سلام . من 23 ساله هستم و 3 ماهه که در مقطع ارشد درس میخونم . در این سه ماه در دانشگاه دوستی دارم که از ابتدای شروع ترم باهم دوست شدیم .متاسفانه مشکل قلبی داره و ازون ابتدا که دوستیمون شکل گرفت و شروع به مطرح کردن مشکلش با من کرد من هم سعی کردم که بهش روحیه بدم که از لحاظ روحی به مریضیش کمک کنه . ماه اول همه چی معمولی بود . یکی دوبار دیدم حوصله نداره بردمش بیرون چیزی بخوریم بگردیم یا تو سرویس دانشگاه میومدیم میگفتم میخندیدم که خوشحال باشه.من کلن ادمه اجتماعی ، شوخ و خوش گذرونیم و اون یه ادمه تک بعدی درس خون که این بیماریشم به استرس زیادش واسه درس برمیگرده .مشکل اینجاس که از ماه دوم واقعا رفتاراش غیر قابل تحمل شده برام.تو مسیر رفت و امد دانشگاه 3 ساعت تو سرویس تنهاییم مرتب و پیاپی در مورد مسائل مختلف (ازنظر من خیلی بیهوده) حرف میزنه و انقدر این مسائل و حرفاش زیادن که جدا سردرد میگیرم .اوایل فک میکردم شرایط عوض میشه ولی هرچی میگذره بدتر میشه شاید خندتون بگیره ولی واقعا روزی سه ساعت گوش دادن به حرفای ممتد و بی سر و ته خیلی شکنجس .خیلی افراطی بهم ابراز علاقه میکنه مرتب میگه دوست دارم عاشقه خنده هاتم و حرفایی که ادم به نامزدش بخواد بزنه .همش میگه که تمام روز به من فکر میکنه و خنده هام چقدر قشنگه و... انتظار داره مرتب در ارتباط باشیم خیلی عجیبه براش که من یه روز ازش خبر نگیرم.جدیدا نمیتونه تحمل کنه تا روز دانشگاه و مرتب یا اس ام اس عاشقانه میده یا زنگ میزنه و حرفای بی سر و ته در مورد خودش و من میزنه .واقعا زجراور شده . انتظارم داره که مرتب بریم بیرون بگردیم
اگه یه ادمه معمولی بود یه جوری بهش میفهموندم که دارم اذیت میشم ولی به خاطر بیماری قلبیش و روح خیلی حساسش نمیدونم چجوری باهاش رفتار کنم که هم من راحت شم هم اون ضربه نخوره شاید باورتون نشه ولی به صداش حساسیت پیدا کردم از یه طرفم تا دو سال قراره باهم باشیم و نمیشه با دوری کردن حل کرد . خواهش میکنم کمکم کنید.