به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array

    هدف و انگیزه؟!!؟از کجا بیارم؟!؟

    سلام..تا حالا چنتد تا تاپیک زدم ولی تاپیک هامو ادامه ندادم و به نتیجه ای نرسیدم.میخام ایندفه دست خالی ازینجا نرم،لطفا راهنماییم کنید
    یه خلاصه از وضعیتم.درآستانه 22 سالگی هستم.دانشجو.حالات و احساساتم نوسان داره.یه روز احساس بدبختی میکنم ولی یه روز رو ابر ها هستم.همیشه دنبال این بودم که هدفی برای خودم انتخاب کنم.ولی تا به امروز هیچ هدفی منو نتونسته قانع کنه تو زندگیم.خیلی دوست دارم پیشرفت کنم و موفق باشم.قدم تو این راه میزارم ولی وقتی به خواسته ام نمیرسم احساس بدبختی و پوچی به سراغم میاد.حس میکنم که دارم بی دلیل وقتم رو هدر میدم.من عاشق رشته تحصیلیم نیستم.و صرفا به خاطر بازار کار و اسم دهن پر کن و البته به خاطر اینکه تو موقعیتی که داشتم بین بقیه رشته هایی که میتونستم انتخابش کنم نزدیک تر و محتمل تر بود انتخابش کردم.من وقتایی که صحبتی از امتحان و پاس کردن واحد و یا به قول خودم وقت حساب پس کشیدن از دانشجو نیست نسبت به رشته ام حس بدی ندارم.ولی امان از روزی که امتحانا شروع شه!!!!!!اون وقته که غم دنیا رو سرم میریزه.مخصوصا وقتی که درس رو میخونم و بازم امتحانش رو خراب میکنم!!!همه افکار پوچ بودن و بی هدفی میاد سراغم که چه غلطی کردم وارد این رشته شدم،باید میرفتم سر درسایی که باهاشون حال کنم و با علاقه برم دنبال مباحثش !پس سوال اول من اینه که هنوز تکلیفم با خودم مشخص نیست که واقعا دوست دارم در آینده چکاره بشم؟!دس دارم در آینده مردم منو با چه سِمَتی بشناسن!؟هنوز در تشخیص علایقم ناتوانم.با وجود اینکه من از سنین کم دنبال شناختن هدف و تحلیل شخصیتم بودم ولی همچنان بی نتیجه هستم!


    حرفام پشت سر هم نمیاد.بهتره کم کم با نظرات شما منم مشکلات دیگه ام رو مطرح کنم.

    - - - Updated - - -

    وقتایی که حالم داغونه به سرم میزنه برم انصراف بدم و یه رشته ای که دوس دارمو بخونم.ولی واقعیتش میترسم که بازم تو انتخابم اشبتباه کنم.با خودم میگم شاید هنوز تواناییه واقعیمو نشناختم و فقط حس میکنم که فلان چیز رو دوست دارم.و ممکنه در آینده باز هم به بن بست بخورم.علایقم راستا و سمت مشخصی ندارن و مدام تغییر جهت میدن.یک روز آینده خودم رو اینطور تصور میکنم که مهندسی موفق شده باشم و مشغول به کار.روز دیگه نظرم عوض میشه و میگم:نه!چطور میتونم کاری رو انجام بدم که بهش علاقه ندارم.و ازونجایی که در حال حاضر در رشته تحصیلیم هم ضعیف عمل کردم برای همین آیندم رو روشن نمیبینم.

