با خاستگاری که خوبه ولی شغلش شهرای دیگه است اشنا بشم؟!!!

[فرشته اردیبهشت]

سلام دوستان

خواستگاری دارم 2 بار باهاش حضوری حرف زدیم جلسه اول خیلی ازش خوشم

اومد ذوق زده شدم از حرفاش چون واقعا چیزایی رو که میخاستم رو گفت تقریبا

هدفمون یکی بود از ازدواج

بین خاستگارام این حرفا رو فقط از اون شنیدم

پسر سالمیه پاکه با ایمان و مودب از قیافش هم فک کنم خوشم میاد

از نظر مذهبی هم باهم توافق داریم

نمیدونم چرا وقتی خاستگار میاد نمیدونم ازش خوشم میاد یا نه

تا حالا هرکی اومده بود وضع مالیشون خ خوب بود شغل ثابت داشتن ولی مچ

نمیشدیم .

اما این مورد که باهاش تفاهم دارم شغلش شرکتیه و هر چند سال یک بار

شهرشونو عوض میکنن و فقط ماهی یک هفته میاد شهر ما منم که نمیتونم هر

چند سال یبار انتقالی بگیرم و خونم رو عوض کنم و میگه که میدونم سخته ولی اگه

خدا خاست و یه کار مناسب پیدا شد میام شهر خودمون به خاطر این جواب منفی نده

حالا موندم چه کنم!ازین ناراحتم که دلبستگی رو از طرفش حس کردم و این من

رو میترسونه که بیشتر باهاش اشنا شم و بگم نه چون از شرایط کاریش مطمان

نیستم که چطور باید باهاش کنار بیام .

27 سالشه

من چه کنم؟ ادامه بدم باهاش یا شرایطش سخته؟

[ستیلا]

سلام فرشته جان.این بستگی به خودتون داره ولی خوب اگه شغلتون دولتی هست فکر نمیکنم شما بتونید به این راحتی هر چند سال یکبار انتقالی بگیرید اما خودشون هم گفتن که سعی میکنند که شغل مناسبی در شهر شما پیدا کنند بهتره روی این موضوع زوم کنید و باهاشون به توافق برسید.(بنده خواستگاری داشتم که دقیقا همین شکلی بود و هرچند سال یکبار شهر کاریش عوض میشد و واقعا برای من و خانوادم سخت بود از شهرمون و استان های اطراف برم شمال کشور چون شغلشون پروژه ای بود)
سعی کنید اول همه موارد رو خوب بررسی کنید.شرایط کاری خودتون هم بهشون بگید و تصمیم نهایی رو بگیرید.ازشون بپرسید که میتونند کار مناسب در شهر خودتون پیدا کنند منظورم این هست که فقط وعده نباشه.
فقط ماهی یک هفته میاد شهر ما منم که نمیتونم هرچند سال یبار انتقالی بگیرم و خونم رو عوض کنم

[1234567]

سلام چند تا سوال داشتم
چطوری با شما آشنا شده ؟ شما رو کجا دیده؟
چطوری خواستگاری کرده ؟

اینارو از همون دو جلسه حضوری فهمیدید :پسر سالمیه پاکه با ایمان و مودب

در این مورد بیشتر توضیح بدید : جلسه اولخیلی ازش خوشم

اومد ذوق زده شدم از حرفاش چون واقعا چیزایی رو که میخاستم رو گفت تقریبا

هدفمون یکی بود از ازدواج

؟؟؟؟؟

[mahasty]

سلام.
میشه به جنبه مثبت قضیه هم نگاه کرد. اینکه شما میتونین مدام در مسافرت باشین و زندگی در شهرهای مختلف رو تجربه کنین. نمی دونم شغلشون چطوریه اما اگه از کارایی نیست که ماموریتی باشه بعد از چند سال که سابقه کار پیدا کردن می تونن خودشون تاحدی تصمیم بگیرن که محل کارشون کجا باشه.
در مورد کارِ شما، شما می تونین بر اساس قانون تبعیت از همسر، حتی شش ماه یکبار هم هرجا ایشون رفتن برین. البته فکر می کنم مسئله مهمتر جا افتادن توی یه محل و صمیمی شدن با افراد هست که ببینین می تونین با این شرایط کنار بیاین یا نه.

