به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فکرش تاکنون همراه منه وآزارم میده

    سلام به همه وخسته نباشيد ازتون خواهش ميكنم كه من رو توحل اين مشكل ياري كنيد چون واقعا محتاج كمك هستم كسي روندارم كمكم كنه مخصوصا مدير تالار وهمياران مشاور
    5سال پيش باپسري آشنا شدم اولين پسري بود كه باش آشنا شدم اون هم اولين دختري بودم كه باش ارتباط پيداميكرد به مرور زمان بهم زمان بهم علاقه پيدا كرديم باهم بعداز3سال دوري همديگر روملاقات كرديم روز به روز بهم بيشتر علاقه پيداكرديم مخصوصا من....تااينكه كارمون به رابطه جنسي كشيد وماهم چندبار رابطه پيداكرديم بطوريكه كه به هم وابسته شديم تااينكه اون اتفاق افتاد ومن حس كردم بكارتم ازدست دادم براي هردوي ماوحشتناك بود ونميدونستيم چيكاركنيم قضيه روبه مادرش گفت ومادرش من نزد يه خانمي برد كه توخونه معاينه ميكرد وبه قول معروف پروانه دكتريش باطل شده بود روزي كه اون اتفاق برامن افتاد من نزداين دكتر رفتم پس ازمعاينه بهم گفت پردت يه قسمتيش پاره شده ويه قسمتيش نه....خلاصه به من گفت من ميتونم برات ترميم كنم حال من ودوست پسرم ومادرش وخيم بود حس كردم ميخوان دبه دربيارن حتي وقتي حرف ازدواج روكه زدم دوست پسرم سرد بود وهمش درميرفت خلاصه وضع وخيمي بود يعني از يه طرف اي اتفاق برام افتاده بود واز يه طرف ديدم عشق 4ساله ام من رو فقط برا هوس ميخواست ومن بعداز4ساال چهره حقيقي اش روديدم درمانده شده بودم بهش گفتم خرج عمل باخودم ولي بدون بدجوري دلم روشكستي مادرش بهم گفت برو يه دكتر ديگه وخودت روچك كن منم همين كاروكردم وپيش يك منخصص زنان كه پزشك خوبي ومعتبري بود رفتم من رومعاينه كرد گفت تو سالمي فقط يه جراحتي اطراف پردت داري كه ترميم شده وقتي داستان تعريف كردم بهم روشي روبراي نرديكي ياد داد وگفت ديگه گول نخور اصلا تصور نميكردم من سالم باشم انتظار داشتم بهم بگه تو بكارتت رو ازدست دادي چون تااونجايي كه من يادمه هيچ دخولي صورت نگرفت خيلي خداروشكر كردم بعد ازاون اتفاق دوست پسرم من تنها گذاشت ازدواج كرد ومن موندم وتنهايي توبه كردم خيلي باخدا انس گرفتم وتونستم روحيمو بدست بيارم تااينكه با يه شخصي آشناشدم وبه همديگه علاقمند شديم وتصميم به ازدواج گرفتيم من به هيچ عنوان ذكرنكردم كه من شكست عشقي خوردم چون آدمي نبودكه بپرسه وهميشه ميگفت توهركاري توگذشتت كردي مهم نيست مهم الان چطورهستي وخيانت به من نكني من خيلي باش صادق بودم خيلي هواشو دارم وبهش وفادار....فقط يك بار ازم پپرسيد يه چيزي بهت بگم راستشوميگي گفتم چي؟ گفت عشق اول داشتي؟گفتم آره ازم يه شرح مختصر خواست كه بهش گفتم بدليل اختلاف زياد ونرسيد به تفاهم ماجداشديم وهيچ ارتباطي باهم نداريم بهم گفت سكس كردين بهش گفتم نه واينجا موضوع خاتمه پيداكرد علت نگفتن واقعيت بخاطراين بود كه من واقعا روم نميشد بهش بگم همين كه بهش گفتم مه دوست پسرداشتم كلي خجالت كشيدم وحس كردم باش راحت نيستم ودوم اينكه من گذشته رورهاكردم نميخواستم باسوال پيچ كردن برام تكرار بشه چون بي نهايت بيزاربودم وفراري
    ولي ازيه طرف عذاب ميكشم ميترسم باپوشاندن اين ماجرا به صداقتم لطمه وارد بشه بنظرتون اين رياكاري نيست؟درضمن يه چيزمهم ميخواستم بگم اولاعذرخواهي ميكنم ازاهالي تالار اينكه اوندفعه يه مطلبي خوندم راجب شكل وشمايل وا‍ژن يه تصويري گذاشته بود مربوط به كساني كه پرده ندارن كه مال من اين شكل بود من تااونجايي كه يادمه ازاول اونطور بودم اين باعث شد باز شك كنم كه نكنه پرده ندارم ووسواس بگيرم
    تروخداكمكم كنيد
    آيامن رياكارم؟من صداقتم ندارم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام
    اینکه به همسرتون بگید یا نه، از چند زاویه میشه بهش نگاه کرد.
    از نظر دینی بیستر مراجع میگن اگر توبه کردین و سالم هم هستین نیازی به گفتنش نیست.
    از نظر عقلائی(با توجه به علاقه تون) بهتره بهشون نگید مگر شک داشته باشید که ممکنه از طریقی بفهمن.
    از نظر اخلاقی برمیگرده به وجدان خودتون. خودتون رو جای ایشون بزارید و ببینید چطور با این مسئله برخورد میکردید. در هر حال کاری نکنید که تا آخر عمر عذاب نگفتن این موضوع باهاتون همراه باشه.