    - - - Updated - - -

    خیلی حسرت میخورم به افرادی که کاری رو با علاقه انجام میدن.مثلا یک استادی داریم که خیلی تو زمینه تحصیلی و کاریش موفق هست.وقتی میگه فلان مقاله علمی مرتبط با رشته رو تا ساعت 6 صب با علاقه مطالعه میکردم من تعجب میکنم و البته غبطه میخورم به حالش که چرا خدا این علاقه رو در وجود من نگذاشته تا من هم از درس خوندم لذت ببرم

    - - - Updated - - -

    کاش خدا خودش میومد و میگفت که تو اگه بری سراغ فلان کار و حرفه موفق میشی و تواناییشو داری.از این میترسم که همه جوانی و سرمایه عمر و وقتم رو هدر بدم و بعد از چندین سال به این نتیجه برسم که در جایی که باید باشم نیستم و این همه سال فقط تباهیی عمر بوده

  2. کاربر روبرو از پست مفید tanin-91 تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 29 آبان 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام تاپیکت رو خوندم شاید به خاطر این باشه که قبل از انتخاب رشته هدفی نداشتی؟
    اما در مورد انصراف گزینه ی درستی نیست و شاید هم به خاطر استرس دوران امتحان باشه که احساس پوچی داری چون من هم خودم این مشکل رو دارم پس سعی کن استرس ات رو کم کنی تا هم فکر انصراف به سر ات نزنه و هم فکر پوچی مقالات و کتابهای در مورد استرس و راه درمان رو حتما مطالعه کن می دونی چرا؟ چون من وقتی مشکل شمارو داشتم یکی از استاد هامون تو مشاوره دانشگاه دیگه هم کر می کرد باهاش حرف زدم گفت که مشکل ات استرسه که هم باعث بی انگیزگی و هم افسردگی میشه .موفق باشی

    - - - Updated - - -

    سلام تاپیکت رو خوندم شاید به خاطر این باشه که قبل از انتخاب رشته هدفی نداشتی؟
    اما در مورد انصراف گزینه ی درستی نیست و شاید هم به خاطر استرس دوران امتحان باشه که احساس پوچی داری چون من هم خودم این مشکل رو دارم پس سعی کن استرس ات رو کم کنی تا هم فکر انصراف به سر ات نزنه و هم فکر پوچی مقالات و کتابهای در مورد استرس و راه درمان رو حتما مطالعه کن می دونی چرا؟ چون من وقتی مشکل شمارو داشتم یکی از استاد هامون تو مشاوره دانشگاه دیگه هم کر می کرد باهاش حرف زدم گفت که مشکل ات استرسه که هم باعث بی انگیزگی و هم افسردگی میشه .موفق باشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید بی همدم تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 29 آبان 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    من همیشه دنبال پیدا کردن هدف بودم ولی تا به الان نتونستم هدف رو پیدا کنم.یعنی هدفی رو نتوستم پیدا کنم که بتونه اون انگیزه و نیروی محرکه رو در من ایجاد کنه تا با علاقه به زندگیم ادامه بدم.
    کلا آدم استرسی ای هستم.هرچقدر به خودم تلقین میکنم که مثلا فلان چیزو بلدم ولی وقتی با واقعیت روبرو میشم دوباره استرس میگیرم.اوایل ترم خوش خوشانمه.شادم میگم میخندم با علاقه درس میخونم.ولی وقت امتحان شبیه یه تیکه گوشت میشم.بی علاقه و بی انگیزه.

    - - - Updated - - -

    من همیشه دنبال پیدا کردن هدف بودم ولی تا به الان نتونستم هدف رو پیدا کنم.یعنی هدفی رو نتوستم پیدا کنم که بتونه اون انگیزه و نیروی محرکه رو در من ایجاد کنه تا با علاقه به زندگیم ادامه بدم.
    کلا آدم استرسی ای هستم.هرچقدر به خودم تلقین میکنم که مثلا فلان چیزو بلدم ولی وقتی با واقعیت روبرو میشم دوباره استرس میگیرم.اوایل ترم خوش خوشانمه.شادم میگم میخندم با علاقه درس میخونم.ولی وقت امتحان شبیه یه تیکه گوشت میشم.بی علاقه و بی انگیزه.

