به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات همسرم و من با برادرم

    سلام دوستای خوب تالار خوب همدردی
    مشکلی برام پیش اومده که به کمک و مشاوره نیاز دارم. مشکل بین شوهرم و یکی از برادرامه.
    من خیلی ناراحتم. خیلی خیلی زیاد.
    من بینهاست خانواده و مخصوصاً برادرانم رو دوست داشتم و دارم. همیشه و هرجا مشکلی براشون پیش اومده سعی کردم تا اونجا که شده کمکشون کنم و کردم . همشون هم بهم همیشه میگن که خواهر چقدر تو به ما کمک کردی و محبت کردی. نمیخوام از خودم تعریف کنم. این واقعیته.
    من الان چند ماهی میشه که ازدواج کردم . خدا رو هزاران بار شکر میکنم که همسر بسیار خوبی دارم و باهم خیلی خوب و رفیق هستیم و همدیگه و دوست داریم و مشکلی عمده نداشتیم تا حالا.
    اما الان اتفاقی افتاده که دل شوهرم به درد اومده.یکی از داداشام تو شهر ما زندگی میکنه، (خانوادم شهرستانن). دو سه ماهی میشه که از همسرش جدا شدن (در دوران عقد). این جدایی خیلی روی روحیه اش تاثیر منفی گذاشته و ما همیشه سعی کردیم هواشو داشته باشیم تا این بحرانو طی کنه. اما اون از خونه بابام اومده و تو شهر ما زندگی میکنه و مثلا داره برای آزمون فوق لیسانس آماده میشه و آخر همین هفته آزمون داره.
    ماجرا اینه که یه مدت پیش من چون تنهاست و امکاناتی نداره براش غذا پختم و از همسرم خواستم که براش ببره. من سر کار بودم که همسرم غذاها رو برداشته و برده خونش. بعد از کلی در زدن صاحبخونه اومده و درشو باز کرده. داداشم و دوتا دوستاش تو خونه بودن ولی متوجه در زدن نشده بودن . شوهرم رفته داخل و دیده که کلی لوازم مخصوص استفاده از مواد مخدر اونجاست (ندیده که کسی مصرف کنه) . البته از حال و روز و رنگ و روی داداشم مشخصه دیگه. شوهرم ناراحت میشه اون وسایلا رو برمیداره و میریزه تو جعبه ماشینش و با دوستای داداشم هم به تندی صحبت میکنه و دوستش میگه اینا مال منن و مال این نیستن(دادشم) . شوهرم به دوستش میگه تو حق نداری این جوونو به این راه خلاف بکشی و ...
    البته با داداشم کمی تند میشه ولی چیزی بهش نمیگه و اون هرچی میگه شوهرم جوابی نمیده. بهش میگه وسایلتو جمع کن و بیا خونه ما تا زمان کنکورت. به هر حال این ماجرا با کلی بی احترامی از سمت برادرم (به تو ربطی نداره، احترامتو نگه دار، تو زندگی من دخالت نکن، به خاطر خواهرم چیزی نمیگم و ...) تموم میشه .
    شوهرم اینا رو برام تعریف کرد. داشتم دق مرگ میشدم . واقعا برام سخت بود . داداشم این رفتارشو دوباره پشت تلفن تکرار کرد و من شاهد بودم که همسرم همش سعی داشت آرومش کنه. اما اون همش بی احترامی میکرد.
    با اینحال شوهرم گفت که هیچی به کسی نگیم و به ما ربطی نداره و تا زمان کنکورش صبر کنیم . از من خواست که چیزی به بابامم نگم و من نگفتم . چون پدرومادرم فوق العاده ناراحت میشدن. خلاصه...
    سه شب پیش خانوادمو دعوت کردیم خونه مون. من به داداشمم پیام دادم که اونم بیاد. (فکر میکنه من خبر ندارم از ماجرا) بهر حال من گفتم که وقتی باهم روبرو بشن کدروتا رفع میشه و..
    اما انگار بدتر شد. دیروز رفتیم شهرمون خونه پدرمادرامون. شوهرم شیفت بود. ظاهرا داداشم بهش پیام میده و میگه تو رفتی به بابام منو لو دادی... در صورتی که ما اصلا نگفتیم.
    یه عالمه حرف بد دیگه هم بهش میزنه.(برو گم شو، زر زیادنی نزن، به تو ربطی نداره ، ..) شوهر من حدود ده سال از این داداشم بزرگتره.
    من اما امروز صبح متوجه شدم. شوهرم پیاماشو بهم نشون داد. خیلی ناراحت بود . من خیلی خیلی عصبانی و ناراحت شدم . دارن دستی دستی زندگی منو خراب میکنن. شوهر من مرد خوبیه . من خیلی دوسش دارم . با شخصیت و آرومه. اما برادر بی شعورم حرمت هیچی نگه نداشته . من اما تصمیم دارم به بابام و به خودش بگم. فکر میگنم اگه اینبارم سکوت کنیم، پررو تر میشه . حاضرم قید داداشامو به خاطر شوهرم بزنم.
    کمکم کنید. راهنمایی کنید تو عصبانیت تصمیمی نگیرم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,133
    سطح
    45
    Points: 5,133, Level: 45
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 49 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    شوهر شما و شما نمیتونید جلوشو بگیرید . راحشم اینه که به پدر و مادرتون بگید چون تنها کسی که میتونه جلوشو بگیره اونا هستن. . شاید خدای نکرده فردا برادرتون معتاد شد اونوقت پدر و مادر شما میگن تو که میدونستی برادرت داره به این راه کشیده میشه چرا همون موقع بهمون نگفتی تا جلوشو بگیریم و ممکنه این اختلاف برادر و شوهرتون هم ضربه بدی به زندگیتون بزنه که دیگه مشه جبرانش کرد.

