به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 آذر 92 [ 21:31]
    تاریخ عضویت
    1392-8-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    81
    سطح
    1
    Points: 81, Level: 1
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    6 برای بچه دار شدن به شدت تردید دارم نیازمند کمک فکری هستم

    سلام من 35 سال دارم و همسرم 40 سال هر دو شاغلیم زندگی متوسطی داریم خصوصیات اخلاقی نسبتاً نزدیکی داریم 2 ساله که ازدواج کردیم من بچه دوست دارم ولی این علاقه اینقدر نیست که حاضر باشم بخاطرش تو کارم مشکل پیدا کنم از خودگذشتگی کنم مثلا دوست ندارم شرایطی پیش بیاد که من از خواستم صرفنظر کنم که بچم فلان چیزو داشته باشه یا فلان کارو بکنه نه اینکه تواناییشو ندارم اتفاقا فکر میکنم من هر کاری که بخوام توان انجامشو دارم ولی برام خوشایند نیست همین حالا تو زندگیم بخاطر علاقه به همسرم و اینکه دوست ندارم بهش فشار بیاد زیاد از خود گذشتگی کردم(بیشتر خواسته های مالی) هر وقت به داشتن بچه فکر کردم پس ذهنم رو کمکهای مادرم حساب کردم خلاصه که علاقه به خوشگلیاش اینکه حس کنم از وجود خودمه و.... دارم ولی خدا نکنه صدای گریه یا جیغ جیغ بچه بشنوم به کل منصرف میشم و مثل بچه های خوب می چسبم به کارو زندگیم دنبال یه دلیل بزرگم برای تحمل کردن اینهمه سختی با هر کس که بچه داره صحبت میکنم و دلیل بچه دار شدنشو می پرسم جواب نمیگیرم همه یا میگن حس قشنگی داره که وصف کردنی نیست(فکر میکنم می ارزه برا حس قشنگ اینهمه سختی و محرومیت تحمل کنیم) لازمه زندگیه(لزومشو نمیتونم درک کنم یعنی زندگی بی بچه زندگی نیست)عصای پیریه(چشمم آب نمی خوره ما که هنوزم برا خانوادهامون زحمتیم ) حالا دنبال دلیلم شاید من درک درستی از زندگی ندارم نمی دونم ولی با همه این اوصاف هر روز به این سوال مهم فکر می کنم که اگه بچه دار نشم و زمانی پشیمون بشم که دیگه دیر باشه چکار کنم همسر خان هم مثل من فکر میکنه و خیلی پیگیر بچه دار شدن نیست فکر میکنه که هنوز خیلی برنامه ها باید با هم داشته باشیم سفرای عشقولانه دو نفری تفریحات سالم .... ولی عقاید فوق به شدت پایه های سستی داره و قابل تغییره مخصوصاً اگر اون لزومه احساس بشه خلاصه منتظر یاری سبزتان هستم با در نظر گرفتن این مهم که زوجین در مرز فسیلی قرار دارند و ممکنه خیلی زود دیر بشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید ghamze تشکرکرده است .

    جاثیه (جمعه 01 آذر 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    سلام عزيزم
    اول اينكه به نظر من نياز داشتن به فرزند يك نياز فطري هستش كه خداوند توي وجود همه قرار داده -در غير اين صورت تاريخ بشريت اينقدر گسترده نمي بود چون به قول خودتون فرزند دردسر داره و همه به نوعي گريزونن ازش
    يعني اصلا فلسفه اصلي ازدواج ميتونه فرزند پروري باشه -سنت الهيست-اگه قرار باشه هيچكس فرزندي نخواد و نداشته باشه نوعي مبارزه با خواسته الهيه
    فرزند شما درحقيقت استمرار دهنده راه شما خواهد بود و اعمال صالحي كه انجام بدن پاي شما هم نوشته خواهد شد

    شما سنتون براي ازدواج مناسبه و نبايد بزاريد دير بشه كه هم از نظر جسمي توانش براتون سخت خواهد بود هم از نظر روحي
    اين شما هستيد كه با برنامه ريزي و مديريت زمان به همه برنامه هاتون خواهيد رسيد
    پس نگران چيزي نباشيد
    مهد كودك خيلي ميتونه بهتون كمك كنه كه توي مراقبتش دچار مشكل نشيد

    درضمن سعي كنيد زياد روي كمك مادرتون حساب نكنيد
    چون در اين صورت توقعتون ازش بالا ميره چون مادرتون تاجايي ميتونن به كمكتون بيان

    درمورد پشيموني بايد بگم چراكه نه
    هزارتا دليل وجود داره كه پشيمون خواهيد شد
    اما چندتا دليل سطحي و زودگذر داريد براي پشيمون نشدن
    بازم خود دانيد

