به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array

    Rainbow درخواست راهنمایی برای اصلاح و بهبود ارتباط با مادرم

    سلام

    من و مامان علارغم ارتباط عاطفی نزدیکمون، از ازل یه سری مشکلات حل نشده داریم.

    من خیلی وقته که می دونم اکثر این مشکلات بخاطر منه. اما دیشب تصمیم گرفتم به جای خودمحکوم سازی، یا فاصله گرفتن، تلاش کنم به شکل اصولی تری این مسائل رو برطرف کنم.

    مامان یه انرژی درونی صلح آمیز داره. که من نمی تونم تفسیرش کنم، اما حس می کنم به مرکز هستی نزدیکه. روحش روی جسمش هم اثر گذاشته، مثلا پوستش همیشه معطره... خلاصه یه حالت خاص داره که نمی تونم توضیح بدم. خیلی وقتا تو آشپزخونه می شینم که تشعشعش بهم بتابه، خصوصا وقتایی که مشغول کاره و چیزی نمی گه. اما گاهی یه سری رفتارها هم داره که خیلی بهشون حساسم.

    اینجا می خوام یکی یکی اینا رو مطرح کنم، و با راهنمایی شما روشون کار کنم. من و مامان اصطلاحا هیچوقت آبمون تو یه جوب نرفته، من همیشه سعی کردم بهش یاد بدم چطور باهام رفتار کنه. دیگه وقتشه خودم یاد بگیرم چطور باهاش رفتار کنم.

    فعلا دوتا از مشکلاتم رو میذارم. لطفا هرچی که در موردش به ذهنتون می رسه رو بهم بگید. مرسی.

    1... غر زدن چیزیه که من ازش بیزارم... خصوصا وقتی "مامان" غر بزنه...

    "حقیقتا" نمی دونم باید چیکار کنم، یه مدتی تحمل می کنم و ذهنم سرشار می شه از انرژی منفی. بعد عصبی می شم.

    2... یه چیزیکه کلافم می کنه و بهش خیلی حساسم، و هیچ راه حل تست نشده ای هم براش ندارم، اینه که همیشه حواسش به غذا خوردن منه.

    فرضا ناهار دو نوع خورشت باشه، اگه اولین قاشقم از خورشت الف باشه، میگه: مادرجون ب رو هم بخور. حالا اگه اولیش ب بود، می گفت: مادرجون الف هم خیلی خوشمزه شده. و اینا با توضیحات راجع به مواد مغزی اون یکی خورشت هم تکمیل می شن. در حالیکه فقط اگه ده دقیقه به من فرصت داده بشه، از هردوش می خورم...

    یا یه چیزی تو بشقابم میریزه. اگرم خودش نریزه (چون من بارها گفتم خواهش می کنم کاری به غذای من نداشته باشید)، به یکی دیگه اشاره می کنه که اینکارو انجام بده. اگرم نه، به هرحال از دونه دونه ی برنجی که تو بشقاب منه، خبر داره. به محض اینکه تموم بشه، همه حواسش به اینه که دوباره بکشم.

    البته با بقیه هم همینجوره (واقعا من فکر می کنم خیلی وقتا طعم غذا رو متوجه نمی شه اونقدر حواسش به دیگرانه)، ولی با من بیشتر. و من هم نسبت به مامان حساسم، یعنی اگه کس دیگه ای اینکارو انجام بده، ممکنه توجهم هم جلب نشه. ولی از اینکه حس می کنم زیر نظر مامان هستم، اعصابم خورد می شه.

    یه نکته دیگه هم اینکه کلا تعارف تعارف بازی یکی از مشکلات خونه ماست، که گاهی هممون ازش خسته می شیم، اما فکر نکنم هیچکس جدی تصمیم گرفته باشه حلش کنه!

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 19 دی 92), reihane_b (جمعه 20 دی 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 19 دی 92), کامران (پنجشنبه 19 دی 92)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خدا شانس بده کسی که میخواد دوماد این خونواده بشه بهش حسودیم میشه چه بخور بخوریه اونجا

    گرچه من خونه مادرخانومم بخورم خوبه ولی اسم خونه شما رو باید گذاشت بهشت

    منم با بابام همین مشکل رو دارم جنسای مغازه رو میزاره بیرون به امان خدا و میره در و پیکر مغازه هم بازه یا مغازش حساب کتاب نداره خداشاهده خسته شدم از بس بهش گفتم آخرشم نتیجه گرفتم همون کاری نداشته باشم بهتره خودم رو میزنم به اون راه ولی بازم حرص میزنم

    فکر کنم شما هم همینجوری هستی نمیشه کاریش کرد

    مثلا یه کلمه هست زشته یعنی خداوکیلی خانواده به باابم میگن این معنیش بد میشه 1000 بار بهش گفتن ولی بازم میگه؟!!!!!!!!!!!