    - - - Updated - - -

    به طور کلی تو پیدا کردن هدف دچار مشکلم.قبل از کنکور به رشته ای فکر میکردم که مثلا اگه واردش بشم خیلی موفق میشم و خدارو شکر میکنم که الان برق نخوندم!میشه گفت که آرزوهای دور از واقعیت دارم.یا مثلا در اثر هیجان و جو گرفتگی انتخاب رشته کردم.البته بین رشته های دیگه ی گروه درسیم ،الان رشته تحصیلیم برام جذاب تر از بقیه رشته های مهندسی هست ولی باز هم حس میکنم نمیتونم اون اندازه دوستش داشته باشم.دوس دارم یه چیزیو پیدا کنم که عاشقش باشم و با انجام دادنش به آرامش و رضایت خاطر برسم

  6. کاربر روبرو از پست مفید tanin-91 تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 29 آبان 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مثل اینکه بازم قرار نیس نتیجه ای بگیرم

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 دی 92 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-26
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 77 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    خوبی؟
    میشه بگی ترم چندی؟ و رشته ات چیه؟ و به چه رشته های دیگری علاقه داری؟

    یه جورایی بهم شباهت داریم و با توجه به تجربه خودم, می خوام بهت بگم که اصلا به انصراف فکر نکن. و وقت و انرژی را صرف این فکرها نکن. انصراف فکر منطقی نیست, برای تغییر رشته میتونی در مقطع ارشد اقدام کنی.
    به نظر من در حال حاضر ذهنت را فقط روی درس ها و رشته تحصیلی خودت متمرکز کن و به هیچ چیز دیگه فکر نکن. و در این مدت سعی کن تا میتونی درباره رشته ات مطالعه و تحقیق کنی و حتی اگه میتونی جایی کاراموزی کن. و در پایان این مدت ببین توانایی و علاقه ادامه رشته ات را داری یا نه.

    توانایی با تمرین بدست میاد. در حال حاضر فکر کردن به رشته های دیگه باعث میشه که ذهنت بهم بریزه و وقتت تلف بشه و از درسهای دانشگاه ات هم عقب بیوفتی. زمان باقی مونده از دانشگاه فرصت خوبی که تصمیم بگیری این رشته را می خوای یا نه. و اگر پاسخت منفی بود بعد از فارغ التحصیلی و یا در دوران تابستان فرصت خوبی برای فکر و تحقیق درباره رشته های دیگه داری.
    ولی الان فقط به درس های دانشگاه ات برس و هر کاری که میتونی انجام بده تا بهترین نتایج را بگیری.
    و در نهایت هر تصمیمی که بگیری, و چه در این رشته ادامه بدی و چه در رشته دیگه, با موفقیت تموم کردن دوران لیسانست, در اینده بهت کمک می کنه و بعدا احساس پشیمونی نخواهی کرد.
    اگر تا الان هم خیلی خوب درس نخوندی, با چند ترم باقی مونده میتونی جبران کنی و حداقل شرایط را از چیزی که هست یکم بهتر کنی.

    چند روز پیش یک کلاس تقویت حافظه میرفتم, استادمون می گفتن که مغز انسان نسبت به مسائل شفاف واکتش میدهد. و قبل از انجام کاری باید شفاف سازی کنید و چرایی و کاربرد ان کار را پیدا کنید و خودتون را قانع کنید که چرا اینکار را انجام می دهید و چه سودی براتون داره. و اگر شک کنید, ان کار را انجام نمی دهید
    و همچنین گفتند که:
    اگر کسی بخواهد کاری را انجام دهد: راهش را پیدا می کند
    اگر کسی نخواهد کاری را انجام دهد: توجیه اش را پیدا می کند!