  4. 2 کاربر از پست مفید gisu تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (جمعه 08 آذر 92), جاثیه (جمعه 01 آذر 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 آذر 92 [ 21:31]
    تاریخ عضویت
    1392-8-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    81
    سطح
    1
    Points: 81, Level: 1
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    گیسوی عزیز از وقتی که گذاشتی ممنونم ببینید قبول دارم که یکی از فلسفه های ازدواج بقای نسل هست ولی موافق این نیستم که مهمترینش باشه از نظر من مهمترین دلیل ازدواج تکامل شخصیت زوجین در راه رسیدن به کماله و این کمال به مرور زمان و در گذر زندگی زناشویی که با انواع مساىل و مشکلات همراهه بدست میاد بنظرم هدف مشترک تربیت فرزند هم یکی از این عوامل هست که کمک زیادی به شناخت زوجین از هم و نهایتاً همدلی و رشد شخصیت اونها میکنه ولی به شخصه به صرف خواست الهی حاضر به قبول این مسىولیت نیستم چرا که معتقدم خدا هم در این خواسته بدنبال هدف مشخص و مثبتی است که اگر بنده آمادگی این فرصت الهی رو نداشته باشه نتیجه عکس میده و در واقع نقض غرض هست .من هم به مشکلات بعدی و تاخیر بیشتر واقفم که تقاضای کمک فکری از شما دوستان کردم در مورد مهد کودک هم باید بگم که اگر روزی فرزندی داشته باشم ترجیح میدم مراقبت از فرزندم رو به عهده کسی بگذارم که به امانتداری اون و احساسی که به فرزندم منتقل میکنه اطمینان داشته باشم همونقدر که در آوردنش دقت میکنم در نگهداری و تربیتش هم حساسم و دقت میکنم شاید یکی از علل عدم قبول این مسىولیت بزرگ هم این شناختی هست که از خودم دارم من اینجا اومدم که اگر دیدم به زندگی و عقیدم نسبت به این موضوع اشتباهه با کمک شما عزیزان اصلاحش کنم

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ghamze عزیز

    قسمتی از صحبتهات دقیقا مثل نظر منه اینکه میگی حوضله جیغ جیغ نداری اینکه آرامشی که الان تو زندگیت هست و ممکنه با اومدن یه بچه این آرامش یه مقدار تغییر کنه اینکه آزادی عملی که الان داریم هرجا بخواهیم هر وقت بخواهیم بریم و بیایم اینکه با اومدن بچه مجبورم یه مدت کارم رو کنار بزارم اینکه وقتی بچه دار شیم من نتونم برم سر کار درآمد من حذف بشه یه فاجعه میشه تو زندگیمون و یک عالمه ترس و استرس دیگه که حتی من یک تاپیک هم ایجاد کرده بودم به نام ترس من از بچه دار شدن ... میتونی اون رو بخونی و دوستان عزیزی هم نظراتشون رو بهم گفته بودن شاید یه جائی از اون بتونه باعث بشه که یه تصمیم خوب بگیری


    و واقعا حالا که ما تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم یکی از بزرگترین دلایل همینه که شما گفتید که میترسیم در آینده پشیمون بشیم شاید این برگرده به اون قریضه حس پدر مادر بودن رو داشتن . ولی با اینکه الان مدتهاست این حسه داره من رو قلقلک میده باز درونا هنوز خیلی دوست ندارم که یه انسان دیگه به این دنیا اضافه کنم ... ولی دارم با این حس مبارزه میکنم
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 آذر 92 [ 21:31]
    تاریخ عضویت
    1392-8-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    81
    سطح
    1
    Points: 81, Level: 1
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ملکه جان عزیزم خیلی لطف کردی پست خودتو برام گذاشتی ممنون که اهمیت دادی و خواستی به من کمک کنی چقدر خوشحال شدم دیدم تصمیمتو گرفتی و داری این حسای قشنگو تجربه میکنی امیدوارم یه نی نی خوشگل و سالم به دنیا بیاری بازم ممنون دوست خوبم