[فرشته اردیبهشت]

سلام چند تا سوال داشتم سلام
چطوری با شما آشنا شده ؟ شما رو کجا دیده؟ همکارم معرفی کرد تو خونه ما همو دیدیم
چطوری خواستگاری کرده ؟

اینارو از همون دو جلسه حضوری فهمیدید :پسر سالمیه پاکه با ایمان و مودب بله فهمیدم

در این مورد بیشتر توضیح بدید : جلسه اولخیلی ازش خوشم خب خوشم اومد

اومد ذوق زده شدم از حرفاش چون واقعا چیزایی رو که میخاستم رو گفت تقریبا

هدفمون یکی بود از ازدواج اون هدفی که من داشتم رو گفت

؟؟؟؟؟

ممنون ستیلا جان

خب فهمیدن اینکه چقدر ممکنه تغییر کارش عملی باشه سخته دیگه .

ازون گذشته من تو موردام فرض رو براین میذارم که ایا بااین شرایطی که داره میتونم زندگی کنم یا نه؟

میدونم این خیلی مشکل داره فقط موندم درسته که بخاطر این ردش کنم یا نه بیشتر فرصت بدم و با شخصیتش بیشتر اشنا شم شاید می ارزه که ازونا بگذرم

از طرفی یه مشکل هم هست این که اولین تجربش هست که کسی رو میخاد و میگه اگه جوابم نه نباشه براش سخته این برام خوب نیست ...

ازون گذشته وقتی خودم رو میذارم جای پسرایی که خیلی خوبن و اصرار دارن که درست زندگی کنن ولی شرایط ازدواجشون اینطوری بهم ریختست نمیدونم گنگ میشم

البته اصلا منطورم دلسوزی نیستا من با اعتقادای خودم مشکل پیدا کردم چند هفته پیش به خدا گفتم :

خدا چرا همه شرایط کاری و مالیشون خوبه ولی شخصیت ها رو تفکراتشونو نمیتونم قبول کنم کاش یکی بود که همفکرم بود کارش زیاد مهم نبود جورش میکردم

خدام که فورا ....

ایا درسته که بیشتر فرصت بدم ؟

- - - Updated - - -

مرسی مهستی جان

نه کارشون پروزه ای هست ...تبعیت از همسرو وقتی میدن که کار همسر دولتی باشه این شرکت خصوصیه

سخته خب هر چند سال بری این ور اونور ...

[1234567]

من به این دلیل این سوالات رو پرسیدم چون در طرز بیانتون احساسات شدید موج میزد

اول لطفا هدف خودتون یا اون پسر رو از ازدواج رو بگید (چون هدفتون مشترکه فرقی نداره )
دوم معیار هاتون رو بگید
سوم خوشحال میشم بگید که چطور به این طرز فکر رسیدید که پسر سالمیه پاکه با ایمان و مودب

لطفا کامل توضیح بدید

اما اینکه چرا من این سوالت رو پرسیدم

ممکنه طرف مقابل به عنوان مثال بگه هدف من از ازدواج رسیدن به آرامشه و دقیقا هدف من هم همین باشه اما بعد از مدتی متوجه بشم دید من نسبت به آرامش با دید طرف مقابل 180 درجه فرق داره

مورد بعدی اینه که هیچکس نمیتونه توی 2 جلسه به این دید برسه که طرف مقابل پاکه با ایمانه و ...
هفته ها و ماه های زیادی لازمه و هر چقدر وقت صرف کنید بازم کمه

علامت تعجب بزرگ برای من اینه که چطور با دو جلسه چند دقیقه ای تونستید به این نکات پی ببرید (به نظر من فقط احساسات دخیله برای این موارد)

