به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 آبان 92 [ 10:29]
    تاریخ عضویت
    1390-4-26
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Thumbsdown دوس دارم دختر عموی شوهرم رو بکشم.....

    سلام دوستان
    مدتهای زیادیه که مطالب سایتتون رو میخوونم از قبل ازدواجم، هر دفعه هم بخاطر یه چیز
    ولی الان میخوام یه مسئله رو بهتون بگم و ازتون راهنمایی بگیرم
    تقریبا 15 ماهه پیش عقد کردیم.قبل از عقد برای اینکه من و شوهرم همدیگرو بهتر بشناسیم با اطلاع خانواده ام با شوهرم یرون میرفتیمو صحبت میکردیم
    شوهرم تو همون جلسه اول بین حرفاش گفت که من یه عمو خیلی پولدار دارم که یه دختر خیلی خوشگل هم داره که من رو هم خیلی دوس داره اما من هیچوقت دلم نمیخواست با او ازدواج کنم.الان دختر عموم ازدواج کرده و حتی اگه بهش بگم که از شوهرت جدا شو که من بیام خواستگاریت او این کار رو هم میکنه.

    نمیدونم تا حالا تو موقعیت من قرار گرفتین یا نه؟!اما آدم بدجوری حرص میخوره.هنوز وارد میدون نشدی داره کسی که خودت اینقدر دوسش داره رقیبت رو بهت معرفی میکنه....

    تو تموم مدتی که شوهرم داشت این حرفارو میزد من فقط گوش میدادم.من یه بیماری خاص دارم-دیابت-شب قبل راجع به بیماریم به شوهرم گفته بودم .نمیدونم شاید داشت اینا رو بهم میگفت که یعنی بگه چون دوست دارم بازم میخوام باهات بمونم
    ولی در هرصورت باعث شد خیلی به دل بگیرم و منتظر روزی بمونم که بتونم این دختره رو ببینم
    روز عقد دیدمش ازنظرم یه دختر خیلی معمولی و خیلی پایینتر از من اومد.
    البته فکر نمیکنم که از روی خودبرتر بینی یا اینکه بخوام خودمو گول بزنم اینطوری فکر میکنم.
    ولی درهرصورت شوهرم بعد اونموقع چندبار راجع به دخترعموش باز حرف زد.یه بار گفت اگه من با دخترعموم ازدواج میکردم هیشکی تو زندگی به گرد پام میرسیدیه بارهم گفت دخترعموم خیلی دختر زرنگیه دوس دارم مثه او باشیمیدونم که او از پس 10تا شوهر هم برمیاد خیلی خیلی دلم شکست بعد چند روز به پیشنهد مادرم بهش گفتم کهبا این حرفاش دلمو شکونده.گفت که منظوری نداشته و معذرتخواهی کرد و بعد اون هم دیگه از اینجور اتفاقا نیفتاد اما من هنوز از دلم بیرون نرفته همیشه سعی میکنم بهتر از او باشم.از نظر لباس پوشیدن و هیکل نمیخوام از خودم تعریف کنم از او بهترم.من کارمندم کلی حقوق میگیرم اما او خانه داره. او خیلی هیکل درشت و چاقی دارهتا حالا سعی کرده لاغر کنه اما نتونسته.مثه بچه های 15 ساله حرف میزنه و راه میره.شاید چون ته تغاریه و خیلی لوسه اینجوریه.
    در هرصورت هنوز که هنوزه بعد از 1.5 سال هنوز شوهرم میترسه منو با اون دختره رو یه جا تنها بذاره.حتی اینو اعتراف هم کرده وقتی بهش میگم که این دخترعموت که خیلی بچه ست چیزی حالیش نمشه.یا تو هنوز منو نشناختی بازم بیخیال این محدود کردن من نمیشه.
    تا حالا هیچوقت هیشکی بهم اینقدر توهین نکرده بود از نظر من این عدم اعتمادش به من مثه توهینه
    این یعنی اون منو اصلا نمیشناسه.من میتونم به مرور زمان کاری کنم که بفهمه هرفکری که راجع به دختر عموش میکرده کاملا اشتباه بوده اما زمان میبره و من تحمل ندارم.اعصابم خیلی خورده
    راستی یادم رفت شوهرم حتی راجع به مدل ابروهای دخترعموش حرف زده بود و میگفت که دختره گفته همه دوس دارن ابروهای منو داشته باشن.این کارا و حرفا منو حرص میده
    راستی دیشب زنعموی شوهرم تو مهمونی کنار من نشسته بود یه سره از دخترش میگفت این که شب عروسی خیلی خوشگل شده بود موقع جهیزیه خریدن اینکارو میکرد اینو میگه اونو میگه لباسش اینه ابروهاش اونجوریه
    آخه نمیدونم اینا چشونه؟کمبود دارن؟خلن؟آخه چرا این حرفارو میزنن.
    راستی بگم که میدونم بعضی از حرفایی که شوهرم راجع به دخترعموش میگه مادرشوهرم قدیما به او گفته بوده
    دوستان همه این حرفا رو زدم که بگم میخوام دخترعموی شوهرم رو اول برای شوهرم بعد برای خانواده اش و بعد برای بقیه و بعد برای خودش کاملا شناسایی کنم.یعنی میخوام بفهمن که من بهتر از او هستم
    کمکم کنید بگید چه جوری اینکارو کنم؟میخوام کاری کنم که همونطوریکه پدرم کامل منو میشناسه و بهم ایمان داره و منو حتی تنها تو دل شیر هم میفرسته، شوهرم هم همینطوری بشه
    دوستان راهنماییم کنید
    مدیر همدردی امروز مطلبهای توصیه به دخترانی که نوشته بودید رو میخوندم خیلی عالی بود دوس دارم شما هم کمکم کنید
    راستی اینم بگم که شوهرم همه حرفاش رو بدون منظور زد فقط اینا رو گفته چون دوس داره من بهتر از همه باشم
    ولی بازم دلمو شکونده و من خیلی عاشقشم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 92 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1389-9-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,590
    سطح
    30
    Points: 2,590, Level: 30
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 92 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم انقدر حساسيت نشون نده. خودت رو دست بالا بگير كه اونها فكر نكنن كه از دختر عموه كم داري يا داري بهش حسادت مي كني. مهم اينه كه همسرتون شما رو انتخاب كردن نه ايشون رو.
    ضمنا بين همه از اين حرف ها هست. همسر من بخاطر دختر عموش خودكشي هم كرده بود. بعد از ازدواج وقتي دختر عموه رو ديدم آه از نهادم بر اومد كه من كجا و اون كجا. از زيبايي هيچ چيزي كم نداشت. واقعا اعتماد به نفس داشتم كه جلوش كم نياوردم كه هيچ تازه خودم رو هم بابدبختي (از درون داشتم آتيش مي گرفتم) باهاش خيلي ok نشون دادم.