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ghamze جان من که الان مادر یه بچم و وقتی سر کار می رفتم تنها ارزوم این بود که ای کاش همسرم ازم بچه نخواد ولی خوب به مرور بچه دار شدم و همسرم از صدای بچه بی زار بود تا جایی که ما رو از هم دور کرد ولی حالا که بچه خیلی شیرین شده و آزارش کم شده من و همسرم رو خیلی از قبل بیشتر به هم نزدیک کرده به طوری که به خودم می گم اگه بجه نداشتیم تا الان پس چه شکلی می شد انقدر از هم لدت ببریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ما نه تنها از کنار هم بودن لذت می بریم بلکه زندگی برامون شیرین تر شده به نظرم بچگیمون به گونه ای تکرار شده ....
    به نظرم بچه بیار و بجه حد اقل تا سه سال پر دردسر است و اگه تمکن مالی داری یه پرستار پیدا کن تا تو این مدت کنارت باشه و کنار بچت باشه نه این که به اون بسپاری بچت رو بلکه در زمان هایی که بپه خستت کرد به فریادت برسه....و تو این سه سال یا قید کار رو بزن یا دو روز در هفتش کن و به خودت بگو من کارم سه سال بچه داری است و باید مخصوص اون باشم این جوری کمتر دچار مشکل می شی و راحت تر کنار میای با این موضوع...
    اون وقت بعد از این سه سال صبوری وایسا و به زندگیت نگاه کن و ببین چه گلی کاشتی............
    عزیزم فقط حتما قبلا یه مشاوره با همسرت برو که کلا تو این سه سال بفهمه موضوع چی به چی وگرنه اوضاع این جوری که می گم نمیشه..............

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 آذر 92 [ 21:31]
    تاریخ عضویت
    1392-8-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    81
    سطح
    1
    Points: 81, Level: 1
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    hhanie عزیز از لطفت ممنونم حس قشنگتو خیلی خوب منتقل کردی مشکل من اینه که چرا باید زن بچه داشته باشه چرا باید سختی و محدودیت قبول کنه من همیشه از دیدن مادرم که خودش رو فدای همه ما کرد افسردگی می گیرم شاید این موضوع و جنگ با این قضیه هست که من نمی خوام از خواسته های خودم بگذرم همیشه فکر می کنم چرا من تو این چند سال زندگیم باید به خودم سختی بدم و محدود بشم که بچه داشته باشم که بعد چی بشه هر چقدر از خودم بیشتر مایه بذارم انتظارم بیشتر میشه و میدونم که نمیتونم انتظار برگشت این محبتها رو داشته باشم چون شرایط فکری بچه ها اینقدر با خانواده ها متفاوته که هر چقدر هم که بگن درک میکنن بازم نمی فهمن مادر براشون چه کرده و همیشه و همیشه از این موجود مهربون انتظار دارن من این بزرگواری رو تو خودم نمی بینم من حتی اوایل ازدواجم هم این حس افسردگی رو داشتم که چرا من باید مثلا ظرف بشورم همسرم بخوابه فوتبال نگاه کنه منم شاغلم دنیایی هم که ایشون کمک میکنه تاثیری نداره چون بازم همه انتظار کار خونه رو از زن دارن من با این مشکل داشتم ولی کم کم به این پذیرش رسیدم از سر اجبار نه تمایل یعنی قبول کردم ازدواج قسمتیش اینجوریه و منم زن این زندگی هستم به همین راحتی پس جای حرص خوردن قبوووووووول کن .حالا هم سر داشتن و یا نداشتن بچه به شدت فکرم مشغوله اوایل تقریبا مطمین بودم بچه نمی خوام ولی جدیدا نگرانم از پشیمونی آینده

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ghamze جان این که چرا باید به خودمون دردسر بدیم که یه بچه ای که بعدا به ما بی وفایی می کنه و ما رو درک نمی کنه بزرگ کنیم .....کلا اشتباه است...من خودم اصلا به این فکر نمی کنم که بچم در آینده حتی بیاد دستم رو بگیره ..یعنی می دونی اگه بخوایم فرزندانمون رو به خاطر توقعات ایندمون بزرگ کنیم اونی که کلا همه چیش رو از دست می ده ما هستیم....
    تا حالا گل رز رو دیدی وقتی بخوای بچینینیش دستت کلی خار میره ولی تو این زحمت رو به خودت می دی که اون رو می چینی و وقتی می چینیش می ذاریش تو گلدون و تمام تلاشت رو می کنی تا پر طراوت بمونه و دیرتر پژمرده بشه..(بچه هم این دردسر رو داره)
    این که چرا باید این چند صباح زندگیمون رو روی بزرگ کردن بچه بزاریم و خودمون رو از لدت های دنیا محروم کنیم باید بگم من خودم با تمام دردسرهایی که بچم برام ایجاد کرده الان لدت های زندگیم بیشتر بلکه عمیقتر شده...من زندگیم هدفمند تر شده وبا برنامه تر به طوری که بارها به خودم گفتم کاش چند سال زودتر به دنیا اومده بود...
    شاید باورت نشه من الان هم درس می خونم هم ورزش می کنم هم به هیکلم می رسم هم به شدت خانه داری می کنم کارهایی که هیچ وقت هیچ کدومشون رو درست و کنار هم نتونسته بودم انجام بدم
    وببین این حرفها رو کسی داره بت می زنه که با متولد شدن بچم زندگیم داشت از هم می پاشید
    به نطرم در مورد این که چرا باید شما هم کار کنی و هم ظرف بشوری و در آینده هم بچه داشتی و هم مشکلات ......به نطرم فقط متفاوت بودن نگرش شما و همسرت است که باید با صحبت با او به تفاهم برسین من خودم با همسرم خیلی در این مورد حرف میزدیم و حتی همسرم هنوذ هم بر این باوره که بچه داری و کار خونه وظیفه زن است با این همه در کارهای خونه خیلی کمک می کنه به نطرم در افکارش تغییر ایجاد شده
    باز هم توصیه می کنم که قبل از هر اقدامی به بچه دار شدن همه جوانب ومشکلات حضور بچه رو با همسرتون بررسی کنید و زندگیتون رو شبیه سازی کنید تا بعدا کمتر به مشکل بخورید

