راهنمایی در مورد طرز فکر و تجربه های من

[بی همدم]

با سلام به همهی کسانی که تاپیک منو می خونند
وتشکر می کنم کسایی که جواب تاپیکمو می دن
من بی همدم 22 سالمه و لیسانس هستم و می خواستم تجربه های فردی ام رو اینجا بنویسم تا در موردشون نظر بدید وهم اینکه تجربه های خودتون رو برام بنویسید در ضمن به درست یا اشتباه بودن تجربه هام هم نظر بدید
تجربه ها
1 اولین تجربه ای که دوست دارم بگم اینکه ، راز ی که گفته بشه دیگه راز نیست و من به این نتیجه رسیدم صمیمیت خوبه اما نبایدتو این صمیمیت رازی گفته بشه چونکه بعدا ممکنه بر علیه ات استفاده بشه
آنکه یک روز دوست توست ، زمانی امکان دارد که دشمت باشد و بالعکس . و من این تجربه رو به شخصه به دست آوردم که حرفی که میزنی باید احتمال بدی که .... پس حرفی بزنم که اگه هم گفته و فاش بشه به ضررم تموم نشه
2- اهل محبت بیش از اندازه و ظرفیت به طرف مقابلم نباشم که احترام وعزت نفس ام پایین میاد.
3- مستقل باشم و جرأت مند رفتار کنم
5- هیچ وقت مسائل و رازهای خانوادگی ام رو پیش کسی نگم.
6- موقع عصبانیت هیچ تصمیمی نگیرم
7- اشتباهم رو بپذیرم
8- گذشت زیادی خواری می آورد
یه سوال دارم
اگه الان بگن همه ی زندگی ات تا الان خواب بوده اسم اون خواب رو چی میزاری؟

[majid_k]

سلام. بجز مورد 8 همه موارد بسیار صحیح و اندیشمندانه بود. مورد 8 هم کاملا رد نمیشه. بلکه در شرایطی درست و در شرایطی مردوده.
اسم خواب " بازی مسخره."

- - - Updated - - -

سلام. بجز مورد 8 همه موارد بسیار صحیح و اندیشمندانه بود. مورد 8 هم کاملا رد نمیشه. بلکه در شرایطی درست و در شرایطی مردوده.
اسم خواب " بازی مسخره."

[yektaye tanha]

به نظرم تاپیک خوبی هست اگه مدیر همدردی نظرشون مثبت باشه و بتونیم ادامه ش بدیم .

1.اگه من بخوام تجربمو بگم اول از همه اینه که هیچ وقت بد واسه کسی‌ نخوام چون هر وقت در حق کسی‌ بد جنسی‌ کردم هنوز چند ساعت ازش نگذشته بود نتیجشو دیدم (کلید اسرار !)


2.تجربه‌ی بعدیم اینه که حسرت زندگی‌ هیچ کسو نخورم چون هر کس به اندازهٔ خودش مشکل داره ،این رو مخصوصاً از وقتی‌ با اینجا آشنا شدم ملموس تر درک کردم و هرروز به خاطره همین زندگی‌ م خدا رو شکر می‌کنم. اصلا آدمه و مشکلاتش ،اصلا اگه مشکل نبود که ما همدردی نمیومدیم (شوخی )


3.چیزی که واقعاً بهش اعتقاد دارم اینه که پول درسته که مهمه ولی‌ اصلا خوشبختی‌ نمیاره مطمئن باشین .اینو با همهٔ وجودم لمس کردم . شاید خیلیا آرزوی سفر خارجی‌ داشته باشن یا زندگی‌ تو یه خونهً بزرگ و یا کلی‌ پول ... ولی‌ به نظر من دل که خوش باشه یه اتاقم واست بهشته ، (چیزی که متاسفانه من تجربش نکردم .همه چی‌ داشتم اما دلم خوش نبود . تو جمع که باشم هیچ کس نمی‌فهمه چی‌ تو دلمه ولی‌ یه وقت به خودم میام میبینم ۲ ساعته که رفتم تو فکر، )

4.واسه همین میگم نمی‌شه از رو وضع ظاهری کسی‌ زندگیشو قضاوت کرد ، کسی‌ چه می‌دونه من چه مشکلی‌ دارم؟همه فکر می‌کنن خوشبخت تر از من دیگه نیست !


5.و بعدی‌ام این که هیچ وقت نذارم کسی‌ از مشکلاتم با خبر بشه چون دلسوز تر از من واسه خودم کسی‌ نیست .