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    اگه واقعا مطمعنی بدون قرض گفته و دیگه هم از این حرفا نزدن بعدی که شما بهشون گوشزد کردین که دلخور میشین. پس دیگه اینقد حساسیت بخرج ندین.
    اگه واقعا خودتون قبول دارین که بهتر از دختر عموی شوهرتون هستین . اعتناد بنفستتونو ببرین بالا. اول فکر دختر عمو از ذهن خودتون بیرون کنین وقتی اینکارو کردین مطمعنا میتونین از فکر شوهرتون هم بیرون کینن. سعی کنین رو این موضوع حساس نباشین تا بقیه از این نقطه ضعفتون نتونن سواستفاده کنن.
    سعی کنین با مهربونی و محبت شوهرتون و سمت خودتون بیارین. در قبالش در مواقعی که ایشون حالشون خوبه و ازتون تعریف میکنن. بهشون بگین دوست دارین جلو دیگران هم این تعاریف و ازشون بشنوین.
    یا اینکه اگه واقعا قبول داره شما از دختر عموشون بهترین اینو اعلام کنن تا مادرشون و بقیه هم بفهمن که از نظر شوهرتون شما بهترینین.

    یعنی چی که ایشون این حرفارو زدن که شما بهترین باشین . بهشون بگین شما همینی هستین که هستین و ایشون انتخابتون کردن پس رفتارشون پسندیده نیست. ایشون میتونن خواسته هاشونک مستقیم بگن نه اینکه مقایسه تون بکنن. اینکار درست نیست. مثلا خوبه شما هم مقایسشون کنین؟ هر ادمی یسری خصوصیات منحصر بفردی داره. بنظر بهشون بگین دختر عموتون دختر عموتونه اگه ایشون و میخواین خب انتخابشون میکردین اگه نکردین و منو انتخاب کردین پس به انتخابتون احترام بذارین . سعی نکنین با مقایسه زندگی و تلخ کنین. و باعث دلخوری بشین.
    شاید رن عموی شوهرتون قصدی تداشته باشه شایدم داشه باشه و از حسودیش باشه که دختر خودش انتخاب نشده و دختر یه غریبه انتخاب شده. این خودش نشون میده شما بهترسن هستین.

