سلام
من 18 سالمه و پسر هستم
دانشجو هستم
دو روز تو هفته دانشگاه میرم
میخوام سر کار برم
ولی کاری رو پیدا نکردم تا الن
هر کدوم یه مشکلی دارن یکیش دوره
یکیش حقوق نمیده
خلاصه یه صدی تو راهم هست
از اون ورم الان که سر کار نمیرم وضع درسم خیلی خرابه این ترم ممکنه مشروط بشم.
با ترس و لرز دنبال کار میکردم با خودم میگم الان که سر کار نمیرم وضع درسم اینه
چه برسه به این که سر کار برم و ...
یه سمت دیگه فشار مالی ایه که رو دوشمونه
هر ترم 800 تومن برام آب میخوره
اصلا زدن این حرفا برام خوشایند نیست
ولی انگار خدا با ما قهر کرده
درسته خدارو شکر سلامت هستیم و در کنار خانواده با هم هستیم.ولی این خانواده مشکلای زیادی داره که من نمیدونم چجوری میخوایم ازشون رد بشیم.
بی پولیو هزار دردسر .چند تا از دوستام که درسو ول کردن و حتی موفق به گرفتن دیپلم هم نشدن الان یه پراید زیر پاشونه و عشق دنیارو میکنن.
چون ماشین دارن همه هم هواشونو دارن کلا از تنهایی در میان.
ولی خوده من چون ته جیبم شیپیش هم پر نمیزنه اگه سالی یه بار یه نفر زنگ بزنه که بریم قهوه خونه میرم ولی واسه فرداش که بخام با کسی برم بیرون بخاطر نداشتن پول نمیتونم.
اینم از حس حسادتی که تو من بوجود اومده.
منم تو مخم افتاده درسو ول کنم از درس بدم اومده.به استادا بی اهمیت شدم.
هی با خودم میگم من که آخرش درسو بخونم بازم عملیشو بلد نیستمو باید برم کارگری پس چرا الن ول نکنم و حداقل تا دو سال دیگه تو برق صنعتی حرفه ای نشم؟
این فکرو میکنم و یه صد دیگه میاد جلوم اونم سربازیه
حالا من چیکار کنم؟ دو تا از رفیقام خودکشی کردن ولی من جرات ندارم
کلا درگیرم داغونه داغون
اینقدر عصبیم که حاضرم کلمو بکوبم تو دیوار
علاقه مندی ها (Bookmarks)