    اگر کسی بتواند در مقیاس کوچک موفق شود, به مراتب می تواند در مقیاس بزرگتر نیز موفق شود.
    و مغز به موارد لذت بخش به سرعت واکنش می دهد.
    وهر کاری که قصد انجامش را دارید اول چرایی ان را پیدا کنید و سعی کنید درست و به نحو احسن انجام بدبد و حتی اگه بهش علاقه ندارید, سعی کنید یک نکته مثبت در ان پیدا کنید و جور دیگه بهش نگاه کنید, مثلا به خودتون بگین با انجام این کار مسئولیت پذیری را تمرین می کنم! و یا با خوندن این درس ها حافظه ام را تقویت می کنم و......
    و همچنین گفتن علاقه هم میتونه یافتنی و هم میتونه ساختنی باشه.
    حالا در این چند ترم باقی مونده بیا ببین میتونی علاقه ات را در این رشته بسازی یا نه و اگر نشد بعدا برو پیداش کن و اینطوری حداقل سعی خودت را کردی و به خودت این فرصت را دادی و مطمئن شدی که این رشته مناسب شما نیست و ازطرفی از این مدت زمان تحصیلت هم استفاده کردی و به دانشت هم اضافه کردی و به خودت افتخار می کنی که با موفقیت این مرحله از این زندگی را تمام کردی. و حتی در اینده می تونی از این علمی که الان بدست میاری, در رشته مورد علاقه ات هم استفاده کنی. امروزه علوم خیلی بهم نزدیک شدن. مثلا میشه انفورماتیک خوند و اگه فرد فرضا به مسائل زیستی علاقه داره, در اینده وارد بیوانفورماتیک بشه. البته منی که الان دارم اینا را به شما میگم قبلا اصلا اینطوری فکر نمی کردم ولی الان با اشتباهاتی که کردم و عمری که از دست دادم, کم کم به این نتیجه رسیدم که تبعیت از قانون همه یا هیچ چیز خیلی اشتباهه و استفاده از فرصت ها حتی اگه مورد رضایتمون هم نباشه, حداقل از نابود کردنش بهتره.

    لان رشته تحصیلیم برام جذاب تر از بقیه رشته های مهندسی هست ولی باز هم حس میکنم نمیتونم اون اندازه دوستش داشته باشم.دوس دارم یه چیزیو پیدا کنم که عاشقش باشم و با انجام دادنش به آرامش و رضایت خاطر برسم
    تازه اینطور که خودت می گی, بی علاقه هم نیستی. پس فعلا این را بخون تمام شه و تمام تلاشت را براش بکن و بعد با ذهن باز و ارام برای اینده تصمیم بگیر.

    و استاد تقویت حافظه مون درباره انگیزه می گفتن که محیط هم خیلی موثره. و اساتید و دوستان با انگیزه خیلی تاثیر گذاره. و حتی یک ازمایش را که روی چندتا میمون! انجام شده بود برامون تعریف کردند. گفتند 5 تا میمون را گذاشته بودند در یک قفس و در یک سمت موز گذاشته بودند, میمون اول که رفت موز را برداره, روش اب داغ! ریختن. و میمون دوم و سوم هم که به ترتیب رفتن موز را بردارن باز روی انها هم اب داغ ریختن. سپس میمون چهارمی که رفت موز را برداره قبل از اینکه روش اب داغ ریخته بشه, ان سه تا میمون دیگه ان چهارمی را گرفتن زدن! و نذاشتن که به سمت موز بره! و همین اتفاق برای میمون پنجم افتاد. بعد امدن یک میمون جدید وارد قفس کردند و ان 5 تا نذاشتن که ان هم به سمت موز بره! و ان را زدن! بعد دوباره یک میمون جدید دیگه اوردن و ان 6 تا میمون دوباره به میمون 7 اجازه نزدیک شدن به موز را ندادن و ان میمون شماره 6 که اصلا اب داغ را ندیده بود هم مثل ان 5 تا عمل میکرد..
    و خلاصه منظورشون این بود که اگه می خواهید خودتون را عوض کنید, سعی کنید محیط و دوستان و.... تغییر بدید.
    شخصیت و علم و درامد ما برابر با میانگین شخصصیت 5 نفری که با انها در ارتباط هستیم!
    و اگر یک همراه داشته باشیم که کارهامون را بهش گزارش بدیم, مغز بلافاصله به کارها واکنش میده. حالا ان همراه میتونه دوست باشه یا خواهر یا خدا و....

    البته شما در گفته هات به اساتید با انگیزه اشاره کردی, سعی کن بیشتر با این اساتیدت در ارتباط باشی و حتی میتونی از همفکری شون استفاده کنی.