    یعنی چی که ده تا شوهر و میتونه نگه داره؟ بگو اینو شما اصن قبول دارین این چطور ذهنیتیه؟ یکی این حرفو پشت سر زن خودش بزنه درست میدونه؟
    مثلا اون دختر ازدواج کرده ها.
    شوهر داره.
    شوهر اون بنده خدا چه گناهی کرده.
    شوهرت ون باید خیلی خام و ناشی باشه که از جلسه اول همچین حرفی زده و شما هم باید خیلی عاشق باشین که جواب مثبت دادین.
    شاید از سادگی شوهرتون که از ین حرفا میزنن اما خب شما میتونین باهاشون مستقیم صحبت کنین. بگین بالاخره مجبورتون ک نکردم منو انتخاب کردین پش ای حرفا الان بی معنیه. مثلا شما درمورد خواستگارهای قبلیتون بزنین ایشون میتونن تحمل کنن. ؟ پس باید رعایت کنن.
    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 13 آبان 92 در ساعت 13:57

  4. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    مهربونی... (سه شنبه 14 آبان 92)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    وا مگه دختر عمو شوهر نداره؟
    چرا سعی نمیکنی خودت باشی. چون بعد مدتی کم میاری. سعی کن گلم خودت باشی.
    از بس از اون تعریف کردن شوهرت جذبش بوده.شاید هم به خاطر پول باباش بوده. نمیشه گفت. مردا انواع مختلفی دارن.
    یه مدلی هم گیر تو اومده که اینجوریه.

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    2,669
    سطح
    31
    Points: 2,669, Level: 31
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 130 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوبم به نظرم طوری رفتار کن که انگار دختر عموی شوهرتو برات مهم نیست...وشما ها اصلا قابل مقایسه نیستید...هر چقدر بیشتر حساسیت نشون بدی توجهات رو به سمتش جلب میکنی...ونشون میدی من اعتماد بنفس ندارم حتما اون از من خیلی بهتره که من روش حساسم.....

  7. کاربر روبرو از پست مفید سنجاقک ابی تشکرکرده است .

    مهربونی... (سه شنبه 14 آبان 92)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    مطمئن باش که تو از اون سرتری ،و اونا دارن به تو حسادت میکنن وگرنه هیچ دلیلی نداره که بخوان پیش تو از دخترش تعریف کنه
    نمیخواد اصلا بهش فکر کنی اصلا حساسیت نشون نده بیخیال بیخیالش شو ،توهم تا جایی که میتونی سعی کن اولا خودت باشی و هیچ وقت خودتو با اون دختر خانم مقایسه نکن ،ولی سعی کن همیشه مرتب و منظم و شیک باشی ازهر لحاظ چه اخلاقی و چه پوشاک و ....
    شوهر منم گاهی اوقات میگه مثلا فلانی منو میخواست و ... ولی من فقط یه لبخند میزنم و دیگه حرفو عوض میکنم و نمیزارم ادامه بده دیگه الان تقریبا 1 ساله از این حرفا نمیزنه ،اصلا هم حساسیت ایجاد نکردم مثلا وقتی گفت اون منو میخواست و.. من از خودم تعریف کنم و بگم اون فلان و ...
    مطمئن باش که تو از هر لحاظ از اون دختر خانم سرتر بودی که شوهرت تو رو انتخاب کرده وگرنه انتخاب اون از این لحاظ که از اقوامشون بوده راحت تر بوده پس حتما تو امتیازاته بیشتری و بهتری داشتی که قبولت کرده

  9. کاربر روبرو از پست مفید دریا72 تشکرکرده است .

    kamr (سه شنبه 14 آبان 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    بهترين كار بي تفاوت بودن
    شما به دخترعمو و زن عمو ي شوهرتون هستش
    (من میتونم به مرور زمان کاری کنم که بفهمه هرفکری که راجع به دختر عموش میکرده کاملا اشتباه بوده اما زمان میبره و من تحمل ندارم.اعصابم خیلی خورده)
    شما احتياجي نيست كاري كنيد كه نظر همسرتون نسبت به دختر عموتون عوض بشه
    شما لازمه كمي عزت نفس و اعتماد به نفستون رو ببريد بالا و طوري رفتار نكنيد نشون بديد كه متوجه دختر عموي همسرتون هستيد
    اينطوري همسرتون احساس ميكنه شما با هم در حال دوئل هستيد و كمي سعي ميكنه احتياط به خرج بده