حتما میگید خب اگه معیارام رو نداشت در مراحل آشنایی و نامزدی میفهمم
من بیشتر به این خاطر پرسیدم چون گفتید : ازین ناراحتم که دلبستگی رو از طرفش حس کردم

فردی که در دوجلسه دلبسته شما شده به نظرتون مورد مناسبیه برای ازدواجاصلا مگه نمیگفتید نباید حرف های احساسی و عاطفی در دوران آشنایی مطرح بشه و ...
مطمئنم اگه فردی بود که این اولین پستش بود حتما خود شما این سوالات رو ازش میپرسیدید

خیلی تناقضات بزرگ در حرف های شما به چشم میخوره که بهتره در موردشون صحبت کنیم

برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم

[فرشته اردیبهشت]

من به این دلیل این سوالات رو پرسیدم چون در طرز بیانتون احساسات شدید موج میزد ولی من احساس خاصی ندارم بهش کجاش موج داشت؟

اول لطفا هدف خودتون یا اون پسر رو از ازدواج رو بگید (چون هدفتون مشترکه فرقی نداره ) خب اینو ترجیح میدم نگم منظورم دیدمون به ازدواج بود که خیلی شبیه هست اون ازدواج رو در راستای عشق خدا میبینه و فقط برا یسری نیازهای زودگذر نمیخاد ازدواج کنه میگه میخام با ازدواج بهتر خودم رو بسازم از خودخاهی بیرون بیام عاشق باشم
دوم معیار هاتون رو بگید معیار هام نسبی هستن ولی مهم ترینش برام اشتراکات اعتقادی و جذابیت شخصیتی هست
سوم خوشحال میشم بگید که چطور به این طرز فکر رسیدید که پسر سالمیه پاکه با ایمان و مودب از اعتقاداتش برام گفت و بیوگرافی گفت با این که تحت فشار بوده ولی دوست نداشته کوتاه مدت با کسی باشه در حالی که موقعیتش بوده از رابطه بی هدف خوشش نمیومده رفتارش هم متانت داره و مودبه

لطفا کامل توضیح بدید

اما اینکه چرا من این سوالت رو پرسیدم

ممکنه طرف مقابل به عنوان مثال بگه هدف من از ازدواج رسیدن به آرامشه و دقیقا هدف من هم همین باشه اما بعد از مدتی متوجه بشم دید من نسبت به آرامش با دید طرف مقابل 180 درجه فرق داره میدونم حرفتون صحیحه اما خب منظورم اینه برا شروع یسری اشتراکات داریم که طی ادامه اگه موضوع رو باز کنیم بهتر میفهمم

مورد بعدی اینه که هیچکس نمیتونه توی 2 جلسه به این دید برسه که طرف مقابل پاکه با ایمانه و ... خب من این فرضیه هیچ کس رو نقض کردم اقای 1-7 من به اندازه ی همون 2 جلسه دارم میگم چرا اصرار میکنین؟
هفته ها و ماه های زیادی لازمه و هر چقدر وقت صرف کنید بازم کمه درسته باید هم اینطور باشه

علامت تعجب بزرگ برای من اینه که چطور با دو جلسه چند دقیقه ای تونستید به این نکات پی ببرید (به نظر من فقط احساسات دخیله برای این موارد) ای بابا! اقای 12345678من چیزی رو که دستگیرم شد رو میگم بر اساس 2 جلسه ه نمیرم باهاش عقد کنم که الان به نظرت موضوع تاپیکم چیه میگم ایا براساس این چیزایی که تو این 2 جلسه فهمیدم ادامه بدم اشنایی رو؟

حتما میگید خب اگه معیارام رو نداشت در مراحل آشنایی و نامزدی میفهمم
من بیشتر به این خاطر پرسیدم چون گفتید : ازین ناراحتم که دلبستگی رو از طرفش حس کردم