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 آذر 92 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-8-18
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    121
    سطح
    2
    Points: 121, Level: 2
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.
    بالای چهل یا پنجاه سال که بشی حس نداشتن بچه رو درک میکنی !
    در اون سن یه احساس هایی درباره زندگی و بچه پیش میاد، میخوای حاصل عمرتو ببینی جلو چشات حالا هرچقدر که به کمال شخصی رسیده باشی، اینا میوه های زندگی شما هستن، بعد صد و بیست که تو و همسرت نباشید اسمتون رو زنده نگه میدارن، اگه خوب تربیتشون کنی که شما با توصیفاتی که کردی قطعا میتونی همیشه یاد و خاطره نیک خواهی داشت.
    دوست من ما در هر سنی نیازهایی داریم، سن پنجاه به بالا همین نیاز هست که بچه ها رو ببینی و از موفقیت خودت و اونا لذت ببری، وقتی که خودت دیگه زیاد ذوق نداری ولی اونا بهت انرژی میدن و به جنب و جوش وادارت میکنم.
    گفتید مادرها زحمت میکشن و ... ولی اگر همین بچه ها نباشند البته از نوع خوبش مادر زودتر پیر و فرسوده میشه، مادر باید این عشق رو بروز بده.
    یک زن باید حس مادری رو ابراز کنه و داشته باشه.
    به نظر من به جای اینکه از خانوم هایی که بچه دارن میپرسی از کسانی بپرس که با سن زیاد صاحب فرزند نشدند.
    و دراخر نذار این فکر که بچه بزرگ کردن سخته تو رو از داشتن بچه محروم کنه، شما میتونی بهترین مادر باشی.
    موفق باشی

  12. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 98 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1391-9-30
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    6,685
    سطح
    53
    Points: 6,685, Level: 53
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 251 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام ghamze خانوم
    تصور کن گلی رو می کاری تا مدتها فکرتو مشغول می کنه منتظر جوانه زدن و گل دادنشی. چه احساس خوبیه. حالا در نظر بگیر موجودی بسیار پیچیده تر از گل رو داری با هر حرکتی، لبخندی و قدمی نشانه جدیدی رو می بینی. با اولین لبخندش بیدار موندنات و خستگیهای زایمان یادت میره. با اولین کلمه هاش راههای ارتباطی تازه ای برات باز میشه. و وقتی که اولین قدمهارو برمیداره حس بزرگ شدن اونو درک می کنی.
    منم مثل تو هستم چرا با اینهمه کار، خونه داری بازم مال منه حتی بچه داری هم همینطوره. ولی با گذشت زمان تونستم کارارو مدیریت کنم.
    منم شاغلم حتی میشه گفت دوشغله، دانشجویم و خونه داری هم سرجاشه ولی وقتی می رسم خونه و دخترم بغلم می کنه همه خستگیهام فراموشم میشه مثل اون 2 ساله میشم و بازی می کنم. اون مثل یه کاست خالیه براش هر حرفی قصه ای که می گم ضبط میشه و برام بعدا تعریف می کنه.
    این اوج خودخواهی بشره که بخوای بچه دار بشی فقط بخاطر اینکه تو آینده کمکت باشن یا مثلا اسمتو زنده نگه دارن. بعد از روزی که وارد جامعه شد دیگه مال تو نیست.
    از زندگی لذت ببر و بچه رو هم به عنوان یک تغییر بزرگ و دلخوشی بپذیر.

  13. کاربر روبرو از پست مفید suzana تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (سه شنبه 12 آذر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.