    بنظرم بیخیال

  4. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 19 دی 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 19 دی 92), میشل (پنجشنبه 19 دی 92)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,389 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.من فکرمیکنم ریشه ی این رفتار یه دوس داشتن زائدازحدمعمول هست که باعث میشه استقلال فرزند دچارمشکل بشه،"مخصوصا اگه متوجه بشن بخاطراین رفتارشون یا هردلیل دیگه ازش فاصله گرفتی ،احتمالا بدتر هم بشن"بنابراین به نظرم نباید احساس کنن بواسطه تحصیلات یاهرچیزی داره ازدستت میده،حرفای جدید که ممکنه براش قابل هضم نباشه رو زیادپیشش مطرح نکن،پیشش ادعای اینکه میخای تغییر اساسی کنی رو مطرح نکن.شاید زیرنظربودنت کمتربشه..برای تعارف بازی ها بالاخره یکی بایدشروع کننده تعارف کمترباشه.نه اینکه مطلقا قطعش کنه چون احتمالا باعث رنجش بقیه میشه

    - - - Updated - - -

    پ.ن:شما وخانم مصباح الهدی توی تایپیک من دستمو گذاشتیدتو پوست گردو ورفتید.کلی باریزبینی جواب پستاتونو داده بودم وسوال کرده بودم.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  6. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), reihane_b (جمعه 20 دی 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 19 دی 92), میشل (پنجشنبه 19 دی 92)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    در مورد غر زدن:
    کاری نکنید که غر بزنن! توی انجام کارا کمکشون کنید.
    به درد دلشون گوش بدید تا ناراحتیشون رو اینجوری بروز ندن. در حین انجام اینکار، با همه نظراتشون موافقت کنید.
    وقتی دارن شکایت می کنن سعی کنین خونسرد باشین و راهکار ارائه بدین(گرچه غیر عملی) تا با حرفای شما سرگرم بشن و ادامه ندن
    با لبخند نگاهشون کنید و بهشون بگین که الکی خودتون رو ناراحت نکنین، پوستتون خراب میشه، پیر میشین و...
    یه هدفون سنهایزر به خودتون کادو بدید |:

    در مورد غذا خوردن:
    یه دوستی داشتم که می گفت هر وقت میرم خونه مادرم قبل از هرکاری میرم سراغ یخچال و خالیش می کنم. منم اونروز بعد از مدتها خوردن غذای بیرون یا دست پخت خودم حس کردم چقدر دلم برای اینکه مامانم بشقابمو پر کنه و مجبورم کنه دوغ و نوشابه و خورشت و لازانیا رو با هم بخورم تنگ شده. چقدر برام مهمه که یکی حواسش به خورد و خوراکم باشه. این نعمتیه که باید قدرش رو دونست.

    به نظرم وقتی می شینید سر سفره قبل از اینکه مادرتون بگه این چه خواصی داره یا اون خوشمزس، خودتون شروع کنید به تعریف کردن از دستپختش. بگید چه عطری راه انداختی مامان. این بوی کدومشونه که اونو اول بخورم. یا قبل از اینکه غذا بکشید بگید وای چقدر هوس قرمه سبزی کرده بودم. میتونم یه قابلمشو بخورم... اگه خودتون اشتها نشون بدید مادرتون خیالش راحت میشه که شما به اندازه کافی غذا میخورین و نیازی نیست نگرانتون باشه. سعی کنین یواش غذا بخورین که بشقابتون زود خالی نشه تا دوباره بکشن.
    شما هم متقابلا این کارو بکنید. بگید غذا به این خوشمزگی درست کردین خودتون نمی خورین، یا فلان چیزو بخورین براتون خوبه و...

