به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 آذر 88 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1387-3-01
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    6,864
    سطح
    54
    Points: 6,864, Level: 54
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    293

    تشکرشده 302 در 132 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راه بهشت (داستان کوتاه)



    راه بهشت

    مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.

    پياده‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني با سنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان كرد: «روز به خير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟»

    دروازه‌بان: «روز به خير، اينجا بهشت است.»

    - «چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم.»

    دروازه‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: «مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد.»

    - اسب و سگم هم تشنه‌اند.

    نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حيوانات به بهشت ممنوع است.

    مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.

    مسافر گفت: روز به خير

    مرد با سرش جواب داد.

    - ما خيلي تشنه‌ايم.، من، اسبم و سگم.

    مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيد بنوشيد.

    مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.

    مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.

    مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟

    - بهشت

    - بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!

    - آنجا بهشت نيست، دوزخ است.

    مسافر حيران ماند: بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود!

    - كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...



    بخشي از كتاب «شيطان و دوشزه پريم»، پائولو كوئيلو

  2. 3 کاربر از پست مفید هوشیار تشکرکرده اند .

    هوشیار (دوشنبه 11 شهریور 87)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 88 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1387-1-22
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    4,063
    سطح
    40
    Points: 4,063, Level: 40
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    بی نظیربود ممنون.

  4. کاربر روبرو از پست مفید tina_asheghetanha تشکرکرده است .

    tina_asheghetanha (سه شنبه 12 شهریور 87)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    خیلی عالی بود دستون درد نکند ممنونم موفق وشاد باشید

  6. کاربر روبرو از پست مفید محمدابراهیمی تشکرکرده است .

    محمدابراهیمی (سه شنبه 12 شهریور 87)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 12 اردیبهشت 88 [ 00:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-26
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    4,458
    سطح
    42
    Points: 4,458, Level: 42
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    با سلام آموزنده بود ممنون

  8. کاربر روبرو از پست مفید bahare.tanha تشکرکرده است .

    bahare.tanha (سه شنبه 12 شهریور 87)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    اي ول دستت درد نكنه واسه اين مطلب زيبا و فوق العاده اي كه گذاشتي
    چه تنگنای سختی است ، یک انسان یا باید بماند یا برود
    و این هر دو از معنی برایم تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست ...

  10. کاربر روبرو از پست مفید parmis08 تشکرکرده است .

    parmis08 (سه شنبه 12 شهریور 87)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    دست آقای کوئیلو بابت تخیل نیرومندشان برای پدیدآوری این داستانک زیبا و نیز شما برای حسن گزینش آن درد نکند.

  12. کاربر روبرو از پست مفید گرد آفرید تشکرکرده است .

    گرد آفرید (سه شنبه 12 شهریور 87)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 مهر 87 [ 09:34]
    تاریخ عضویت
    1387-6-09
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,449
    سطح
    36
    Points: 3,449, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راه بهشت (داستان کوتاه)

    بهشت همین نزدیکیست فقط کافیست حس کنید
    دردم ان نیست که سفره بی نان دارم قلبی اشفته تر از برگ پریشان دارم
    دردم ان است که چرا در بی همنفسی کشت مرا درد بی کسی

  14. کاربر روبرو از پست مفید samira77 تشکرکرده است .

    samira77 (سه شنبه 12 شهریور 87)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فقط گلچین داستانهای کوتاه و آموزنده (2)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 215
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 شهریور 99, 15:15
  2. فقط گلچین داستانهای کوتاه و آموزنده
    توسط مدیرهمدردی در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 412
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 خرداد 99, 06:16
  3. داستانهای کوتاه از نویسندگان ایرانی
    توسط rose در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 10 خرداد 87, 18:50
  4. داستان کوتاه
    توسط محمدابراهیمی در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 اردیبهشت 87, 21:27

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.