    و اینکه میگی استرس داری و شب امتحان مثل یک تیکه گوشت میشی, در طول ترم درس می خونی و همه تلاشت را می کنی و شب امتحان اماده ای؟

    - - - Updated - - -

    امکان ویرایش وجود نداره!
    منظورم توجیح بود نه توجیه!

    و راستی با انجام اهداف کوتاه مدت و کارای کوچولو! می تونی انگیزه پیدا کنی.
    و یک مدت به ذهنت استراحت بده و به هدف های دیگه فکر نکن. میگن وقتی مغز خیلی به یک موضوع فکر می کنه, هنگ می کنه!

  10. 5 کاربر از پست مفید N.I.K.I تشکرکرده اند .

    gisu (چهارشنبه 29 آبان 92), Pooh (چهارشنبه 22 آبان 92), tanin-91 (چهارشنبه 22 آبان 92), جاثیه (پنجشنبه 23 آبان 92), دختر مهربون (شنبه 25 آبان 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام نیکی جان.ممنون که برام وقت گذاشتی و تاپیکو خوندی.
    من ترم 4 هستم.مهندسی شیمی.به طراحی داخلی و دکوراسیون و معماری و علوم فلسفی و روانشناسی و هنر علاقه دارم.
    بله شما درست میگید.انصراف بدترین گزینه ممکن هست.فقط وقتایی به ذهنم خطور میکنه که از نظر درسی واقعا داغون و عصبی میشم.وقتایی که ترم تازه شروع میشه و هنوز وقت امتحانا نیس با علاقه رشتم رو دنبال میکنم.و حتی آینده ای برای خودم تو این رشته تصور میکنم و به فکر مقاطع بالاتر میوفتم.ولی همین که به سربالایی میرسم و به قولی باید حساب پس بدم ،نسبت به درسا به علاقه میشم.راحت تر بگم:احساس من نسبت به رشته تحصیلیم وابسته به شرایط بیرونی و نتیجه ای هست که میگیرم.یعنی اگه نتیجه خوبی بگیرم علاقه مندم ولی اگه نمره های کمتر بگیرم بی علاقه میشم.
    یعنی اگه من رو آخر ترم ببینید موجودی کاملا متفاوت با اوایل ترم هستم :دی در آغاز ترم کاملا امید وار و پر از شور و هیجان و درآخر ترم یه آدم داغون و افسردههمیشه میگم این ترم دیگه نمیزارم حس بد به سمتم بیاد ولی بازم تکرار مکررات:(

    باید بگم که صحبت هایی که شما کردید برام خیلی جالب بود و واقعا به شنیدن اینها نیاز داشتم و واقعا ممنونم از شما

  12. 3 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    N.I.K.I (چهارشنبه 22 آبان 92), Pooh (پنجشنبه 23 آبان 92), جاثیه (چهارشنبه 29 آبان 92)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 دی 92 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-26
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 77 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تنین جان.

    یعنی اگه من رو آخر ترم ببینید موجودی کاملا متفاوت با اوایل ترم هستم :دی در آغاز ترم کاملا امید وار و پر از شور و هیجان
    و درآخر ترم یه آدم داغون و افسرده
    همیشه میگم این ترم دیگه نمیزارم حس بد به سمتم بیاد ولی بازم تکرار مکررات:(
    اگه می خوای اخر ترم اینطوری باشی باید از ابتدا تا انتها ترم هم اینطوری باشی

