سلام دوستان، من تازه عضو این انجمن شدم، امیدوارم بتونم مشکلم رو از طریق راهنمایی شما حل کنم..
بزرگترین مشکل من اینه که هیچ وقت نتونستم بیانش کنم، یعنی به هیچ وجه روم نمیشه در موردش با کسی صحبت کنم، حتی الان هم برام خیلی سخته
من سی سالمه و 5 ساله که ازدواج کردم. شوهرم مرد خیلی خیلی خوبیه، و واقعا هم دوستش دارم. مشکل من از سفرهای همسرم شروع شد، اون خیلی به مسافرت میره و بیشتر مواقع من تنهام، همین باعث شد که یه سری مسائل روم فشار وارد کنه و از بخت بد چون من کارم طوری هست که با مردای زیادی در تماسم و به خاطر چهره ی خوبی که دارم زیاد مورد توجه قرار می گیرم. حتی با اینکه می دونن من متأهل هستم ولی باز سعی می کنن به من نزدیک بشن، با اینکه من خیلی ساده می گردم و اصلا آرایش نمی کنم و خیلی کم صحبت می کنم و به هیچ وجه باهاشون تا به حال بیشتر از یک جمله صحبت نکردم.. ولی نگاهاشون اذیتم می کنه..
ولی مدتیه حس می کنم دارم مقاومتم رو از دست می دم.. برام خیلی سخته که خودمو اینطوری می بینم.. نمی دونم باید چی کار کنم.. از طرفی هم به خاطر اینکه همسرم بیشتر مواقع نبوده، احساسم بهش خیلی فرق کرده، بیشتر حس می کنم که احساسم مثل احساس یه خواهر به برادرش شده.. نمی دونم منظورم رو می فهمید یا نه.. اصلا نمی تونم باهاش ارتباط برقرار کنم و اگه چیزی هم باشه من همه اش عذاب می کشم و .............
واقعا نمی دونم با خودم چی کار کنم.. لطفا لطفا لطفا بهم کمک کنید...
- - - Updated - - -
لطفا کمکم کنید.. این مشکل خیلی برای من بزرگه.. نمی دونم باید چی کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)