    در مورد مشکل پزشکیتون فقط باید مجدد به دکتر زنان مراجعه کنید.

  3. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    achilis (شنبه 16 آذر 92), fati_2013 (جمعه 15 آذر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی مهستی جان از حرفاتون
    ازخودم چی بگم نمیدونم چطور مشکلم رو بگم......دارم به این نتیجه میرسم که من دچار یه نوع افسردگی شده ام......دوست دارم سالم زندگی کنم فکرم سالم باشه همیشه بخندم سرکوچکترین چیزها مثل گذشته در گذشته من بشاشتر بودم خیلی چیزها برام تازگی داشت یه طعم رنگ وبوی خاصی برام داشت.........ولی الان خیلی چیزها برام تلخ شده اند بی مزه هستن..........بخاطر اینکه قبلا دلم شکسته بعضی چیزها برام روشن شده هنوز خودم نبخشیدم تا الان که مدتها از قطع رابطه با دوست پسرم گذشته باز خودم سرزنش میکنم به خودم میگم چطور تونستم با اون راحت بشم چرا گذاشتم بهم بخنده چرا نتونستم از نجابتم حفظ کنم الان چرا مهر تجربه جنسی رو جسمم حک شده باشه آخه به چه قیمتی؟ ولی بععضی وقتها میگم با به وجود اومدن اون همه اون اتفاقها باعث شد پسرها رو بشناسم خیلی چیزها رو درک کنم وخیلی چیزها دستگیرم بشه...........ولی باز اون رابطه مثل فیلم میاد سراغم ومن ناراحت میکنه نه از روی لذت بخوام بهش فکرکنم ولی بعضی وقتها اگه از چیزی ناراحت بشم میشینم وبه گذشته فکر میکنم وهمش سر اون بدبختیهای که سرم اومد فکر میکنم وحرص میخورم وگریه میکنم میگم خدایا چرا باید اینطور باشه من دختر از روی عشق خودم تو بغل یکی انداختم ولی دارم هزار بار تاوان پس میدم از هر لحاظ بگید من تاوان پس دادم مثل سگ پشیمون شده ام پشت دستم داغ کردم گفتم خدایا دیگه بسه تاوان بسه اصلا حالم از رابطه جنسی بهم خورد دیگه نمیخوام رابطه جنسی داشته باشم ولی این تاوانها رو قطع کن اون وقت اون که پسره راحت بامن کات کرد رفت سراغ زندگیش بهش زن دادن صاحب بچه شد وانگار نه انگار که دل کسی رو شکوند ازاینجا من زورم میاد پس خوشبختی من کی فرا میرسه.....اون خوشبخت شد رفت اون روبخشیدم بخاطر اینکه باخدا عهد کردم که من ببخشه وبهم آرامش بده.......پس کی نوبت من میرسه......درحال حاضر من توی رابطه هستم دارم سعی میکنم تجربه اولم تکرار نشه.........به دوست پسر جدیدم گفتم سکس به هیچ عنوان من زیر بار نمیرم اون هم پذیرفت وگفت تا بعد ازازدواج.........ولی باز تو رابطمون مشکلات خودمون رو داریم.......خلاصه بگم عادت به فکر کردن موضوعات ناراحت کننده دارم در روز شاید یک ساعتی اینطور هستم که بشینم غصه بخورم که چرا در گذشته همچین اتفاقهایی برامن افتاده اون عشق اولم کجاست به کجا رسیده؟ چرا من اینطور ول کرد؟ چرا این همه بدی بهم کرد؟ اصلا اون من دوست داشت؟رابطه ما اصلا چی بوده از نظر اون؟؟؟وصدتا سوالای دیگه که به ذهنم مرور میشه وبغض گلومو میگیره وبی اختیار گریه میکنم............وقتی که گریه میکنم یه دفعه به خودم میام نه نه خودت رو نباز تو اون رو تونستی رهاکنی یک سال ونیمه ازش خبر نداری........سراغش نگرفتی تونستی به روال عادی زندگیت برگردی.....