  8. 5 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 20 دی 92), khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), reihane_b (جمعه 20 دی 92), کامران (پنجشنبه 19 دی 92), میشل (پنجشنبه 19 دی 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام عزیزم

    این مشکل خیلیاست من دقیقا این مشکلاتو دارم ولی خیلی خیلی شدیدتر چند سال بهش توضیح دادم دونه دونه گفتم مادر عزیز این کار هارو نکن گفت باشه هر بار گفت باشه اما

    دقیقا همون کارارو تکرار کرد مثلا من حساسم که کسی دست به وسایل روی میزم و یا کمدم بزنه اما هرروز این کارو میکنه من ک صبح میرم سرکار بعدش تشریف میاره اتاقم و

    مطابق سلیقه اش اونجارو دگرگون میکنه اخ نمیدونی چه حالی میشدم خیلی عصبی میشدم ا ما دیگه مدتهاس که بفکر تغییر دیگران نیستم و این کار رو میذارم بحساب دوست

    داشتن و اینکه ازین کار لذت میبره میگم من که همیشه اینجا نمیمونم بذار هرکاری دوست داره بکنه با اینکه دقیقا دست میذاره رو نقطه ضعفم اما بازم سعی میکنم لبخند بزنم واقعا

    بگم نظم کارم با این کار اون بهم میریزه اما چه میشه کرد ...

    در مورد غذا هم دقیقا همون طوره صبح ها یه ساعت قبل از رفتن من صبح ساعت 6 پا میشه و هزار جور سوال میپرسه چی میبری منم هیچی نمیگم بعدش لقمه میگیره و شیر گرم میکنه و ...

    بنظرم میومد با گفتن حل بشه ولی چیزی یا کاری که شده ملکه ذهن اینها تو این سن و سال سخته که بخواییم خودشونو تغییر بدن البته کاملا بی تاثیر نبود تقریبا 3 در صد تونستم

    کاراشو کم کنم بهتر از هیچیه ولی نمیارزه .

    بذار خوش باشن
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  10. 5 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 20 دی 92), khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), reihane_b (جمعه 20 دی 92), کامران (پنجشنبه 19 دی 92), میشل (جمعه 20 دی 92)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1390-11-10
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    5,112
    سطح
    45
    Points: 5,112, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 58 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    فقط یه نکته:
    فکر کنین تا چند وقت این عمل مامانتون رو نبینید مطمین باشید بعد یه مدت خودتون اعصابتون بیشتر خورد میشه چرا؟! چون میگید مامانم مثل همیشه نیست نکنه خدای ناکرده اتفاقی واسش افتاده و ... .
    پس قدر مادر تون (بخصوص) و پدرتون رو بدونید توی همه لحاظات حتی موقع غر زدن(= چارش یه بوس کردنه)(میدونم که خودتون میدونید ولی یه لحظه نبودشون رو متصور بشید ... )

    خودتون رو جای مادرتون بذارید و از دید ایشون به مسایل نگاه کنید و عکس العملتون رو بررسی کنید. شاید یه بخش از رفتار شما باعث بوجود آمدن این حساسیت(من میگم نگرانی مادرانه) شده است پس اگه وجود داره بهتره در جهت رفعش تلاش کنید.

  12. 4 کاربر از پست مفید Happiness تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 20 دی 92), reihane_b (جمعه 20 دی 92), کامران (پنجشنبه 19 دی 92), میشل (جمعه 20 دی 92)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    salamm
    bebakhshig finlish minevisam ama alan mosaferatam va ba labtab hamsafarim ke farsi nadareh daram type mikonam
    madaertoon kheyli doostet dareh va vase haminam ru shoma hasaseh, manam ru bacham daghighan hamintooram
    rahkari k b zehn man mireseh:
    1- vghti ghor mizaneh hatman niaz be takhliye zehn dare va inja shoma kodetu be onvane sang
    saboor farz konid va meslenzamani ke shoma dar dooran koodaki ke ishoon baratun vaght gozashtan hala shoma ham bara jobranesh bayad vasashun vaght
    bezarid va az kasi ke hamishe energy mosbat migird hala zamine e bshid baraye inke betunan enerjie manfishun ra khali konan
    2- az inke havaseshoon be shoma hast faghat lezat bebarid.hamin o bas. khodiee nakarde ruzi k nabashan motevajeh mishin in tavajohat che
    neemati boodan. dar in mored hasayet shoma ra bimored mibinsm va dark nemikonam

    ye mored digam dar morede shma va ishoon hast ke tarjih midam nagam choon ghataan taypiket monharef misheh.

    bazm ozr babt fingish
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *
    ویرایش توسط کامران : پنجشنبه 19 دی 92 در ساعت 21:51

  14. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 20 دی 92)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام
    من از دو رویکرد به این مساله نگاه میکنم و امیدوارم بتونم کمکتون کنم.

    در هر دو رویکرد من روش مادرتون رو صحیح نمی دونم و به عنوان کسی که تا حد خیلی کمی این شرایط رو تجربه کرده باهاتون همدردی میکنم.