با مورد ۱ که عرض کردید کاملا موافقم چون لزومیم نداره همهٔ اسرار زندگیمونو فاش کنیم و بعد نگران از اینکه حالا آبروم مبادا که بره

مورد ۲ امّ هم قبول دارم چون هر چیزی در حد اعتدال خوبه ، به قول معروف ( نیکی‌ چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند!)،

در مورد تجربه‌ی ۳ تا الی آخر هم کاملا موافقم مخصوصاً آخری که به نظرم گذشت بیش از حد مخصوصاً از حد خودمون ویژگی افراد منفعله.




در مورد سوال آخر هم درست منظورتون رو نگرفتم.اما اگه زندگی‌ به یه خواب تشبیه بشه من فقط کودکیم رو دوست داشتم ،اون وقت هایی که هیچ چیز نداشتیم اما از ته دل می‌خندیدیم ...

[بی همدم]

با سلام و درود فراوان خدمت آقا مجید و یکتای تنها ممنون از پاسخ هاتون
تجربه های ارزنده ای رو مطح کردید که خیلی مفید هستند.تشکر
یکتای تنهای عزیز منظورم این بود که اگه شما از خواب پاشید و ببینید همه ی زندگی ای که تا حالا انجام دادی خواب بوده اسم اون خوابتون رو چی می گذارید؟
دیگه چه چیزی رو انجام نمی دادی؟
ممنون از همه ی کسایی که تاپیکم رو مشاهده کردن و منتظر نوشتن تجربه هاتون تو تاپیکم هستم.


هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و آنکس هم که چنینی لیاقتی داشته باشد ، هیچوقت اشک ات را در نمی آورد.

[yektaye tanha]

با سلام و درود فراوان خدمت آقا مجید و یکتای تنها ممنون از پاسخ هاتون

اهان بله الان متوجه شدم ،۱.اشتباهی‌ که خیلی‌ ازش ضربه خوردم آشنا شدن با نامزد فعلیم‌ بود که مسیر زندگیم رو عوض کرد هیچ وقت نمی‌خوام تکرارش کنم
۲.اون قدر برای به دنیا اومدن خواهرم اصرار نمیکردم چون نتونستم زندگی‌ خوبی رو براش درست کنم
۳.دنبال رشتهٔ مورد علاقم میرفتم و دهان بین نبودم...

- - - Updated - - -

اسم خوابم رو میزارم دار مکافات
چون دارم چیز هایی رو میبینم که کاملا نتیجهٔ کار‌های خودمه...

[بی همدم]

سلام یکتای عزیز
تشکر فراوان به خاطر پاسخ اتون

- - - Updated - - -

با سلام
لطفا تجربه هایی که چه در زندگی متاهلی وچه در نامزدی و چه با خانواده همسر و چه در خاستگاری و چه در.... دارید حتما بنویسید تا همه با هم از تجربیات همدیگر استفاده کنیم
با تشکر فراوان
منتظر تجربه هاتون هستم

[ستیلا]

با سلام به همهی کسانی که تاپیک منو می خونند
وتشکر می کنم کسایی که جواب تاپیکمو می دن
من بی همدم 22 سالمه و لیسانس هستم و می خواستم تجربه های فردی ام رو اینجا بنویسم تا در موردشون نظر بدید وهم اینکه تجربه های خودتون رو برام بنویسید در ضمن به درست یا اشتباه بودن تجربه هام هم نظر بدید
تجربه ها
1 اولین تجربه ای که دوست دارم بگم اینکه ، راز ی که گفته بشه دیگه راز نیست و من به این نتیجه رسیدم صمیمیت خوبه اما نبایدتو این صمیمیت رازی گفته بشه چونکه بعدا ممکنه بر علیه ات استفاده بشه
آنکه یک روز دوست توست ، زمانی امکان دارد که دشمت باشد و بالعکس . و من این تجربه رو به شخصه به دست آوردم که حرفی که میزنی باید احتمال بدی که .... پس حرفی بزنم که اگه هم گفته و فاش بشه به ضررم تموم نشه
2- اهل محبت بیش از اندازه و ظرفیت به طرف مقابلم نباشم که احترام وعزت نفس ام پایین میاد.
3- مستقل باشم و جرأت مند رفتار کنم
5- هیچ وقت مسائل و رازهای خانوادگی ام رو پیش کسی نگم.
6- موقع عصبانیت هیچ تصمیمی نگیرم
7- اشتباهم رو بپذیرم
8- گذشت زیادی خواری می آورد
یه سوال دارم
اگه الان بگن همه ی زندگی ات تا الان خواب بوده اسم اون خواب رو چی میزاری؟