    حساس من نسبت به رشته تحصیلیم وابسته به شرایط بیرونی و نتیجه ای هست که میگیرم.یعنی اگه نتیجه خوبی بگیرم علاقه مندم ولی اگه نمره های کمتر بگیرم بی علاقه میشم.
    به نظرم این مبحث نمره را یکم بزار کنار و عمیق تر مطالعه کن و اصلا به امتحانای اخر ترم فکر نکن.
    بشین بخون ببین می خوای این رشته را ادامه بدی یا نه. تست های ارشد را بزن ببین نظرت چیه.
    علاوه بر جزوه, رفرانس ها را بخون و فکر کن که می خوای این مطالب را تدریس کنی, اینطوری هم خوب یاد می گیری, هم در یافتن راه زندگیت بهت کمک می کنه.
    از نمره که بگذریم, درباره خود درس ها نظرت چیه؟ و درباره کارهایی که در اینده با رشته ات میتونی انجام بدی, چی فکر می کنی؟ خیلی درباره رشته ات نمی دونم ولی گویا خیلی گسترده است از پلیمر و پتروشیمی گرفته تا صنایع غذایی. دوست داری بعدا مثلا تو یک شرکت نفتی یا پتروشیمی یا... کار کنی؟ و به نظرت توانایی های لازم را داری؟ و با علایقت جور درمیاد یا نه؟
    و اصلا چی شد که موقع انتخاب رشته, این را انتخاب کردی؟
    و چرا ان موقع این رشته هایی که گفتی را انتخاب نکردی؟
    و چرا الان درباره این رشته تردید داری؟ فقط به خاطره نمره؟؟؟
    ببین فعلا به درسای دانشگاه برس ولی بیا یک بار برای همیشه تکلیف خودت را با خودت روشن کن. ببین از زندگی چه چیزهایی می خوای و چه توانایی هایی داری, بعد با توجه به خواسته ها و توانایی هات تصمیم بگیر.
    و بزار تجربه دو نفر که هم رشته شما بودن و وارد بخش های دیگه شدن را برات بگم:
    استاد بیوشیمی کلاس کنکورم, لیسانس مهندسی شیمی داشتن و بعد فوق لیسانس سلولی مولکولی گرفته بودن و بعد هم دکتری بیوشیمی بالینی و استاد بازنشسته دانشگاه ایران و جزء بهترینها در این علم.
    و یکی از بستگان هم لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه ازاد علوم تحقیقات دارند و بعد از اتمام تحصیلشون در یک شرکت خارجی مشغول به کار شدن. ولی کارشون مرتبط با رشته شون نیست و در بخش واردات و صادرات کار می کنند. البته چندان هم بی ارتباط نیست, از اطلاعاتشون درباره مواد شیمیایی جهت واردات و صادرات استفاده می کنند و بعد از چند سال هم فوق لیسانس ام بی ای گرفتن و الان هم شغل و موقعیت اجتماعی و درامد خوبی دارند.

    ببین به عنوان یک دوست که عمری را نابود کرده انهم سر همین نداشتن هدف و علاقه و رضایت خاطر و....
    وقتت را تلف نکن. هیچ کسی به اندازه خودت نمی تونه در پیدا کردن هدف بهت کمک کنه, چون هیچ کسی به اندازه خودت شما و اهداف و علایقت را نمی شناسه.
    بیا ببین چی می خوای؟ شغل؟ درامد؟ موقعیت اجتماعی؟ اصلا چه نوع شغلی؟ اکادمیک؟ و یا.....؟
    یک بار برای همیشه تکلیف خودت را با خودت روشن کن.
    ببین چرا رشته به این خوبی را نمی خوای؟ بعد اگه مطمئن شدی, ببین واقعا چرا این رشته هایی که گفتی را می خوای و توانایی اش را داری یا نه؟ چندتا از کتابای دانشگاهی بچه های معماری یا طراحی داخلی یا روانشناسی یا فلسفی و یا هر رشته دیگه ای را خوندی؟
    به نظر من اول بشین درسات را بخون, بعد اگه وقت داشتی در اوقات فراغت پاشو برو یک دانشگاهی که این رشته ها را داره و برو کتابخانه انجا و بشین کتاباشون را بخون و با بچه هاشون از نزدیک صحبت کن. و حتی برو طرح هاشون را از نزدیک ببین و با محیط کارشون اشنا شو. ولی پیشنهاد می کنم این کارو تابستون که سرت خلوت بکنی و فعلا اینا را از ذهنت بیرون کنی که بعدا پشیمون نشی.
    فعلا ببین رشته خودت اهداف و خواسته هات را براورده می کنه یا نه, بعد اگه نتیجه نگرفتی میتونی به چیزای دیگه فکر کنی.
    ولی صرف نظر از این حرفا: به نظر من یک انسان نیازهای مختلفی داره که صرفا نباید همه انها با رشته تحصیلیش براورده بشه. مثلا میتونی در رشته مهندسی ادامه بدی و در اوقات فراغت برای دل خودت به کارهای هنری بپردازی. و یا اگه روانشناسی دوست داری, نشان میده که به به امور اجتماعی و کمک به همنوع علاقه داری و برای براورده کردن این نیازت, میتونی مثلا یک سری یه موسسه های خیریه بزنی و داوطلبانه باهاشون همکاری کنی, مثلا میتونی در درس ها به بچه های انجا کمک کنی و یا هزارتا کار خیر دیگه......