این یعنی معجزه همیشه حسرت منتظر این لحظات بودی وازهمه بهتر الان باکسی هستی که در تمام زندگیت آرزوش میکردی داره بهت علاقه ای میده که تو همیشه از عشق اولت انتظار داشتی ولی نداد!!!!!!!! دیگه این چیزا به خودم میگم آروم میشم ویه امیدی به زندگی پیدا میکنم.......ولی ناراحتم چرا باید تا الان فکر اون بیاد سراغم؟ چرا بعضی وقتها به خوابم میاد؟ چرا الان برام مهمه که اون الان کجاست وچیکارمیکنه؟ چرا تا یاد بعضی خاطرات بیفتم باید بغضم بگیره؟؟؟؟؟؟ نکنه اینا خیانت به دوست پسر جدیدم باشه؟ دوست پسر جدیدم رو خیلی دوست دارم وبی نهایت بهش حس دارم ولی من نمیخوام به اون فکر کنم من این چیزها رونمیخوام ولی باز که فردا از خواب بیدارمیشم دوباره فکرش واسه یه چند لحظه سراغم میاد......میدونید چه موقعی سراغم میاد زمانی که من ودوست پسرجدیدم از علاقمون بگیم اون لحظه تجربه گذشته ام مثل زنگ خطر به صدا در میاد وبه خودم میام وباعث میشه یخورده علاقه به دوست پسر جدیدم دورتر بشه ومحتاط تر بشم یا زمانی که با دوست جدیدم دعوا بکنم اون لحظه تجربه گذشته ام برام پر رنگ تر میشه وهی به شانس خودم لعنت بگم وحالم بد بشه دوستان بهم بیگد چطور اون تجربه بد رو کامل فراموش کنم چطور دیگه بهش فکرنکنم وسرش گریه نکنم وبغضم نگیره باورتون میشه همیشه تواین سایتها وقتی سرگذشت آدمایی که شکست عشقی خوردن رومیخونم بخاطرشون گریه میکنم افسوس میخورم که چرا همیشه اینطوره مایلم با فکر ذهن وروح پاک مثبت زندگی کنم اون رابطه جنسی که براممثل شکنجه بود رومیخوام دور بندازم ویه طور دیگه به رابطه جنسی وزندگی مشترک وعشق پی ببرم ولذت ببرم

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چراکسی جواب درد دلهامو نمیده؟یعنی هیچی نیست؟پس چرا تا الان حالم یطوریه واحساس میکنم یه کابوس تو زندگیم همیشه آزارم میده

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام
    فکرنميکردم بعداز يه رابطه دوستي ونتيجه منفي آن ... دوباره درگير يه رابطه دوستي ديگه بشي .... عقل حکم ميکرد تا رسيدن به عشق اصلي وهمسر واقعي زندگي ات از اين رابطه ها اجتناب ميکرديد.... اين ارتباط چون علاقه مندي درپي داره وبعد اون علاقه مندي نياز جنسي مطرح ميشخ بازم همون راه رفته رو دوباره بايد طي کني ........ خيلي اشتباه کرديد
    ولي چنانچه اين شخص نامزد وهمسر واقعي تان خواهد بود ( تصورميکنم که اينطوره درغير اينصورت به مراتب بدتر از گذشته لطمه ميبيني چون اگه بفهمه قبلا رابطه دوستي داشتي ديگهه به ازدواج با تو فکرنميکنه وفقط لذت هاي وقتي وارد ارتباط تون ميشه ) بهتره راجع به گذشته تون حرفي نزنيد همه مردها حتي اگه اول تحت عنوان صداقت وصميمت و... پرس وجو کنن بدون بعداز فهميدن اين قضيه نميتونن قضيه رو هضم کنن وباهاش کنار بيان واين آغاز تخريب زندگي تون ميشه
    درمورد خودتون هم بجاي بازبيني ومرور گذشته چشمتون رو درحال حاضر باز کنني وببينيد نداشته هاتون رو کجا دارين جستجو ميکنين زماني که عشق اول به قول خودتون داشتين واوج عاطفه واحساس با انتخاب غلط صدمه ديديد حالا که اون شور وحال رو ندارين چرا بازم اشتباه ........ خلاصه گذشته ات مال خودته وهرگز چنين تصميمي نگير که شديدا پشيمون ميشي