فردی که در دوجلسه دلبسته شما شده به نظرتون مورد مناسبیه برای ازدواجاصلا مگه نمیگفتید نباید حرف های احساسی و عاطفی در دوران آشنایی مطرح بشه و ... اون حرف احساسی به من نزده ولی ادم میفهمه خودش هم میگفت سعی میکنه احساسات دخیل نباشه

مطمئنم اگه فردی بود که این اولین پستش بود حتما خود شما این سوالات رو ازش میپرسیدید یعنی چی؟

خیلی تناقضات بزرگ در حرف های شما به چشم میخوره که بهتره در موردشون صحبت کنیم چه تناقضی؟

برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم

من نیز هم

[1234567]

اگه دقت کرده باشید روال تالار همدردی در درجه اول پاسخگویی به پرسش مخاطب و راهنمایی نیست
(اگرم باشه من تا حالا ندیدم مثلا تا حالا هر وقت یه نفر در مورد ازدواج یه سوال پرسیده اعضا بجای جواب به سوال سعی کردند ببینند دو طرف شرایط ازدواج رو دارند یا نه)

خیلی از افراد اومدن این تالار و سوال پرسیدن اما همه در درجه اول بلوغ فکری فرد رو محک میزنند و در درجه دوم شرایط طرف مقابل


پس طبق عرف تالار صرف نظر از پرسش شما باید اول مطمئن بشیم که شما و طرف مقابل ویژگی های بارز ازدواج رو دارید یعنی به قول خودتون بلوغ فکری ایجاد شده

وقتی یه نفر توی 2 جلسه حس دلبستگی به شما منتقل میکنه به نظر شما از بلوغ فکری کافی برخورداره
جواب فقط یک کلمه است : نه
پس ادامه آشنایی صلاح نیست و همینجا باید تمام بشه

شاید فکر کنید این فقط حس شماست و طرف مقابل اصلا دلبسته شما نشده
پس در شناخت این فرد مرتکب اشتباه شدید پس احتمالش زیاده که سایر برسی هایی که داشتید اشتباه باشه( که احساس دلبستگی طرف مقابل رو حس کردید )

موضوع مهم اینه که طرف مقابل بشکل سنتی پا پیش گذاشته و اصلا قبلا شما رو ندیده
اگر مثلا شما رو میشناخت یا مدتی شما رو مد نظر داشت یا در ارتباط بودید این نفطه منفی (حس دلبستگی) کمی کمرنگ تر بود
ولی در حال حاظر یک تابلو ایست بزرگ در ادامه راه شماست

[ستیلا]

ممنون ستیلا جان

خب فهمیدن اینکه چقدر ممکنه تغییر کارش عملی باشه سخته دیگه .

ازون گذشته من تو موردام فرض رو براین میذارم که ایا بااین شرایطی که داره میتونم زندگی کنم یا نه؟

میدونم این خیلی مشکل داره فقط موندم درسته که بخاطر این ردش کنم یا نه بیشتر فرصت بدم و با شخصیتش بیشتر اشنا شم شاید می ارزه که ازونا بگذرم

از طرفی یه مشکل هم هست این که اولین تجربش هست که کسی رو میخاد و میگه اگه جوابم نه نباشه براش سخته این برام خوب نیست ...

ازون گذشته وقتی خودم رو میذارم جای پسرایی که خیلی خوبن و اصرار دارن که درست زندگی کنن ولی شرایط ازدواجشون اینطوری بهم ریختست نمیدونم گنگ میشم

البته اصلا منطورم دلسوزی نیستا من با اعتقادای خودم مشکل پیدا کردم چند هفته پیش به خدا گفتم :

خدا چرا همه شرایط کاری و مالیشون خوبه ولی شخصیت ها رو تفکراتشونو نمیتونم قبول کنم کاش یکی بود که همفکرم بود کارش زیاد مهم نبود جورش میکردم

خدام که فورا ....

ایا درسته که بیشتر فرصت بدم ؟

- - - Updated - - -

مرسی مهستی جان

نه کارشون پروزه ای هست ...تبعیت از همسرو وقتی میدن که کار همسر دولتی باشه این شرکت خصوصیه

سخته خب هر چند سال بری این ور اونور ...