سلام دوست عزیز
1-من چنین تجربه نداشتم که رازی داشته باشم و اونو فاش کنم اما دوستان و اشنایان زیادی داشتم که برای من رازاهاشون رو تعریف میکردن و منم هیچ وقت اونا رو پیش کسی فاش نکردم.پس اگه طرف مقابل دهن قرص باشه میشه پیش اش رازهایی رو بیان کرد.
2-این مورد دقیقا تجربه کردم و متاسفانه به خاطرش ضربه خوردم محبت زیادی خوب نیست و فقط زمانی جواب میده که طرف مقابل چه دوست باشه چه فامیل و ...اونم به همین نسبت محبت اش رو نشون بده.این یکی از بدترین رفتارهای من هست و خیلی وقته تصمیم گرفتم و دارم خودمو عوض میکنم.اما هیچ وقت از محبت به خانواده گلم دریغ نکردم چون خیلی دوستشون دارم.
3-مستقل کامل نیستم و دوست ندارم بیشتر از این مستقل بشم اما دلم میخواد هرچی زودتر برم سرکار و از لحاظ مالی مستقل بشم.جرات مند بودن رو هم دوست دارم اما نیستم.
5-تا حالا راز خانودگی ام رو برای کسی نگفتم و با این مورد موافق هستم.
6-من متاسفانه زود جوش میارم اما دارم بهتر میشم و عصبانیتم کمتر شده ولی تصمیم گیری در عصبانیت برابری میکنه با نابودی .چند بار برام اتفاق افتاده متاسفانه.
7-همیشه انتقاد پذیر بودم و هروقت اشتباهی کردم پذیرفتم و سعی کردم جبران کنم و از اشتباهاتم درس گرفتم.دقیقا این مورد برام با موردی از خواستگاری برام پیش اومد و ازش درس گرفتم که به همه نمیشه اعتماد کرد .
8-گذشت رو دوست دارم و همیشه گذشت میکنم چون اینجوری روح خودم ارامش داره .
من و زندگی پر از تجربه.
ممنوم دوست خوبم .موفق باشید

- - - Updated - - -

با سلام به همهی کسانی که تاپیک منو می خونند
وتشکر می کنم کسایی که جواب تاپیکمو می دن
من بی همدم 22 سالمه و لیسانس هستم و می خواستم تجربه های فردی ام رو اینجا بنویسم تا در موردشون نظر بدید وهم اینکه تجربه های خودتون رو برام بنویسید در ضمن به درست یا اشتباه بودن تجربه هام هم نظر بدید
تجربه ها
1 اولین تجربه ای که دوست دارم بگم اینکه ، راز ی که گفته بشه دیگه راز نیست و من به این نتیجه رسیدم صمیمیت خوبه اما نبایدتو این صمیمیت رازی گفته بشه چونکه بعدا ممکنه بر علیه ات استفاده بشه
آنکه یک روز دوست توست ، زمانی امکان دارد که دشمت باشد و بالعکس . و من این تجربه رو به شخصه به دست آوردم که حرفی که میزنی باید احتمال بدی که .... پس حرفی بزنم که اگه هم گفته و فاش بشه به ضررم تموم نشه
2- اهل محبت بیش از اندازه و ظرفیت به طرف مقابلم نباشم که احترام وعزت نفس ام پایین میاد.
3- مستقل باشم و جرأت مند رفتار کنم
5- هیچ وقت مسائل و رازهای خانوادگی ام رو پیش کسی نگم.
6- موقع عصبانیت هیچ تصمیمی نگیرم
7- اشتباهم رو بپذیرم
8- گذشت زیادی خواری می آورد
یه سوال دارم
اگه الان بگن همه ی زندگی ات تا الان خواب بوده اسم اون خواب رو چی میزاری؟

سلام دوست عزیز
1-من چنین تجربه نداشتم که رازی داشته باشم و اونو فاش کنم اما دوستان و اشنایان زیادی داشتم که برای من رازاهاشون رو تعریف میکردن و منم هیچ وقت اونا رو پیش کسی فاش نکردم.پس اگه طرف مقابل دهن قرص باشه میشه پیش اش رازهایی رو بیان کرد.
2-این مورد دقیقا تجربه کردم و متاسفانه به خاطرش ضربه خوردم محبت زیادی خوب نیست و فقط زمانی جواب میده که طرف مقابل چه دوست باشه چه فامیل و ...اونم به همین نسبت محبت اش رو نشون بده.این یکی از بدترین رفتارهای من هست و خیلی وقته تصمیم گرفتم و دارم خودمو عوض میکنم.اما هیچ وقت از محبت به خانواده گلم دریغ نکردم چون خیلی دوستشون دارم.
3-مستقل کامل نیستم و دوست ندارم بیشتر از این مستقل بشم اما دلم میخواد هرچی زودتر برم سرکار و از لحاظ مالی مستقل بشم.جرات مند بودن رو هم دوست دارم اما نیستم.
5-تا حالا راز خانودگی ام رو برای کسی نگفتم و با این مورد موافق هستم.
6-من متاسفانه زود جوش میارم اما دارم بهتر میشم و عصبانیتم کمتر شده ولی تصمیم گیری در عصبانیت برابری میکنه با نابودی .چند بار برام اتفاق افتاده متاسفانه.
7-همیشه انتقاد پذیر بودم و هروقت اشتباهی کردم پذیرفتم و سعی کردم جبران کنم و از اشتباهاتم درس گرفتم.دقیقا این مورد برام با موردی از خواستگاری برام پیش اومد و ازش درس گرفتم که به همه نمیشه اعتماد کرد .
8-گذشت رو دوست دارم و همیشه گذشت میکنم چون اینجوری روح خودم ارامش داره .
من و زندگی پر از تجربه.
ممنوم دوست خوبم .موفق باشید