    1) در اینکه رفتار مادرتون از سر عشق و محبت و علاقه وافر هست شکی نیست، اما در آزاردهندگی رفتارشون از دیدگاه من هم شکی نیست. اما اگر به این دید نگاه کنیم که این آخرین باری هست که براتون غذا میکشه، بهتون غر میزنه یا محبت نا محدود داره خیلی خیلی خیلی زیاد از بار آزاردهندگی این رفتار کم می کنه، فکر کردن به اینکه یه روز حسرت این همه محبت بی منت رو می خورین و ممکنه فردا دیگه این مادر نباشه در تعدیل رفتارتون کمک کننده هست.

    2) این جایی که شما زندگی می کنید خونه پدر و مادرتون هست. اونا غلط یا درست نحوه ی تربیت فرزند، معاشرت ، .... رو انتخاب کردند (و قطعا از نظر خودشون درست ترین روش رو هم انتخاب کردند و دارن بهش عمل می کنند) شما هم مسلما به سن استقلال رسیدین و این نارضایتی ها قطعا نشون دهنده استقلال فکری و عاطفی و ... هست. تعارض بین شیوه سلوک شما و مادرتون کامل طبیعی هست اما دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد، شخص اول زندگی شما (پادشاه زندگی شما)سال هاست که مادرتون نیست و خودتون هستین وراهکار قطعی اصلاح این روابط علاوه بر استقلال فکری و عاطفی، استقلال مکانی هست. شاید با تذکر، با محبت با قهر و گلایه بتونین چند روز مادرتون رو کنترل یا اصلاح کنید اما این فقط چند روزه و باز هم همین آش هست و همین کاسه، بهتره به عوض کردن کاسه فکر کنید تا این محبت ها واستون خواستنی بشه و نه آزاردهنده.


  16. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    کامران (شنبه 21 دی 92), میشل (جمعه 20 دی 92)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها
    سلام

    م2... یه چیزیکه کلافم می کنه و بهش خیلی حساسم، و هیچ راه حل تست نشده ای هم براش ندارم، اینه که همیشه حواسش به غذا خوردن منه.

    فرضا ناهار دو نوع خورشت باشه، اگه اولین قاشقم از خورشت الف باشه، میگه: مادرجون ب رو هم بخور. حالا اگه اولیش ب بود، می گفت: مادرجون الف هم خیلی خوشمزه شده. و اینا با توضیحات راجع به مواد مغزی اون یکی خورشت هم تکمیل می شن. در حالیکه فقط اگه ده دقیقه به من فرصت داده بشه، از هردوش می خورم...

    یا یه چیزی تو بشقابم میریزه. اگرم خودش نریزه (چون من بارها گفتم خواهش می کنم کاری به غذای من نداشته باشید)، به یکی دیگه اشاره می کنه که اینکارو انجام بده. اگرم نه، به هرحال از دونه دونه ی برنجی که تو بشقاب منه، خبر داره. به محض اینکه تموم بشه، همه حواسش به اینه که دوباره بکشم.

    البته با بقیه هم همینجوره (واقعا من فکر می کنم خیلی وقتا طعم غذا رو متوجه نمی شه اونقدر حواسش به دیگرانه)، ولی با من بیشتر. و من هم نسبت به مامان حساسم، یعنی اگه کس دیگه ای اینکارو انجام بده، ممکنه توجهم هم جلب نشه. ولی از اینکه حس می کنم زیر نظر مامان هستم، اعصابم خورد می شه.

    یه نکته دیگه هم اینکه کلا تعارف تعارف بازی یکی از مشکلات خونه ماست، که گاهی هممون ازش خسته می شیم، اما فکر نکنم هیچکس جدی تصمیم گرفته باشه حلش کنه!
    سلام میشل عزیز
    مامان من هم زیاد غر میزنن ...
    اما بند دوم حرفات که خوندم حسابی حسودی ام شد ... خوش به حالت اینقدر دوست دارن که تمام حواسشون این هست که شما از غذات لذت ببری ... مامانت عاشقانه داره بهت نگاه میکنه و مثل یک عاشق نشسته و داره ثانیه شماری میکنه که شما کلی لذت ببری.... من جای شما بودم تند تند ازش تعریف میکردم با لذت میخوردم سر قابلمه هم تو اشپزخانه ناخنک میزدم ... سر سفره هم از اول بشقابم از همه انواع غذا هم پر میکردم 5 دقیقه یکبار هم با لذت ازش تشکر میکردم دیگه مطمینم چیزی نمیگفت .....من که ارزو شده مادرم یکبار تعارفم کنه
    مامان من که مدام غذا خوردن من میبینه و میگه نخورررررررررررر!!!!!! ادم از اشتها میاندازه گاهی هم پنهان میکنه که من نخورم!!!!!!!
    ویرایش توسط پونه : جمعه 20 دی 92 در ساعت 19:28

  18. 2 کاربر از پست مفید پونه تشکرکرده اند .