    و در هر حال در اینده هم باید یکی را انتخاب کنی دیگه! همه شون را که نمی تونی!
    پس برو نیازهاتو با کارهای جانبی دیگه براورده کن! البته در حد اعتدال! که از کار اصلی دور نشی!
    و خلاصه بیا اولویت هات را بنویس و بعد تصمیم بگیر.
    مثلا یکی نیاز مادی داره و در نتیجه میره میگرده یک کار پر دارمد پیدا می کنه. یکی از این جهت مشکلی نداره و میره دنبال علایقش و با بیکار شدن مشکلی نداره, یکی علی رغم اینکه نیاز مادی داره باز هم میره دنبال علایقش و عواقبش را هم می پذیره چون به کارش اعتقاد و باور داره و خلاصه هر کی یه جوری تصمیم می گیره!
    بیا با خودت صریح و شفاف صحبت کن و ببین چی می خوای چه توانایی هایی داری و حاضری پای عواقب تصمیم هات بایستی؟ بعد بر این اساس هدف گذاری کن. بیهوده عمرت را سر اینکه چی بخونی یا نخونی حروم نکن. یک روز میرسه که حسرت الان را می خوری. البته ایشالا که هیچ وقت چنین روزی نرسه.
    و از همین الان برنامه امتحانی را پرینت بگیر و براش برنامه ریزی کن و اگه تونستی با جندتا از دوستات برنامه ریزی کن که به برنامه ات بیشتر پایبند بشی.

    سلامت و موفق و شاد باشی

  14. 2 کاربر از پست مفید N.I.K.I تشکرکرده اند .

    tanin-91 (پنجشنبه 23 آبان 92), جاثیه (پنجشنبه 23 آبان 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط N.I.K.I نمایش پست ها
    سلام تنین جان.
    سلام




    نقل قول نوشته اصلی توسط N.I.K.I نمایش پست ها
    از نمره که بگذریم, درباره خود درس ها نظرت چیه؟ با درسای پایه خیلی مشکل داشتم.ولی نسبت به درسای تخصصی رشتم ،دوس دارم که مطالعه ام رو زیاد کنم و وقتی یادشون میگیرم اگه بتونم مسائلش رو حل کنم لذت میبرم!ولی اگه دیر یاد بگیرم بی علاقه میشم!
    و درباره کارهایی که در اینده با رشته ات میتونی انجام بدی, چی فکر می کنی؟ خیلی درباره رشته ات نمی دونم ولی گویا خیلی گسترده است از پلیمر و پتروشیمی گرفته تا صنایع غذایی. دوست داری بعدا مثلا تو یک شرکت نفتی یا پتروشیمی یا... کار کنی؟ و به نظرت توانایی های لازم را داری؟ و با علایقت جور درمیاد یا نه؟ خب راستش تصور اینکه تو کارخونه یا شرکتی مشغول به کار شم برام لذت بخشه ولی چون تاحالا تو این محیط ها نبودم نمیدونم که واقعا با تصورات من یکیه یا نه!
    و اصلا چی شد که موقع انتخاب رشته, این را انتخاب کردی؟و چرا ان موقع این رشته هایی که گفتی را انتخاب نکردی؟من میخاستم دانشگاه شهر خودمون قبول شم.و اولا رتبه ام نمیرسید و دوما اینکه شنیدم معماری بازار کار خوبی نداره و رشته پر هزینه ای هست.و ازونجایی که رشته دبیرستانم ریاضی بود با هدفم انتخاب رشته مهندسی بود که بین رشته های مهندسی به جز معماری این رشته رو جذاب تر از بقیه رشته ها(برق و مکانیک و عمران و..)میدونستم.
    و در مورد اینکه چرا دبیرستان وارد رشته ریاضی شدم :از دروس رشته تجربی(زیست و...) و رشته انسانی(مثل عربی و ادبیات و..)خوشم نمیومد و علاوه بر این جو مدرسه اینطور بود که کسی معدلش و نمرات ریاضیش بالا بود میفرستادنش رشته ریاضی!

