به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ترس از خیانت به همسرم

    سلام دوستان، من تازه عضو این انجمن شدم، امیدوارم بتونم مشکلم رو از طریق راهنمایی شما حل کنم..

    بزرگترین مشکل من اینه که هیچ وقت نتونستم بیانش کنم، یعنی به هیچ وجه روم نمیشه در موردش با کسی صحبت کنم، حتی الان هم برام خیلی سخته

    من سی سالمه و 5 ساله که ازدواج کردم. شوهرم مرد خیلی خیلی خوبیه، و واقعا هم دوستش دارم. مشکل من از سفرهای همسرم شروع شد، اون خیلی به مسافرت میره و بیشتر مواقع من تنهام، همین باعث شد که یه سری مسائل روم فشار وارد کنه و از بخت بد چون من کارم طوری هست که با مردای زیادی در تماسم و به خاطر چهره ی خوبی که دارم زیاد مورد توجه قرار می گیرم. حتی با اینکه می دونن من متأهل هستم ولی باز سعی می کنن به من نزدیک بشن، با اینکه من خیلی ساده می گردم و اصلا آرایش نمی کنم و خیلی کم صحبت می کنم و به هیچ وجه باهاشون تا به حال بیشتر از یک جمله صحبت نکردم.. ولی نگاهاشون اذیتم می کنه..
    ولی مدتیه حس می کنم دارم مقاومتم رو از دست می دم.. برام خیلی سخته که خودمو اینطوری می بینم.. نمی دونم باید چی کار کنم.. از طرفی هم به خاطر اینکه همسرم بیشتر مواقع نبوده، احساسم بهش خیلی فرق کرده، بیشتر حس می کنم که احساسم مثل احساس یه خواهر به برادرش شده.. نمی دونم منظورم رو می فهمید یا نه.. اصلا نمی تونم باهاش ارتباط برقرار کنم و اگه چیزی هم باشه من همه اش عذاب می کشم و .............
    واقعا نمی دونم با خودم چی کار کنم.. لطفا لطفا لطفا بهم کمک کنید...

    - - - Updated - - -

    لطفا کمکم کنید.. این مشکل خیلی برای من بزرگه.. نمی دونم باید چی کار کنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام،شما همسر دارید و متاهل هستید و مهتر از همه اینها متعهد هستیید،جای این فکر ها بیشتر به همسرتون نزدیک شید و نذارید این روزنه ای که شیطون در اول کار براتون به وجود اورده بزرگ شه،به همسرتون بگید بهش احتیاج دارید و ازش بخواهید بیشتر براتون وقت بذاره،اصلا فکر اینکه دارید مقاومتتونو از دست میدید رو از سرتون بیرون کنید که اینها همش دام شیطانه،ضمنا سنگین برخورد کنید و نذارید هیچ مردی جرات کنه بخواد بهتون نزدیک شه،باور کنید کسی که میدونه شما شوهر دارید و میخاد بهتون نزدیک شه نیت پلیدی داره و در اخر بهتون میگم الان تا دیر نشده این موضوع رو جمعش کنید وگرنه به جرات بهتون میگم با کوچکترین اشتباهی فاتحه زندگیتون خونده هستش

  3. 7 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 21 دی 92), کامران (دوشنبه 23 دی 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 23 دی 92), یک دختر (شنبه 21 دی 92), ارغوانی (شنبه 21 دی 92), بی وفا (جمعه 11 بهمن 92), ساحل75 (یکشنبه 22 دی 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اینکه جواب دادین، من بارها به همسرم به صورت مستقیم و غیر مستقیم قضیه رو گفتم، ولی اون توی این مورد زیاد توجه نشون نداده.. این قضیه براش جدی نمیشه.. به همین خاطر کم کم باعث شده که نسبت بهش سرد بشم.. من خودم می دونم زندگیم در معرض تهدید خیلی بزرگی قرار گرفته، واسه همین تصمیم گرفتم که یه مدت سرکار نرم.. به همسرم گفتم که به خاطر اینکه محیط زیادی مردونه شده من راحت نیستم..
    این چیزی که شما دارید می گید اصلا دست من نیست. امیدوارم هیچ کس به این مشکل دچار نشه... خیلی کارها رو امتحان کردم، مثلا همه اش خودم رو مشغول می کنم و سعی کردم بیشتر مذهبی بشم.. ولی متاسفانه تا حالا نتیجه ای نگرفتم..
    من اگه احساس تعهد نمی کردم که الان مشکلم رو اینجا مطرح نمی کردم.. در ضمن من توی محل کارم به خانم خشن معروفم، از بس که همیشه اخم می کردم و به کسی محل نمی ذاشتم.
    نمی دونم این چه مرضیه که بهش گرفتار شدم.. احساس می کنم یک بیماریه......... نمی دونم
    ویرایش توسط یک دختر : شنبه 21 دی 92 در ساعت 21:04

