به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    Question +یک ماه گذشت.

    با سلام

    یک ماه از این موضوعات زیر میگذره

    من تقریبا 7 ماهه با پسری دوست هستم و ما دو نفر تصمیمی در رابطه ازدواج داریم وحتی حرفهامون را هم زدیم.
    خانواده من با خبرند ولی خانواده او به تازگی متوجه شدند و واکنش فوق العاده بدی با او داشتند.طوری که او در شکه و فکر میکنه این مشکل دیگر حل نشدنی است(خانواده او سنتی هستند)و خیلی از طرفه خانوادش صدمه دیده وبه من میگه نمیخواهم سد راهت باشم ولی من با اون هستم ودلداریش میدم.
    به نظرتون من باید چی کار کنم؟




    من با مامانم خیلی صمیمی هستم:P و همیشه خیلی کمکم می کنه
    وآدم خیلی صبوریه.
    الانم مامان قرار گذاشته بره بیرون ببینتش البته از دیدگاهه اون بدون اطلاع من(یک نوع سیاست )
    ببینیم چی میشه.(البته قبلا من و اون و مامان با هم رفته بودیم بیرون و مامانم ازش قول گرفته بود.)
    به نظرتون چطوره؟؟؟


    سلام دوستان
    نمیدونم تاپیک قبلیه من رو خوندید یا نه (کمکم کنید).
    یه کمک میخوام ازتون.
    مامانم رفت باهاش صحبت کرد و (ب) هیچ حرفی به مامانم نزده راجع به اینکه پدرش مخالفت کرده.
    و مامانم اش خیلی چیزا پرسیده و (ب) گفته که هنوز منو دوست داره و منو میخوادو گفته که ما هیچ مشکلی نداریم.
    واینکه ما دوتا باید بتونیم مسائلمون رو حل کنیم.
    وگفته که میخواد منطقی تر باشه که یه وقت من اذیت نشم.
    ومادرم هم خیلی ملایم باهاش صحبت کرده وگفته که واقعا بین شما همه چی دوطرفست؟ و ب گفته بله
    اگه نبود تا اینجا ادامه پیدا نمی کرد.
    به من هم غیر مستقیم گفته از لحاظ حرفای احساسی رعایت کنم(آخه من خیلی بهش میگفتم)
    من هم گفتم باشه.
    و در حال حاضر هم از همه لحاظ در فشار هستش(تحصیلی و کار.....).
    من می خواهم بذارمش در آرامش.
    ولی یه فکری تو کلمه :میخوام ببینم نگرانم میشه یا نه؟( آخه من بیشتر باهاش تماس دارم)
    به نظرتون چی کار کنم؟؟؟



    وحالا یک ماه از این قضیه میگذره و ما هنوز همدیگرو ندیدیم.
    چقدر غصه خوردن ؟؟؟
    هنوز هم نظرم نسبت بهش عوض نشده ،چون میدونم درست انتخاب کردم.

    آیا ندیدن همدیگه تو این موقعیت درسته؟؟؟؟؟؟؟؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 فروردین 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1387-1-09
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    4,552
    سطح
    43
    Points: 4,552, Level: 43
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    174