    و چرا الان درباره این رشته تردید داری؟ فقط به خاطره نمره؟؟؟تقریبا همینطوره!چون میبینم نمیتونم نتیجه ی لازم رو بگیرم ناامید میشم.و یه تصوری که دارم و شاید هم اشتباه باشه اینه که اگه کسی علاقه و استعدادی تو یک زمینه داشته باشه،با کمترین تلاش هم میتونه نتیجه ی خوبی بگیره و حتی اگه نتیجه نگیره باز هم از علاقش کم نمیشه.ولی اگه کسی واسه کاری ساخته نشده باشه هرچقد هم تلاش کنه فقط خودش رو خسته کرده و تو زمینه ای سرمایه گذاری کرده که اشتباه بوده!

    ببین به عنوان یک دوست که عمری را نابود کرده انهم سر همین نداشتن هدف و علاقه و رضایت خاطر و....

    میشه بدونم که جریان نداشتن علاقه و رضایت شما چی بوده و الان چیکار کردید؟


    ببین چرا رشته به این خوبی را نمی خوای؟ بعد اگه مطمئن شدی, ببین واقعا چرا این رشته هایی که گفتی را می خوای و توانایی اش را داری یا نه؟ چندتا از کتابای دانشگاهی بچه های معماری یا طراحی داخلی یا روانشناسی یا فلسفی و یا هر رشته دیگه ای را خوندی؟
    به نظر من اول بشین درسات را بخون, بعد اگه وقت داشتی در اوقات فراغت پاشو برو یک دانشگاهی که این رشته ها را داره و برو کتابخانه انجا و بشین کتاباشون را بخون و با بچه هاشون از نزدیک صحبت کن. و حتی برو طرح هاشون را از نزدیک ببین و با محیط کارشون اشنا شو. ولی پیشنهاد می کنم این کارو تابستون که سرت خلوت بکنی و فعلا اینا را از ذهنت بیرون کنی که بعدا پشیمون نشی.
    چشم.حتما اینکارو میکنم



    سلامت و موفق و شاد باشی
    موچکرم از پاسخگوییت

  16. 2 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    N.I.K.I (شنبه 25 آبان 92), جاثیه (پنجشنبه 23 آبان 92)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 دی 92 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-26
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 77 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    انشالا که راه زندگی تو هر چه زودتر پیدا کنی
    اخ تنین از من نپرس که حالم خیلی بده! خصوصا امروز! تو ازموزشگاه جلو مشاور کلاس کنکور شروع کردم به گریه کردن
    بشین درسات بخون که مثل من نشی. از من عبرت بگیر.

    - - - Updated - - -

    چرا ویرایش نداره اخههههههههه
    اموزشگاه

  18. 2 کاربر از پست مفید N.I.K.I تشکرکرده اند .

    tanin-91 (سه شنبه 28 آبان 92), جاثیه (جمعه 24 آبان 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  2. من نفرت انگیزم
    توسط shilaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 بهمن 92, 15:14
  3. خواهشا یه سر بزنید.بی انگیزم
    توسط achilis در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 دی 92, 13:50
  4. خیلی تنهام انگیزه ای واسه بودن ندارم
    توسط مرمر تنها در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 09 آذر 92, 18:44
  5. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.