  7. 3 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    fati_2013 (شنبه 16 آذر 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 آذر 92), شیدا. (شنبه 16 آذر 92)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها
    چراکسی جواب درد دلهامو نمیده؟یعنی هیچی نیست؟پس چرا تا الان حالم یطوریه واحساس میکنم یه کابوس تو زندگیم همیشه آزارم میده

    خیلی ببخشید من تو این مسئله حق رو به خاستگار شما میدم و کلا مخالف دروغ گویی هستم

    خیلی رک و پوسکنده پرسیده سکس داشتین شما هم گفتین نه

    حتما براش مهمه که زنش تجربه سکس نداشته باشه که پرسیده

    البته نمی دونم خودشون چجور آدمی هستن خودشونم تجربه سکس قبل شما رو داشتن یا نه

    ولی اگر میتونید این واقعیت رو یک عمر پنهان کنید و هیچ عذاب وجدانی نمی گیرید این کار رو بکنید

    چون شاید واقعیت رو بگید و ایشونم بیخیال شما بشن

  9. کاربر روبرو از پست مفید farshidnaji تشکرکرده است .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 01 تیر 98 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-8-13
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    4,722
    سطح
    43
    Points: 4,722, Level: 43
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 31 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    عزيزم بهش نگو چون توبه كردي وديگه قرار نيست اتفاق بيفته.فقط مواظب باش اين رابطه جديد در حد دوستي نباشه وبه ازدواج ختم بشه.داشتن عذاب وجدان خيلي سخته اما بعد از ازدواجت كمرنگتر ميشه

  11. 3 کاربر از پست مفید ساده دل 98 تشکرکرده اند .

    fati_2013 (شنبه 16 آذر 92), کامران (شنبه 14 دی 92), شیدا. (شنبه 16 آذر 92)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    54
    Array
    اي رو مطمئن باش خيرت تو اين بوده هميشه به قضيه اينطوري نگاه كن كه تلنگر خدا بوده
    اون شخص هم هنوز دوس پسر شماست و خيلي ازمردها هم تو زندگيشون مسائلي دارن كه به طرف مقابلشون نميگن
    به فكر شناختن بيشتر اين پسر باش
    اون قضيه رو هم كلا فراموش كن يه اشتباهي بوده و كلا با يد از يادت بره و با گفتنش فقط زندگيتو خراب ميكني
    موفق باشي

  13. 2 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    fati_2013 (شنبه 16 آذر 92), شیدا. (شنبه 16 آذر 92)

  14. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farshidnaji نمایش پست ها
    خیلی ببخشید من تو این مسئله حق رو به خاستگار شما میدم و کلا مخالف دروغ گویی هستم

    خیلی رک و پوسکنده پرسیده سکس داشتین شما هم گفتین نه

    حتما براش مهمه که زنش تجربه سکس نداشته باشه که پرسیده

    البته نمی دونم خودشون چجور آدمی هستن خودشونم تجربه سکس قبل شما رو داشتن یا نه

    ولی اگر میتونید این واقعیت رو یک عمر پنهان کنید و هیچ عذاب وجدانی نمی گیرید این کار رو بکنید

    چون شاید واقعیت رو بگید و ایشونم بیخیال شما بشن
    آقای فرشید،

    این که شما بخواهید با پرسش و پاسخ طرف مقابلتون را بسنجید و انتخاب کنید بدترین روش شناخت است.
    اگر از کسی بپرسی خسیس هستی چی می گه؟
    دروغ می گی چی می گه؟
    بدون فکر و اطلاع قضاوت می کنی چی میگه؟
    عجول هستی و عصبی چی می گه؟
    وقتی هم بپرسی رابطه غیرمجاز یا نامشروع یا ... حالا هر چی شما اسمش را بذاری داشتی ....

