم . قبل از طرح مساله ترجیحا شمایی کلی از زندگیم رو براتون شرح می دم :
وضعیت فعلی » متاهل
سن » 25 سال
سن شوهرم » 26 سال
فرزند » نداریم (اقدام نکردیم)
موقعیت زندگی » تهران
سطح رفاه » متوسط
تحصیلات هر دو نفر » دانشجوی انصرافی از رشته های فنی مهندسی در مقطع فوق دیپلم (معادل گرفتیم)
مدت آشنایی » 5 سال
مدت زندگی مشترک » 4 سال (دوران عقد کوتاه بود)
وضعیت شغلی من فعلا » خانه داری
وضع شغلی شوهرم » طراحی سایت - طراح و برنامه نویس الکترونیک و اتوماسیون (خوره کامپیوتر در هر زمینه ای که فکرشو کنید
البته منم تو اون زمینه ها دستی بر اتش دارم و با شوهرم یه شرکت کوچیک زدیم و یه سری چیزا هم تولید کردیم ولی بخاطر تنش های اخیرمون تصمیم گرفتم چند وقت نرم سر کار و از هم دور باشیم واسه همین 2 ماهی هست فقط و فقط خانه دارم :)
__________________________________________________ __________________________
راستش من برای بیرون آوردن زندگی مشترکمون از بحران و تنش خیلی مطالعه می کنم و در حاضر به یک نتیجه رسیدم که از برداشتم از زندگی خودم و اطرافیانم دارم اینه که من و همسرم نیاز داریم تا تفاوت هامونو مدیریت کنیم تا اختلافاتمون حل بشه ، شاید کمی دیر به این نتیجه رسیدم اما به هر حال رسیدم دیگه
اما مشکلی که الان باهاش روبرو هستم اینه که چطور ؟
مثلا اگر من با همسرم تفاوت جنسی دارم جطور حلش کنم ؟ و می خوام از همین شروع کنم چون خیلی تحت تاثیر این قضیست زندگیمون
برای همین در یه پست جدا دربارش توضیح می دم که خیلی مطالب طولانی نشه .
- - - Updated - - -
ابتدا از پایه شروع می کنم :
فکر می کنم اولین مساله مهم تو رابطه زناشویی "تمایل" هست یا "میل جنسی" یا "طبع"
مثلا من با وجود داشتن گروه خونی o+ و همسرم AB+ و گرم و آتشین بودن گروه خونی بنده ولی خیلی تمایلات جنسی ندارم و به جاش همسرم فوق العاده گرم و آتشین مزاج هست
ضمنا من دوره طب سنتی هم تا حدی گذروندم و خیلی مطالعه داشتم و دنبال راه های افزایش میل جنسی خودم و کاهش میل شوهرم هم بودم امـا ...
مثلا خودم » یک دوره تغذیه کاملا خاص داشتم و هر چیز گرمی که فکرشو کنید خوردم - افشره گل سرخ - شربت آفرودیت - عرق رازیانه - دم کرده نعناع و ... همه اینا رو تست کردم
اما خسته شدم نه اینکه اثر نداشته باشه
قبلش یه مقدمه کوتاه » من از همون اول عشقمون به هم مشکلات خیلی خاصی برام پیش اومد یکیش همین رابطه بود - تا 2 سال و نیم باکره بودم و به دلیل مشکل واژینیسموس من نتونستیم مثل یک رابطه طبیعی رو داشته باشیم و شوهرم تو این دوران تنها با من معاشقه داشت و تلاش های بی فایده برای دخول .