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    بیماری؟؟؟؟؟؟؟؟شما مگه قبل از ازدواجم اینجور بودید که میگید بیماریه؟؟؟؟؟؟؟این بیماری نیست بلکه توجیه برای شروع یک کار زشته و خانمان سوزه!!!!!!!!!!مطمئنا جوری به همسرتون نگفتید که احساس خطر بخاد کنه،شما هیچ بیماری و......ندارید،بلکه دوست دارید بهتون توجه شه که اونم نباید بذارید از راه نادرست تامین بشه،به طور جدی باز هم با همسرتون صحبت کنید،حتی در صورت نیاز ببریدش مشاوره،و به هیچ وجهه به این چیزها فکر نکنید

  6. 3 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 21 دی 92), bkaf38 (دوشنبه 14 بهمن 92), کامران (دوشنبه 23 دی 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من اگه میخواستم این حس رو توجیه کنم که اصلا مطرحش نمی کردم!!
    نمی دونم چرا انقدر تند برخورد می کنید.. من فقط راهنمایی و کمک خواستم.. اینکه شما فکر می کنید من طوری به همسرم نگفتم که احساس خطر کنه، کاملا اشتباس. همسر من مشکلش اینه که این مسائل براش مهم نیست، چون خودش مشکلی نداره و خیلی کم به این مسائل احساس نیاز داره و من همیشه برعکس اون بودم.
    برعکس فکر شما اونقدر که به من توجه میشد به این مشکل دچار شدم. اتفاقا من می خوام بهم توجه نشه.
    بعد هم این که من می گم بیماری گرفتم واسه اینه که در مقابلش مستأصل شدم. مگه هر کسی بیماری داشته باشه باید از قبل از ازدواجش بیمار باشه؟ یه چیز دیگه هم هست، کسی که تا به حال تجربه ی این روابط رو نداشته خیلی راحت می تونه خودشو کنترل کنه ولی بعدش خیلی سخت تر میشه.
    حالا شما فقط می خواین منو محکوم کنید که پشیمون بشم از مطرح کردن مشکلم؟
    اینم اضافه کنم که مسئله ی مشاوره رو به همسرم گفتم و قبول نکرده، میگه وقت نداره..

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    به نظر من اگه به قیمت عوض کردن شغل شوهر تون هم که شده باید خیلی جدی با شوهرتون در این مورد صحبت کنید
    حتی راحت و بدون رودربایستی در مورد نیازهاتون و اینکه چقدر تحت فشار هستید باهاش صحبت کنید اونم جدی و قاطعانه .
    نظارین دیر بشه!
    ویرایش توسط abi.bikaran : شنبه 21 دی 92 در ساعت 21:57

  9. 5 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 23 دی 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 23 دی 92), یک دختر (یکشنبه 22 دی 92), رنگین (سه شنبه 15 بهمن 92), ساحل75 (یکشنبه 22 دی 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 21:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    532
    سطح
    10
    Points: 532, Level: 10
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خوبه که شما تو فکر خودتون هستید

    آره بعضی مواقع این افکار به ادم دست می ده و ادم یه کم هوس شیطنت می کنه و دوست داره تمام تعهدها رو زیر پا بزاره
    ولی دوست گلم سعی کن زندگیتو تغییر بدی و بدون کسانی که این پیشنهاد ها و یا هر چی رو به روی شما می یارن آدم های کثیفی هستند. اتفاقا اصلا این ادم ها اگر چه ممکنه وجه خوبی داشته باشن ولی خیلی اب زیر کاه هستند.
    در مورد شوهرتون هم من فکر می کنم اون اصلا به زهنش خیانت شما خطور نمی کنه.
    شما بچه ندارین
    نمی شه با شوهرتون بعضی اوقات مسافرت برید.؟