    فرشته مهربان یک بار یه مثال جالبی زد. می گفت اگر طرف موقعی که شروع به غذاخوردن می کنه، بدون چشیدن فلفل و نمک و ... را به غذاش اضافه کرد از این رفتارش می تونید بعضی چیزها را متوجه بشید.
    کسی که نچشیده، نسنجیده، بدون اطلاع ... اقدام می کنه و ....

    خلاصه این که مرحله شناخت سوال جواب نیست که !! آزمون عملیه.

    چرا می گن برای مرحله شناخت یک مدت با طرفتون رفت و آمد داشته باشید؟ برای این که شناخت در رفتار و کردار ... حاصل می شه.
    اگر نه که مشاورها یک لیست سوالات امتحانی آماده می کردند، پست می کردید در خونه دختر، جوابش را پست می کردند برگه را صحیح می کردید و طرف رد یا قبول می شد.

    یک چند خطی هم توی تاپیک خودتون براتون نوشتم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ardeshirk (دوشنبه 18 آذر 92), fati_2013 (شنبه 16 آذر 92), کامران (شنبه 14 دی 92)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    آقای فرشید،

    این که شما بخواهید با پرسش و پاسخ طرف مقابلتون را بسنجید و انتخاب کنید بدترین روش شناخت است.
    اگر از کسی بپرسی خسیس هستی چی می گه؟
    دروغ می گی چی می گه؟
    بدون فکر و اطلاع قضاوت می کنی چی میگه؟
    عجول هستی و عصبی چی می گه؟
    وقتی هم بپرسی رابطه غیرمجاز یا نامشروع یا ... حالا هر چی شما اسمش را بذاری داشتی ....

    فرشته مهربان یک بار یه مثال جالبی زد. می گفت اگر طرف موقعی که شروع به غذاخوردن می کنه، بدون چشیدن فلفل و نمک و ... را به غذاش اضافه کرد از این رفتارش می تونید بعضی چیزها را متوجه بشید.
    کسی که نچشیده، نسنجیده، بدون اطلاع ... اقدام می کنه و ....

    خلاصه این که مرحله شناخت سوال جواب نیست که !! آزمون عملیه.

    چرا می گن برای مرحله شناخت یک مدت با طرفتون رفت و آمد داشته باشید؟ برای این که شناخت در رفتار و کردار ... حاصل می شه.
    اگر نه که مشاورها یک لیست سوالات امتحانی آماده می کردند، پست می کردید در خونه دختر، جوابش را پست می کردند برگه را صحیح می کردید و طرف رد یا قبول می شد.

    یک چند خطی هم توی تاپیک خودتون براتون نوشتم
    من خودم یه خصوصیت های منفی دارم

    اگر کسی ازم بپرسه راتستش رو میگم

    لازم نیست اگر به قصد ازدواج با کسی ارتباط برقرار کنم بعد از ازدواج ببینه من کس دیگه ای بودم

    من همینی که هستم خودم رو نشون میدم

    و واقعا متاسفم برای کسایی که نمی تونن حقیقت رو بگن و اون دنیا صد البته پرده ها کنار میره و دروغ ها و پنهان کاری ها مشخص میشه

    تقوا یعنی اینکه اگر یک هفته اعمال خصوصی ما از تلوزیون پخش شد آبرومون نره

    منم سعی می کنم طوری زندگی کنم که تقوا داشته باشم همین

    که اون دنیا دروغ و خیانت و پنهان کاری به همسرم تو پروندم نباشه

    هزاربارم گفتم کسی که واقعا پاک باشه و یه عمر تحت شدیدترین فشارهای جنسی خودشو سرکوب کرده حیفه کسی که پاک نبوده و تو همون زمان دنبال عشق بازی با کس دیگه ای بوده با یک دروغ بیاد همسر اون فرد بشه

    من که وجدانم اجازه همچین کاری نمیده

    حالا اگر کسی وجدانش اجازه میده خود داند

  17. 2 کاربر از پست مفید farshidnaji تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), fati_2013 (شنبه 16 آذر 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.