  4. 2 کاربر از پست مفید m.o.d تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92), مهربونی... (یکشنبه 13 بهمن 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 آذر 93 [ 09:24]
    تاریخ عضویت
    1392-10-25
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 82 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز.بهتره این قضیرو به خانوادت بگی و بزاری به عهده پدر و مادرت..شما ازدواج کردین و اولویت اصلی زندگی خودتون هست...نیازی به داد و فریاد یا دعوا نیست...خیلی محترمانه به پدرتون اطلاع بدین و بعد از اون پاتونو از قضیه بکشین کنار..چون هم برادر شما بالغ هست و هم پدر و مادرتون...و بهتره شما ضمن تشکر و قدردانی از همسرتون که به فکر برادرتون بودن ازش خواهش کنید بهتره برای ثبات زندگی خودتون کاری به این مساله نداشته باشن..

  6. 2 کاربر از پست مفید ayine تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92), مهربونی... (یکشنبه 13 بهمن 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از نظراتتون.
    اونکه حتما در اولین فرصت با بابام حف میزنم و براش مشکل رو توضیح میدم. و بعدهم پای خودم و همسرمو از این مسائل دور میکشم.
    اما مشکل من الانه. اتفاق کوچکی نیست. برادر نفهم من به همسرم فحش داده. هرچی خواسته گفته. من چطور باید آخه برخورد کنم؟ همسرم ظاهراً میگه براش مهم نیست. اما من مطمئنم مهمه و در آینده هم براش مهم خواهد بود . خودش گفت تو تمام عمرش کسی باهاش اینطوری حرف نزده بود.
    الان شاید چون تازه ازدواج کردیم، چیزی به روم نیاره اما میترسم در آینده دردسر بشه.
    هرچند که من حق رو بهش میدم و با تمام وجود سعی کردم باهاش همدلی کنم و گفتم که درکش میکنم و چقدر بابت این اتفاق ناراحتم . با این حرفم، شوهرم خیلی آرومتر شد. بهم گفت براش مهمه که من درکش کنم . اما به هر حال نمیشه که با خانواده مون رفت و آمد نکنیم و من دیگه برادرمو نبینم. دوست ندارم هم که بیشتر از این پررو بشه و هرچی خواست به همسرم بگه . لطفا راهنمایی کنید.
    فرشته مهربان جان بهم سر بزن عزیزم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    هیچ آدم سالمی کار برادرتون رو تائید نمی کنه اما به نظر من شوهرتون هم رفتار صحیحی نداشتن. برادرتون بچه نیست تا وسیله ای رو (هرچی باشه) به زور ازش بگیرن و شوهر شما هم پدرش نیست تا بخواد تنبیه و توبیخش کنه و بدتر اینکه جلوی دوستاش باهاش همچین رفتاری داشته باشه. اللخصوص که برادرتون جوونن و غرور زیادی دارن. تازه ممکنه (نه حتما) مواد مصرف کرده بودن و اون لحظه حال طبیعی هم نداشتن
    شوهرتون می تونستن به جای دعوا کردن اون لحظه به روی خودشون نیارن و بعدا با برادرتون صحبت کنن. می تونستن به جای اینکه بلافاصله بیان با جزئیات برای شما تعریف کنن، قضیه رو مردونه بین خودشون حل کنن و اگه نشد به شما بگن و ازتون بخوان به برادرتون کمک کنین نه اینکه باعث اختلاف بشن.
    یک طرفه به قاضی رفتن

    رابطه شما با برادرتون چطوره؟! ممکنه صحبت کردن شما و دیدن نگرانیتون روشون تاثیر بزاره؟

  10. 4 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92), shabnam z (چهارشنبه 16 بهمن 92), toojih (چهارشنبه 16 بهمن 92), شیدا. (سه شنبه 15 بهمن 92)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اولا آفرین به شما که اولویت اولتون شوهرتون و زندگیتونه زیاد به دلتون ترس راه ندین بعدا قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته.
    با بانو mahasty موافقم ایکاش ایشون با صبر و حوصله بیشتری رفتار میکردن ولی قبول کنیم بازم بازخوردشون نسبت به رفتار و گفتار زشت برادر خانومشون خیلی خوب و مودبانه بوده و کمتر کسی اینقدر فهمیده و خوب برخورد میکنه انصافا آدم صبور و باتجربه ای هستش

    برای بعد سعی کنین کمتر اصطحکاک بوجود بیاد بین ایشون و برادرتون و شما هم همچنان اولویت اولتون شوهرتون باشه.