    کامران (شنبه 21 دی 92), میشل (جمعه 20 دی 92)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام دوستان، مرسی از کمکتون.

    خاله قزی عزیز، یه چندبار تشریف بیارید منزل ما، غذای بی روغن و بی نمک نوش جان کنید، متوجه می شید همچین بهشتی هم نیست.

    امین جان حق با توه، ریشه اش محبته.

    اتفاقا من هم پاسخی که به سوالام داده بودید رو با دقت خوندم، و بهشون فکر کردم. اما راهکاری به ذهنم نرسید که بهش اطمینان داشته باشم. به همین خاطر چیزی ننوشتم که بی جهت ذهنت رو با حرفام درگیر نکنم و فضا برای بقیه دوستانی که راهکارهای بهتری دارن، آماده تر باشه. اما یه توصیه تو ذهنم هست، که میام می نویسم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    کاری نکنید که غر بزنن! توی انجام کارا کمکشون کنید.
    به درد دلشون گوش بدید تا ناراحتیشون رو اینجوری بروز ندن. در حین انجام اینکار، با همه نظراتشون موافقت کنید.
    مهستی یعنی مامان عااشق این حرفای تو می شه...ولی مشکل اینجاست که اینا برای من عملی نیست...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    وقتی دارن شکایت می کنن سعی کنین خونسرد باشین و راهکار ارائه بدین(گرچه غیر عملی) تا با حرفای شما سرگرم بشن و ادامه ندن
    آره باید سعی کنم خونسرد باشم، مشکل اینه که خیلی سخته...

    اما راهکار ارائه دادن، مناسب نیست. دوست داره فقط گوش کنم و تایید کنم. دلش نمی خواد دیدگاهش رو نقد کنم. و این دقیقا کاریه که من انجام میدم. خصوصا به پدر حساسم، وقتی میره زیر ذره بین مامان، تحملش برام سخته....

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    به نظرم وقتی می شینید سر سفره قبل از اینکه مادرتون بگه این چه خواصی داره یا اون خوشمزس، خودتون شروع کنید به تعریف کردن از دستپختش. بگید چه عطری راه انداختی مامان. این بوی کدومشونه که اونو اول بخورم. یا قبل از اینکه غذا بکشید بگید وای چقدر هوس قرمه سبزی کرده بودم. میتونم یه قابلمشو بخورم... اگه خودتون اشتها نشون بدید مادرتون خیالش راحت میشه که شما به اندازه کافی غذا میخورین و نیازی نیست نگرانتون باشه. سعی کنین یواش غذا بخورین که بشقابتون زود خالی نشه تا دوباره بکشن.
    شما هم متقابلا این کارو بکنید. بگید غذا به این خوشمزگی درست کردین خودتون نمی خورین، یا فلان چیزو بخورین براتون خوبه و...
    اینا خیلی خوبن. درسته. من به اندازه کافی ازش تعریف نمی کنم. گاهی اصلا اینکارو نمی کنم.

    باید بیشتر تحسینش کنم.

    مرسی عزیزم.

    - - - Updated - - -

    فرشته ی عزیزم، مادرامون خیلی به هم شبیه هستند.

    البته الان دیگه من مشکل دست کاری شدن وسایل اتاقم رو ندارم، چون اومدم یه طبقه بالاتر.

    در هر حال نتیجه ای که بهش رسیدی، همونه که من هم بهش رسیدم. می تونم بهش آسون بگیرم.

    در واقع تفسیر من از یه کار بخصوص هست که باعث آزارم می شه، نه خود اون کار.

    مثلا تفسیری که از مرتب شدن وسایل آرایشم دارم... وقتی تو دلم می گم: آخه چرا چرا باید به اینا دست بزنی؟؟ مگه من نگفتم کاری به وسایلم نداشته باشید؟؟

    این تفسیر ایجاد عصبانیت می کنه. اما خود عمل، یعنی مرتب شدن وسایلی که من قبل از رفتن به هم ریختم، به خودی خود هیچ زیانی نمی تونه برای من داشته باشه!

    باید روی این حساسیت کار کنم، و کم و کمترش کنم تا کاملا از بین بره. اونوقت می تونم از خیلی کارهای مامان خوشحال هم بشم...

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  20. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (شنبه 21 دی 92), کامران (شنبه 21 دی 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  2. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 22 فروردین 93, 19:19
  4. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.