    تشکرشده 197 در 81 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    سلام دوستم
    معمولا توی روابطی شبیه روابط شما کسی که تماس میگیره دختر خانومه. و این باعث شده بعضی اقایون ......
    هنوز که توی این تاپیک دعوا نشده ازش میگذرم.
    اما بله دوست من بهتره این کار رو بکنی .تو بهترین تصمیم رو گرفتی.
    باید بهش فرصت داد که دلش واست تنگ بشه. بهش این اجازه رو بده که یک بار هم شده فکر کنه ممکنه تورو از دست بده.ببین الماس واسه چی ارزشش زیاده؟؟ واسه اینکه دم دست همه نیست.تصور کن تو اگه هر روز صبح وقتی پاتو از خونه بذاری بیرون زیر پات از الماس فرش باشه چه اتفاقی میفته؟؟؟ درسته دیگه اون الماس واست ارزشی که الان داره رو نداره!!!!
    و یه چیز دیگه هم بهت بگم ، اگه با خودت فکر می کنی که شاید توی این وضعیت اگه رابطه تو قطع کنی و کمتر باهاش تماس داشته باشی ممکنه ازت دلسرد بشه و بره؛ بذار این اتفاق بیفته .کسی که قراره بعد از یه مدت دوری و ندیدن تو تو رو فراموش کنه یا کس دیگه ای رو جایگزین کنه بدون به درد زندگی نمیخوره و همون بهتر که نباشه. درست میگم؟؟
    ببین دوست من .من خودم بحرانی رو دارم پشت سر مگذرونم که شاید تحمل شیندنش واسه تو دیگران سخت باشه.اما اون چیزایی که الان دارم بهت میگم رو میام اینجا بیان میکنم که یادم باشه که این کارا رو هم خودم باید انجام بدم. واقعا انجام این کارا واسه ادمی توی وضعی روحی نامساعد خیلی سخته .اما باید این کار برای رسیدن به موفقیت (حالا این موفقیت در هر زمینه ای می تونه باشه ) انجام داد
    سربلند و پیروز باشی

  3. 2 کاربر از پست مفید a_b تشکرکرده اند .

    a_b (سه شنبه 21 تیر 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    من با نظرa-b کاملاً موافقم . خود من یه دوست داشتم که 6 سال تمام زندگیمو واسش گذاشتم و دست آخر گذاشت رفت خیلی راحت. همه میگن به خاطر محبت زیاد بوده امیدوارم اگه دوسش داری حتماً عاقلانه تصمیم بگیری .
    عشق واقعی با مرگ از بین نمی رود چه برسد به دوری
    چه تنگنای سختی است ، یک انسان یا باید بماند یا برود
    و این هر دو از معنی برایم تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست ...

  5. 2 کاربر از پست مفید parmis08 تشکرکرده اند .

    parmis08 (سه شنبه 21 تیر 90)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    مدیر همدردی کمکم کنید.
    میخوام نظرتون رو بدونم برام مهمه.

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    دوستان من سلام.
    من فعلا اون را در آرامش گذاشتم.
    میخوام یه ذره فکر کنه.
    باهاش که حرف میزنم هیچ صحبتی راجع به اون مسئله باهام نمیکنه.
    منم هیچی نمیگم(چون اگه بیشتر از این بخوایم راجع به مسئلمون صحبت کنیم همه چی بهم میریزه.)
    وفقط میخوام بگم بهش که همدیگرو ببینیم.
    همین ، چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    خانوادشم باهاش نوز تماس ندارن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ): ):

  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    شد 2ماه ونیم.

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 09 آبان 88 [ 13:34]
    تاریخ عضویت
    1387-2-29
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    4,134
    سطح
    40
    Points: 4,134, Level: 40
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 29 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    سلام نیلوفر جان خوبی؟
    منم دقیقا مثل توام.با یه پسر 7 ماه دوستم.ما هم با هم قرار ازدواج گذاشتیم با این نفاوت که من از اولش به داداشم و مامانم قصیه رو گفتم اونم به خانواده اش .حالا اینا رو بی خیال. فقط یه چیزی که تو این 7 ماه فهمیدم وقتی خیلی تحویلش میگرفتم کاری بهم نداشت ولی وقتی بهش محل نمی ذاشتم خودش میومد جلو.اگه باهاش کاری نداشته باشی و اگه واقعا دوست داشته باشه مطمین باش به خاطر اینکه تو رو از دست نده خودش میاد جلو.مطمین باش.واسه یه بارم هم که شده اگه بهت زنگ زد یا اس ام اس داد جوابشو نده میدونم سخته ولی اگه واقعا واسش مهم باشی نگرانت میشه بازم زنگ میزنه.من امتحان کردم نتیجه هم گرفتم.

  11. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    نیلوفر همه چیزو بسپار دست خدا. البته با نظر abهم کمی موافقم.

  12. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: یک ماه گذشت.

    ممنونم از همتون.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.