  11. 3 کاربر از پست مفید ارغوانی تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 23 دی 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 23 دی 92), یک دختر (یکشنبه 22 دی 92)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یک دختر نمایش پست ها
    من اگه میخواستم این حس رو توجیه کنم که اصلا مطرحش نمی کردم!!
    نمی دونم چرا انقدر تند برخورد می کنید.. من فقط راهنمایی و کمک خواستم.. اینکه شما فکر می کنید من طوری به همسرم نگفتم که احساس خطر کنه، کاملا اشتباس. همسر من مشکلش اینه که این مسائل براش مهم نیست، چون خودش مشکلی نداره و خیلی کم به این مسائل احساس نیاز داره و من همیشه برعکس اون بودم.
    برعکس فکر شما اونقدر که به من توجه میشد به این مشکل دچار شدم. اتفاقا من می خوام بهم توجه نشه.
    بعد هم این که من می گم بیماری گرفتم واسه اینه که در مقابلش مستأصل شدم. مگه هر کسی بیماری داشته باشه باید از قبل از ازدواجش بیمار باشه؟ یه چیز دیگه هم هست، کسی که تا به حال تجربه ی این روابط رو نداشته خیلی راحت می تونه خودشو کنترل کنه ولی بعدش خیلی سخت تر میشه.
    حالا شما فقط می خواین منو محکوم کنید که پشیمون بشم از مطرح کردن مشکلم؟
    اینم اضافه کنم که مسئله ی مشاوره رو به همسرم گفتم و قبول نکرده، میگه وقت نداره..
    بد برداشت نکنید،حرفها شاید یکم تند باشه اما منظور بدی نیست درش و نیت فقط کمک به شماست،منظور از توجه توجه شوهر شما به شما بود و نه کس دیگه،شاید شوهرتون متوجه حساسیت مسئله نیست؛شما دوباره باهاش صحبت کنید و این بار جدی تر!!!!!!تمام حرفهاتونو بهش رک و راست بگید،حتی به صورت تلنگر بهش بگید زندگیتون در خطره،مطمئن باشید هیچ مردی دوست نداره زندگیش نابود شه،زود نا امید نشید

  13. 3 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    bkaf38 (دوشنبه 14 بهمن 92), کامران (دوشنبه 23 دی 92), یک دختر (یکشنبه 22 دی 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    به نظر من اگه به قیمت عوض کردن شغل شوهر تون هم که شده باید خیلی جدی با شوهرتون در این مورد صحبت کنید
    حتی راحت و بدون رودربایستی در مورد نیازهاتون و اینکه چقدر تحت فشار هستید باهاش صحبت کنید اونم جدی و قاطعانه .
    نظارین دیر بشه!
    ممنون از توجهتون، اون امکان نداره کارشون تغییر بده.. خیلی براش زحمت کشیده و تازه داره نتیجه ی کاراشو می بینه.. خیلی بهش گفتم شاید باید محکم تر بهش بگم..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ارغوانی نمایش پست ها
    خیلی خوبه که شما تو فکر خودتون هستید

    آره بعضی مواقع این افکار به ادم دست می ده و ادم یه کم هوس شیطنت می کنه و دوست داره تمام تعهدها رو زیر پا بزاره
    ولی دوست گلم سعی کن زندگیتو تغییر بدی و بدون کسانی که این پیشنهاد ها و یا هر چی رو به روی شما می یارن آدم های کثیفی هستند. اتفاقا اصلا این ادم ها اگر چه ممکنه وجه خوبی داشته باشن ولی خیلی اب زیر کاه هستند.
    در مورد شوهرتون هم من فکر می کنم اون اصلا به زهنش خیانت شما خطور نمی کنه.
    شما بچه ندارین
    نمی شه با شوهرتون بعضی اوقات مسافرت برید.؟
    خیلی ممنونم.. ما بچه نداریم.. خودم دقیقا می دونم، اصلا قابل قیاس با همسرم نیستم.. دقیقا همسرم اصلا فکر نمیکنه که ممکنه من خطایی ازم سر بزنه.. خودمم به هیچ وجه همچین فکری در مورد اون یا خودم نمی کنم.. با اینکه همیشه سفر خارج از کشور میره اما من کاملا بهش اطمینان دارم..
    امکان مسافرت فعلا نیست، چون شدیدا سرش شلوغه و در حال حاضر هم ایران نیست..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط samanft نمایش پست ها
    بد برداشت نکنید،حرفها شاید یکم تند باشه اما منظور بدی نیست درش و نیت فقط کمک به شماست،منظور از توجه توجه شوهر شما به شما بود و نه کس دیگه،شاید شوهرتون متوجه حساسیت مسئله نیست؛شما دوباره باهاش صحبت کنید و این بار جدی تر!!!!!!تمام حرفهاتونو بهش رک و راست بگید،حتی به صورت تلنگر بهش بگید زندگیتون در خطره،مطمئن باشید هیچ مردی دوست نداره زندگیش نابود شه،زود نا امید نشید
    من معذرت می خوام از شما، چون خودم خیلی عصبی هستم شاید هر چیزی رو به صورت عصبی می خونم.. راستش بعضی وقتا وقتی بهش یه چیزی رو اخطار میدم شدیدا عصبی می شه و چون دوست نداره حس کنه خودش از چیزی کم گذاشته زیربار نمیره...
    الان نمی دونم چی کار کنم که حداقل حسم نسبت به خودش برگرده.. نمی خوام مثل برادرم دوستش داشته باشم ..

  15. 2 کاربر از پست مفید یک دختر تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (دوشنبه 23 دی 92), ارغوانی (یکشنبه 22 دی 92)

  16. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز،

    این دو لینک را درمورد سندرم سی سالگی ببینید. شاید کمکتون کنه.

    لینک اول
    لینک دوم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 23 دی 92), یک دختر (یکشنبه 22 دی 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.