    شما كاري به اونا نداشته باشيد فقط سعي كنيد اين تنش بوجود اومده رو خاموش كنيد

    اين طوري رفتار همسرتون تغيير كرده و اعتماد اوليه اش به شما برميگرده

    اينكه ميگيد اوايل اشنايي در مورد دختر عموش حرف ميزد
    احتمال داشته نوعي اعتماد به نفس كاذبي بوده باشه كه از جانب دختر عموش در همسرتون بوجود اومده بوده
    كه مثلا اون منو ميخاسته (احساس بزرگي و افتخار ميكرده)و احساس نميكرده كه صحبت درباره دختر عموش شما رو ناراحت بكنه
    بالاخره حسادت زنانه واقعا وجود داره و ايشون احتمالا متوجه نبودن

    خب شما ديديد كه با يك تذكر همسرتون اين كارشون رو ترك كردن پس جاي هيچ نگراني نيست.

  11. کاربر روبرو از پست مفید gisu تشکرکرده است .

    مهربونی... (سه شنبه 14 آبان 92)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام عزیزم راستش دیشب یه کم برات نوشتم بعد همه رو پاک کردم تا خوب رو مسئله ات فکر کنم...

    چیزی که به ذهنم رسید اینه:

    1) همسر شما هیچ تمایلی به ازدواج با دخترعموش نداشته از این موضوع کاملا مطمئن باشید و اگر هم بپرسید همین جواب رو میشنوید. چون اگر میخواستن اینکارو بکنند اون از شما قابل دسترس تر بودن چون اولا: فامیلن دوما: به قول همسرتون دوستشون داشتن و مطمئنا با یه بار خواستگاری حتی کلامی جواب مثبت میدادند.

    2) دختر عموی همسرتون به ایشون علاقه مند بودند و شاید هم علاقه به خاطر گفتن زیاد خانواده ها بوجود اومده و این از تعاریف مادرشون پیش شما کاملا مشهوده.

    کارایی که باید بکنید:

    1) هر حرف و تعریفی که از دخترعمو پیش شما میشه به هیچ عنوان پیش همسرتون بازگو نکنید. در واقع هدف مادره همینه. کاملا مشخصه تعاریف برای اینه که از طریق شما به همسرتون بگه که دختر من بدون تو هم خوشبخته و تو لیاقت دختر منو نداشتی و نمیتونستی هیچ کدوم از این کارا رو که همسرش براش کرده تو انجام بدی. (در واقع نوعی شکست مادر رو از انجام نشدن این وصلت نشون میده)

    2) در موارد بالا ذکر شد که همسر شما هیچ علاقه ای به دختر عمویش نداشته ولی چون خانواده و فامیل از خوبی ها و زرنگی و ... او تعریف کرده بودند حالا میخواهد به همه ثابت کند که همسر من خیلی سرتر و بهتر و خوشگلتر و زرگتر از اوست. در واقع همه اینها را همسرت میداند که شما ملاکهای او را دارید و الویتهایی برای انتخاب شدنتان و در واقع نیازی نیست که دخترعمویش را به همسرتان ثابت کنید چون او برای ایشان ثابت شده اند. چرا؟ چون انتخاب نشدند. و همسرتان وقتی به شما میگوید زرنگ باش شیک پوش باش و ... معنی اش این نیست که من دوستش داشتم و حالا نشده و جای حساسیت نشان دادن ندارد. در واقع میخواهد شما را برای همه اثبات کند که انتخاب من بهترین است و من در انتخاب خود موفق عمل کرده ام. و شما هم باید همانگونه که همسرتان میخواهد همیشه مرتب و زیبا در مجالس حضور داشته باشید نه اینکه خدای نکرده دخترعمو را بچزانید چون او یکبار از شما شکست خورده اند و نیازی به رقابت با ایشان نیست فقط برای دل همسرتان میگویم.

    3) مشکلتان فقط در حد مسئله است که خیلی راحت قابل حله. فقط دیدتون رو به همه مثبت کنید. با دخترعمو رقابت نکنید و سر جنگ باهاش نداشته باشید. چون اون کاملا به یک قدم جلو بودن شما از خودش واقفه .چون شما به جای او انتخاب شده اید. پس وقتی باهاش روبرو میشوید خیلی مهربان و مودب بدون هیچ کینه باهاش رفتار کنید تا مهربانیتون و مودب بودنتون و احترام به دیگران رو در شما به وضوح ببینه و به انتخاب شدنتون به همسرتون حق بده که شما واقعا خوبید و لایق همسرتون و از این طریق هست که شما باز یک قدم دیگه از اون جلوترید نه زمانی که ببینینش و مثلا روتون رو برگردونید یا خدای نکرده بی احترامی کنید. و در واقع اینجا شما کارایی رو انجام میدید که به نفع او و به ضرر شماست و خارج از خواسته همسرتونه که به این رفتارا میگن رفتار منفعلانه. یعنی اون می بینه شما دارید اذیت میشید و کاراو حرفاش رو بیشتر میکنه که بین شما و همسرتون دعوا بشه که ون هم همینو میخواد.

