سلام دوستان
راستش من دو سه ماه پیش از طریق فیسبوک با پسری آشنا شدم که یک سال از من کوچیکتره.
راستش این پسره منو تو یک همایش سه روزه دیده بود ولی من ندیدمش و تو فیس هم از طریق همایش و فرندای همایش ادش کردم. خلاصه پس از صحبت درباره همایش و مسابقه بحث و به خودمون ربط داد و خلاصه همینطور چند روز از طریق چت در ارتباط بودیم و اون هم با من خیلی صمیمی حرف میزد که البته این مدل صحبت کردن وابستگی میاره، خلاصه پس از کلی صحبت کردن در مورد خودمون و درخواستای اون تصمیم گرفتم ببینمش. خب اوایل من به دلیل شرایط خانوادم خیلی سنگین لباس میپوشیدم و مثلا با مقنعه رفتم پیشش. البته رفتارمم سنگین بود. خلاصه روز اول که همو دیدیم و ایشون هم خیلی مشتاق بود خوب بود حسابی حرفیدیم، دفعه دوم هم همینطوری بود با هم کافی رفتیم و کلی صحبت کردیم و بعدشم ارتباطمون خوب بود , واز طریق چت با هم در ارتباط بودیم. و من هی بیشتر وابستش میشدم. دفعه سوم که با هم رفتیم سینما و پیاده روی من یکم بیحوصله بودم چون همش به اون فکر میکردم نمیتونستم زیاد بگم و بخندم، بعدشم از پیش هم رفتیم از اونجا به بعد بهش چند تا اس دادم و معذرت خواهی کردم. و بهش خیلی صادقانه گفتم که خیلی ازش خوشم اومده و شخصیتشو خیلی دوست دارم ولی اون از اینجا بود که دیگه مثل قبلش نبود و فقط من بودم که حالشو میپپرسیدم و اون فقط جواب میداد. البته اون پدربزرگش فوت کرده بود و درگیر امتحاناش بود. و برای صحبت همش من شروع میکردم و هم اس ام اس هم چت و اونم همش میگفت امتحاناش تموم بشه، ولی امتحاناشم تموم شد و بازم اصلا محل نمیداد بهش چند بار گفتم اگه از من خوشش نمیاد رک و راست بهم بگه و اصلا طولش نده. اونم قبول کرد، بعد یکی دو هفته جدی باهش حرفیدم که با من چه مشکلی داره اونم مابین حرفاش میگفت تو مذهبی ای ولی من اونجوری نیستم و از رفتارام میگفت که چطوری به این موضوع پی برده. ولی من هیچ کدوم از قضاوتاشو قبول نکردم چون غلط بود.خلاصه آخرم حرف رسید به اینکه باید بیشتر صبر کنم و بدبین نباشم. خلاصه اینکه با به هر بدبختی شد همدیگرو دیدیم و اون روز ناراحت بودم ولی اون در جواب رفتارای سردش گفت که نمیخواد مثل یه پسر نوجوون رفتار کنه و میگه باید بیشتر صبر کنیم تا همو بشناسیم ولی خوب چطوری؟ اون که یه جواب اس ام اس رو هم به سختی میده. شناخت از چه طریقی؟ خلاصه الان بعد از دو سه ماه من اونو دوست دارم و علت اصلیشم اینه که از رفتارا و شخصیتش خیلی خوشم اومده و برام مثل پسرای دیگه نیست چون من هیچ وقت سعی نکردم با پسرای دیگه رابطه طولانی داشته باشم و پس از یکی دو هفته بعد آشنایی بیخیالشون میشدم چون ازشون خوشم نمیومد و به خواسته های خودخواهانه شون از دوستی پی میبردم و من اونطوری نبودم. ولی درمورد این فرق میکنه و من پس از اینکه دیدم یه ویژگی های اولیه داره خیلی وابستش شدم، خیلی دلم براش تنگ شده. ولی اون دیگه اصلا محل نمیده.راستش این اواخر خیلی پاپیچش نمیشم و سه روز یه بار یه اس ام اس احوالپرسی براش میفرستم و اونم ج میده.
حالا ازتون راهنمایی میخوام که چطوری باهش حرف بزنم و ادامه بدم که نظرش در مورد من مثبت بشه و بفهمه که من واقعا دوسش دارم؟ چیکار کنم که بیشتر بیاد سمتم تا اینکه دور بشه. اصلا چرا این کارا رو میکنه؟ نمیفهمم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)