و همچنین به مشکل خودارضایی همسرم هم گریبان گیر شدیم و هنوز هم این عادتش ترک نشده - خودارضایی با یا بدون تماشای فیلم و تصاویر که بیشتر در نبود من یا بعد از مشاجره هامون اتفاق می افته
حقیقتش من از تلاش برای تغییر خودم خسته شدم و حس می کنم نباید سعی کنم از چیزی که هستم دور بشم
وقتی به اعضای خانوادم نگاه می کنم می بینم من از خانواده ای هستم که کلا همشون تا سنین بالا چشم و گوش بسته هستن و خیلی به جنس مخالف گرایش ندارند و یکهو عاشق میشن و ازدواج می کنن حالا من که توی زندگی مشترکشون نیستم اما میشه حدس زد آدمهای خیلی اتیشی نیستن ولی همسرم دقیقا خلاف اینه
چرا من باید تغییر کنم ؟
و چرا همسرم باید تغییر کنه ؟
این سوال منه . درسته خیلی چیزها عیب هست من در ترک عیب و عادات زشت حرفی ندارم اما اینکه کسی طبعش زیاد گرم نیس یا بلعکس یک عیب نیست
وقتی تلاش می کنم تو هر حوزه ای از پوست خودم بیرون بیام و خودم رو عوض کنم دچار نوعی سرافکندگی میشم و بعد از مدتی حس می کنم دارم کس دیگه ای میشم که خیلی از خود واقعیم فاصله داره و این منو دچار رکود روحیه می کنه
حالا مساله جنسی تنها یک بخش زندگی مشترکه
پرسش بزرگ من در حال حاضر اینه که چطور تفاوتم رو با همسرم مدیریت کنم که نیازی به تغییر شخصیت نباشه من نمی خوام ذاتم رو عوض کنم تا جایی بتونم رفتارام رو کنترل می کنم اما تغییر ذات به شکل پایدار واقعا سخته خیلی خیلی سخته
لطفا نظرات خودتونو برام بنویسید . ممنون
- - - Updated - - -
__________________________________________________ ______________________
انواع دیگه اختلافاتم رو می نویسم :
______________________________
1- اختلاف در تمایلات جنسی و زناشویی
2-اختلاف در ساعت خواب و بیداری در انتهای شب و ابتدای صبح
3-اختلاف در روحیه تفریحی و هیجانی (همسرم بطور معتاد گونه ای عاشق کار کردنه حتی در سال یک بار هم تفریح نمی ره و من با اینکه خیلی ادم ددری ای نیستم از نداشتن تفریح در حال ترکیدنم )
4-همسرم به شدت بلندپروازه و خیلی اهداف سختی داره و من خیلی قانع هستم و سعی دارم تو مسیرم لذت ببرم و به چیزایی که می خوام کم کم برسم و عجله نکنم
5-همسرم تو شغلش بسیار بلند مدت فکر می کنه و ممکنه حسابمون تا حد 0 خالی بشه و به نون شب محتاج بشیم بدون هیچ پس انداز نقدی و من دوست دارم ضمن اتیه نگر بودن حقوق ثابت مورد نیاز چرخش عادی روزمره رو لنگش نباشیم
6-همسرم به شدت می خواد من به وظایف زن بودنم مثل (کسب اجازه از شوهر و ... حتی در حال دعواهامون ) پایبند باشم و من تو تیریپ روشن فکری میگم برو بابا من دلم میخواد ازاد باشم و تو باید بهم اعتماد کنی
7-همسرم اصلا بلد نیست منو چطور خوشحال کنه تنها چیزی که بلده اینه که من بستنی دوست دارم ولی دیگه تکراری شده برام انقدر با بستنی سورپرایز شدم با بستنی خر شدم با بستنی آشتی کردم با بستنی خوشحال شدم با بستنی خوردن تفریح کردم کلا انگار با بستنی ازدواج کردم خب شاید بگید مهم نیس مهم بطن قضیست و ... ولی من کلی برنامه میریزم که اونو خوشحال کنم هیجان زده کنم سورپرایز بشه هر بار به شکلی متفاوت ولی اون اصلا ذوقی به خرج نمیده با اینکه در کارش خیلی ادم خلاقیه اما این خلاقیت چیزیش نصیب من نمیشه - مثلا برای اولین روز تولدم از بیرون اومد و جلوی مامانش و خواهرش و من که کلی ذوق زده منتظر دریافت هدیه بودم یه پلاستیک گردوی تازه بهم هدیه داد و من دهنم وا مونده بود اخه گردوی تازه هم شد هدیه به همسر
بعد هم اظهار کرد همه جا رو گشته هیچی پیدا نکرده که من خوشم بیاد ولی چون از گردو شور های بیرون خوشم می اومده ....
یعنی 50 بار بریم بیرون ویترین مغازه رو بکنم تو چشمش بگم ببین من از این خوشم میاد و صراحتا بگم برای فلان مناسبت از اینا برام بخر هیچ فایده ای نداره همیشه چشم بازار رو میکنه میاره و من مجبورم از چیزی که خوشم نیومده خوشم بیاد :(
8- اختلاف در تعریف هر چیزی : این یکی دیگه واقعا محشره ؛
من به شوهرم میگم عزیزم میشه منظم باشی و لباساتو نریزی رو زمین ؟ اون میگه عزیزم همین جا باشه فردا که میرم سر کار از همین جا ورشون میدارم اینم خودش نوعی نظمه و من نمی دونم مخترع چوب لباسی مرد بود یا زن ؟! خلاصه تو هر چیزی اون یا واقعا تعریفش با من فرق داره یا سعی می کنه با ارائه تعریفی جدید از کلمات از شر قرقر زنش راحت بشه و بهش گیر ندم و من واقعا کفرم در میاد از این تعریف های من در اوردی مسخرش
شاید باورتون نشه ولی ما بارها و بارها سر تعریف یه کلمه با هم ساعت ها بحث کردیم و اخرش پیام هر یک برای دیگری این بوده که عزیزم دهنتو ببند دیگه داری خستم می کنی
بقیش حالا دیگه خیلی مهم نیس :) باشه برای بعد - ولی می دونم خیلی از زوجین این تفاوت ها و اختلافات نشات گرفته از اون ها رو دارن بیاید با کمک همدیگه حلشون کنیم لطفا :)
علاقه مندی ها (Bookmarks)