[بی همدم]

با سلامممنون ستیلای عزیز که جواب دادید
می خوام چند تا دیگه تجربه رو بنویسم که منتظر نظرهاتون هستم:
1- اینکه قبل از ازدواج با نامزدت صادق باش ، یک دروغ در مورد خودت و یا خانواده ات باعث میشه که ازت سلب اعتماد بشه و درست کردن و اعتماد سازی دوباره نیاز به زمان خیلی طولانی داره
2- در دروازه رو میشه بست اما دهن مردم رو....خودم واقعا به این نتیجه رسیدم که هر کاری می کنی بازم....
3- وقتی دلت شکست به خدا پناه ببری
4- تو زندگی ات اهل سازش باشی ، مثل چوب نرمی که اهل سازشه و اگر چوپ خشکی باشی که انعطاف نداشته باشی در مقابل طوفان مشکلات میشکنی ، پس نرم و ملایم باش در مقابل طوفان مشکلات و بعضی از مشکلات رو بپذیر و باهاشون کنار بیا
5- بعضی از خطاهای اطرافیان را نادیده بگیر( شتر دیدی ندیدی)
6- همیشه تو جمع به خودت احترام بذار
7- همیشه احتمال بده با کسی که صمیمی هستی روزی دشمنت بشه
8- وقتی مردی از سر کار میاد خسته است و زمان مناسبی برای حرف زدن و سوالو جواب کردن نیست ، اجازه بده چند ساعتی استراحت کنه بعد.........
9- وقتی موقع حرف زدن طرف مقابل رو عصبانی کردی ، با آرامش جواب بده ( یعنی خودتم عصبانی نشو )
10- کاری نکن که از چشم کسی بیفتی ،
11- رعایت کن تا رعایت بشی
12- یک موضوع رو کش نده بعد صحبت کردن در موردش بحث رو تموم کن
بقیه اش به عهده شما خوانندگان عزیزه
لطفا همراهی کنید

[بی همدم]

سلام دوستان لطفا تجربه هاتون رو تو این تاپیک بنویسید
با تشکر حتما یادتون نره ها
منتظر نوشته هاتون هستم

[jonube-sorkh]

سلام
''من هیچ موقع از گفتن رازم به کسی پشیمون نشدم! چون تا طرفم رو نشناختم حرفی نزدم''




تجربه ای که من تو این 22 سال کسب کردم:

1_آدما پتانسیل اینو دارن که دقیقا 180 درجه مخالف چیزی باشن که نشون می دن , پس اگه مورد این طوری ببینم نباید شکه شم.
2_خدا اون وجودی نیست که نقطه ضعف هاتو پوشش بده , خودت باید به فکر خودت باشی.
3_جایی که حرفتو نمی فهمن نباید حرف بزنی!
4_اگه تو زندگی درجا بزنی می گندی (واضحه اما تو شرایطش باشی مبهم به نظر میاد)
5_اصلا اصلا اصلا نیاید کسی رو واسه خودت تو ذهنت بزرگش کنی و تا مقام خدایی بالا ببریش (بردمش بالا تو کلم منه گیج/ که بعدشم خودم بش دستم نرسید)
6_آدم اگه فکرش راحت باشه خوابشم میزونه , اختلال خواب اولین نشونه مشکل فکری و روحیه....
7_داداشای دیروز (رفقا) قطع به یقین دشمنای امروزن....!!!!!
8_عاشق یه زندونیه که در زندونش بازه اما می خواد عاشق باشه نصیحتش بی فایدس.
9_هیچ کس اندازه پدر و مادر دوستت نداره اما اون ها هم یه روزی ترکت می کنن و میرن زیره خاک (تلخ ترین حقیقت) دیگه وای به حال عشق های امروزی.
10_ عاشقا تو این دنیا بهم نمی رسن!
11_اگر کسی اعتراف کرد عاشقت شده بش یه لبخند بزن و یه نخ بکش...
12_بترس از فتـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـنه زن!

اسم خوابمو می زاشتم فیلتر قرمز که بعد از رد شدن از فیلتر ممیزی تبدیل میشد به جنوب سرخ