    مشکل من مشکل منه پس باید خودم حلش کنم.

    اینو یادتون باشه هرکسی باید مسولیت کاری رو که میکنه خودش بدوش بکشه قرار نیست تاوان اشتباهات ما رو دیگران بدن.شما بهتره خانواده رو در جریانب زارین و میتونین بهشون بگین برن مشاوره یا دا رو شکر زیاد شده مراکر گروهی ترک اعتیاد کلا خودت رو قاطی نکن بکش کنار ولی مشورت بدین بهشون

  12. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    toojih (چهارشنبه 16 بهمن 92)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 95 [ 16:45]
    تاریخ عضویت
    1392-10-25
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,802
    سطح
    25
    Points: 1,802, Level: 25
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 22 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خوبه که انقدر به همسرت نزدیکی و همدیگرو دوست دارین امااااااااااااااااااااااا ااااااااااا واقعا چرا بروی برادرت نزدی که میدونی باید باهاش صحبت کنی بگو پیامتو تو گوشیه شوهرم دیدم و ماجرارو پیگیری کردم. فهمیدم بدار بدونه که دستش رو شد ه به نظر من اگه خانواد ه بدونن خوبه اما اگه خودش نخواد چی اونوقت از طرف خانواده و شما تو منگنه میمونه وتنها راه آرامشو پیش اون خیرندیده دوستش و مصرف اون مواد خاکبرسر میبینه.لااقل میتونید مجبورش کنید برگرده شهرستان پیش خانواده اونجا زندگی کنه فقط به هیچ وجه تحت فشار نذاریدش.به خانواده ات بگو عقلاتونو رو هم بذارید تو همچنان پشت شوهرت باش

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    4,107
    سطح
    40
    Points: 4,107, Level: 40
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    157

    تشکرشده 216 در 94 پست

    Rep Power
    26
    Array
    خوشبختانه شما شوهر فهمیده و باشخصیتی دارید . به نظر من از این به بعد باید به شوهرتون بگید که تو این موضوع دیگه ورود نکنه و خودتون دخالت کنید و موضوع رو به پدر مادرتون بگید. نذارید رابطه بین شوهر و برادرتون بیشتر از این به هم بخوره

  15. کاربر روبرو از پست مفید Aras تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 16 بهمن 92)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    همانطور که مهستی عزیز گفتند، همسر شما بیش از حد تو این موضوع دخالت کرده و نحوه برخوردش هم اصلا درست نبوده.
    مطمئنا قصدش خیر بوده و می خواسته کمک کرده باشه. اما باید بدونه که تا چه حد و چطور باید دخالت کنه.
    بهتره در این مورد هم فکر کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 16 بهمن 92), toojih (چهارشنبه 16 بهمن 92)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام، من درست متوجه نشدم که سوال شما چیه. میخواین بدونین چطوری با برادرتون کمک کنین؟ یا میخواین بدونین چه کاری انجام بدین که شوهرتون ازتون نرنجه؟

    برای اولی به نظرم خیلی مهمه که برادرتون چطور شخصیتی داره. چرا اومده شهر شما؟ مگه درس خوندن توی شهر خودتون نمیشه؟ چرا از همسرش جدا شده؟! این رفتنش به سمت اعتیاد نتیجه جدایی هست یا جدایی که داشته نتیجه رفتنش به سمت رفیق بازی و اعتیادش؟ اگه آدم معقولی هست و ازش مطمئنی که این بحران باعث شده به سمت اینجور رفتارها بره به نظرم باید برش گردونین به شهرتون و همراه پدر مادرت باید زندگی کنه. میتونین تهدیدش کنین که موضوع رو به خانواده میگین اگه برنگرده. و اگه این چیزها براش مهمه که مثلا کسی خبردار نشه اونوقت به نظرم شوهرت این وسط خیلی مبتونه کمک کنه و حتی میتونه بهش بگه که تو هم خبر نداری و اگه برگرده هیج وقت بهت نخواهد گفت.

    ولی اگه کارش از این حرفها گذشته و جدایی اش نتیجه همین کارهاش بوده که دنبال جواب سوال دومت باش!


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.