    افرادی در اطراف ما هستند که همواره به دنبال نزاع و ستیزند، درگیری آنها با شما نیست با درون خودشان است.

    موفق باشید
    ویرایش توسط kamr : سه شنبه 14 آبان 92 در ساعت 10:09

  13. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    samira.y (چهارشنبه 15 آبان 92), سنجاقک ابی (سه شنبه 14 آبان 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 آبان 92 [ 10:29]
    تاریخ عضویت
    1390-4-26
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از راهنمایی هاتون خیلی ممنونم دوستای خوبم
    راستش تا الانم سعی کردم که به روی خودم نیارم و اعتماد به نفسمو نشون بدم اما بازم گاهی اشتباه کردم مثلا گهگاهی من از دخترعموی شوهرم ایراد میگیرمو به شوهرم میگم این چرا اینجوریه چرا اینکارو کرد و...
    ولی باید برای اینکه شوهرم به این حسادت من پی نبره ازاین حرفها هم دیگه نزنم
    دیشب حتی وقتی با مادرشوهرم داشتم راجع به اختلافات خانوادگی بعضی از اقوام صحبت میکردم حرف اون دختر هم وسط اومد که با خانواده شوهرش مشکل داره.همون ایرادهایی که من از اون دختر میگرفتمو به شوهرم میگفتم رو حالا مادرشوهرم داشت به من میگفت م
    و یگفت که دختره خودش یه کم مشکل داره و اگه بخواد میتونه مانع از مشکلاتش بشه
    منم حرفای مادرشوهرمو گوش میدادم و میگفتم ایشاا...که درست میشه و نشون نمیدادم ازاینکه مادرشوهرم داره از اون ایراد میگیره من چقدر خوشحالم

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا72 نمایش پست ها
    بیخیال بیخیالش شو ،توهم تا جایی که میتونی سعی کن اولا خودت باشی و هیچ وقت خودتو با اون دختر خانم مقایسه نکن ،ولی سعی کن همیشه مرتب و منظم و شیک باشی ازهر لحاظ چه اخلاقی و چه پوشاک و ....

    مطمئن باش که تو از هر لحاظ از اون دختر خانم سرتر بودی که شوهرت تو رو انتخاب کرده وگرنه انتخاب اون از این لحاظ که از اقوامشون بوده راحت تر بوده پس حتما تو امتیازاته بیشتری و بهتری داشتی که قبولت کرده

    ...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط samira.y نمایش پست ها
    بازم گاهی اشتباه کردم مثلا گهگاهی من از دخترعموی شوهرم ایراد میگیرمو به شوهرم میگم این چرا اینجوریه چرا اینکارو کرد و... برای همینه که همسرتون از کنار هم بودن و تنها بودنتون پیش هم نگران میشه. چون به حسادت تو پی برده و قبل اون به اشتباهات خودش که نباید این حساسیت و حسادت رو در وجود شما شعله ور میکرد.

    ولی باید برای اینکه شوهرم به این حسادت من پی نبره ازاین حرفها هم دیگه نزنم. بهتر نیست به جای پنهون کاری با حذف و پاک کردنش روح خودت رو هم سیقل بدی و راحت باشی. باور کن نیازی به حسادت نیست.

    میبینی خانواده همسر شما هم اونقدر دوست نداشتند اون عروسشون باشه. چون از اون پیش تو بد نمیگفتند. مشکلات خانوادگی دخترعمو به بیشتر حرف زدن و تعریف کردنش از طریق مادر دامن میزنه
    ...


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عدم تمرکز روی دروس و احساس یاس و ناامیدی
    توسط sadafdarya در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 دی 96, 17:51
  2. رفتارش از روی هوس بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط سپیده 90 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 خرداد 93, 19:17
  3. دوس دارم دختر عموی شوهرم رو بکشم.....
    توسط samira.y در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 آبان 92, 11:54
  4. عروس بزگتر بهتر است یا عروس کوچکتر خانواده؟
    توسط باربی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 20:52
  5. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.