فرشته جان منم همین شرایطتو داشتم و درک میکنم که چقدر بد هست بدون دلیل و فقط صرفا به خاطر جابه جایی شغلی ایشون رو رد کنید. خواستگار من هم از همه لحاظ خوب بود اما من خانوادم اصلا طاقت دوری منو ندارند و پدرم هم اصلا موافق نبود چون من باید از جنوب مثلا میرفتم رامسر که حتی تصورش هم برای پدرم و مادرم سخت بود و خودم هم نمیتونستم اخه من مامانیم و خواستگار رفت پی کارش
اما به نظر من چون میدونید شرایطش خوب هست و تا حدی به دلتون نشسته بهتر این فرصت رو به خودتون بدید و بیشتر باهاشون اشنا بشید.از طرف دیگه اگه بخوایم فرض رو بر این بگذارید که همین شرایط هست خوب چند اتفاق اینجا میتونه صورت بگیره.اول اینکه در صورت ازدواج ایشون فقط ماهانه اونم یک هفته میتونید کنار هم باشید.دوم شما اگه بتونید شغلتون رو کنار بذارید(که فکر میکنم شما با این موضوع موافق نیستید)میتونید همراهشون هرجا رفتن زندگی کنید و یه زندگی مسافرتی و پر از هیجان و اشنایی با شهرهای دیگه داشته باشید.سوم میتونید به توافق برسیبد که مثلا در ماه دو هفته ای یکبار بمونه و دو هفته سرکار باشه البته این موضوع رو میتونید باهاشون در میون بذاریدو ببینید ایا امکان پذیر هست یا خیر(برادر من کارشون همین شکلی هست دو هفته سرکار و دو هفته استراحت هست و هر وقت تصمیم به ازدواج گرفت اینو باید همسرش بپذیره).
ولی تا زمانیکه به یک توافق کلی نرسیدید نه جواب بله رو بدید و نه جواب نه.بهشون هم بگید که این حق دو طرف هست که از هم شناخت پیدا کنه و در اخر تصمیم بگیره.

[abi.bikaran]

به نظرم من فقط به دلیل شرایط شغلیش ردش نکنید !
حالا که هم به دلتون نشسته هم اونجوری که تشخیص دادین تشابه تو معیاراتون دارین.فرصت شناخت بیشتری به خودتون بدین! من اطراف دیدم با این شرایط کاری خیلی هم راضی بودن مشکلی ندارن اتفاقا خیلی هم تو زندگیشون تنوع ایجاد میشه هر سال یه شهر جدید و فرهنگ جدید اب و هوای جدید رو تجربه میکردن تازه زبان و لهجه های مختلفی هم تا حدودی یاد گرفته بودن! به نظرم زندگی هیجان انگیزی میشه و پر تنوع .
همیشه که نمیتونید کسی رو پیدا کنید که همه شرایطش باب میل شما باشه یه خورده باید کوتاه بیاین تا فرصتهای خوب رو از دست ندین!


- - - Updated - - -

به نظرم من فقط به دلیل شرایط شغلیش ردش نکنید !
حالا که هم به دلتون نشسته هم اونجوری که تشخیص دادین تشابه تو معیاراتون دارین.فرصت شناخت بیشتری به خودتون بدین! من اطراف دیدم با این شرایط کاری خیلی هم راضی بودن مشکلی ندارن اتفاقا خیلی هم تو زندگیشون تنوع ایجاد میشه هر سال یه شهر جدید و فرهنگ جدید اب و هوای جدید رو تجربه میکردن تازه زبان و لهجه های مختلفی هم تا حدودی یاد گرفته بودن! به نظرم زندگی هیجان انگیزی میشه و پر تنوع .
همیشه که نمیتونید کسی رو پیدا کنید که همه شرایطش باب میل شما باشه یه خورده باید کوتاه بیاین تا فرصتهای خوب رو از دست ندین!