به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 66
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New 1 وقتشه از همسرم جدا شم، باید چکار کنم؟

    سلام به همگی‌


    من هفته پیش یک تاپیک ایجاد کردم و دوستان لطف کردن تا حدودی راهنمایم کردن، اما ظاهرا چون عنوان تاپیکم کامل گویای مشکلم نبود، هنوز مشکلم حل نشده. پس این تاپیک رو ایجاد کردم.

    من ۲۹ سال سنّ دارم و ۸ ساله ازدواج کردم. بچه ندارم و همراه شوهرم آمریکا زندگی میکنم.
    ازدواج من از روز اول اشتباه بود، با اینکه هر دو تحصیل کرده هستیم اما از زمین تا آسمون با هم تفاوت داریم. یعنی‌ از نظر شخصیتی، جهان بینی، اجتماعی، خونوادگی و هر چیز دیگه که فکر کنید. یادم میاد هر کسی‌ که شنید من و اون قرار ازدواج کنیم، از تعجب خشکش میزد.


    من همون روز اول تمام اینا رو متوجه شدم، اما علاقه جنون آمیزی که بهش داشتم، باعث میشد نتونم ازش دلم بکنم. الان که چند سال گذشته، به خاطر ناراحتی‌ها و شکنجه هایی که بخاطرش کشیدم، به همون اندازه که عاشقش هستم ازش تنفر دارم. خیانت، اعتیاد، عصبی بودنش، قدر نشناسیش و چیزهای دیگه. اما هنوز این عشق جنون آمیز نمی‌ذاره ازش دل بکنم.


    البته نمیگم که اون منو دوست نداره، خیلی‌ هم داره، اما خوب این مدلیه دیگه!! من باید برای با اون بودن، خودم رو عوض کنم، بشکونم و کوچیک کنم تا تو دنیای اون جا بشم و این سخت‌ترین کار دنیاست. الان تک تک سلول‌های بدنم میخوان ازش فرار کنن. الانهم می‌دونم باید هر چه زودتر ازش جدا شم.

    ۲ تا مشکل اصلی دارم: اول که باید خودم رو راضی‌ و آماده به این کار کنم، اما چطوری؟ دوم هم اینکه نمی‌دونم اصلا چطور این رو با همسرم در میون بذارم و چطور برای جدایی اقدام کنم که هر دو کمترین آسیب رو ببینیم ؟


    ممنون میشم هر چه زودتر کمک کنید راه درست رو انتخاب کنم، چون میترسم کار فکر نشده ئی‌‌ انجام بدم و اونوقت دیگه سخت تر میشه همه چیز. لینک تاپیک قبلیم رو می‌گذارم چون دقیق همه چیز رو توضیح دادم اونجا.


    ممنون از همگی‌:

    http://www.hamdardi.net/thread-30679.html

  2. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولین کاری که در مورد خودتان باید انجام دهید این است : پرهیز از سیاه نمایی راجع به آینده بعد از طلاق و داشتن اعتماد به نفس.

    در مورد همسرتان : اگر نمی توانید این موضوع را حضوری مطرح کنید دو راه وجود دارد که می توانید نظر دوستان را هم در این باره جویا شوید :

    - گذاشتن یک نامه برایش
    - اینکه به خانواده خودتان بگویید و آنها مطرح کنند.

    اما مهمترین چیز این است که اصلا نگذارید در این روند هیچ گونه پرده دری از طرف کسی انجام شود و حرمت ها شکسته شود. البته تاپیک قبلی را خوانده ام و می دانم که توان این کار را دارید و آگاه هستید.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نوپو عزیز،


    ممنون از شما، موافقم با شما.


    کاملا درست میگید، خصوصاً اینکه اصلا واژه منطق تو قاموس این خونواده تعریف نشده است، و این موضوع رو بیش از پیش پیچیده میکنه

    - - - Updated - - -

    از خونواده خودم که اصلا نمیتونم بخوام، چون همسرم میدونم بلافاصله گارد میگیره. نوشتن نامه برای آغاز کار به نظرم خوبه، اما بعدش میخواد مستقیم با من صحبت کنه. درسته؟

  4. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب اگر خواست مستقیم صحبت کند شما آن موقع راحت تری. چون سرفصل مطالبت را گفته ای و فقط روی همان حرف ها می ایستی. وقتی او با خواندن نامه ات آمادگی و اطلاع لازم را به دست آورده باشد کار شما راحت تر می شود. فقط باید دقت کنی که در نامه ات چیزی ننویسی که علیه شما استفاده کند و نیز لحنتان باید ملایم و منطقی باشد که باعث پرخاشگری اش نشود.

    یک سوال دارم. آیا مشکل شما راضی کردن ایشان برای طلاق توافقی است ؟ آیا در آمریکا باید طلاق بگیرید یا ایران ؟

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Nopo aziz

    ممنون از پاسخ شما. اگه که راضی‌ به جدا شدن بشه، چه تو ایران و چه همینجا میشه این کار رو انجام داد، برای من هم فرقی‌ نمیکنه.


    فقط با توجه به اینکه نه مهریه میخوام و نه هیچ جور دیگه نمیخوام اون اذیت بشه، میخوام قبل از هر کاری رو طلاق با هم توافق کنیم.

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 92 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-7-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من تاپیک قبلی رو هم خوندم ..........من هم گاهی وقت احساس میکنم که شوهرم ٢ تا شخصیت داره ......به قول شما احساس میکنم که با ٢ نفر زندگی میکنم .......یک نفر یه شوهر و پدر خیلی خیلی مسول و زحمت کش و اون یکی یه مرد سرد ، و زود رنج و حساس و کینه ای .......گاهی وقتا که باهم دعوا میکنیم به بداخلاق ترین مرد و کینه ای ترین فرد تبدیل میشه و وقتی هم که با هم خوبیم همه چیزش عوض میشه و انگار نه انگار یعنی همیشه ی حالت عشق و نفرت ازش دارم ...... ولی تو خودت بشین فک کن که میخای چیکار کنی ..... مثلان من دلم رو خوش کردم به همین که پدر خوبی برای بچه هام هست کافیه و بدیهاش رو به پای خوبیهایی که داره میزارم ........ شما هم ببین میتونی سفت و محکم ازش جدا بشی یا نه .....همش نگو نمیتونم ،نمیتونم اولش برای همه سخته....... اگه رفتی پشیمون نمیشی؟ (که بد تر خودت رو سبک کردی ) ببین اگه خوبیهاش رو بزاری کنار بدیهاش کدوم سنگین تره ؟


    آیا اون قد تو زندگیت برات مهم هست که بتونی تا آخر عمرت تحملش کنی؟ آیا ١٠ سال دیگه که سنت بالا رفت پشیمون نیستی که زود تر جدا نشدی ؟ آیا اگه ازش جدا شدی بعدن همش به خودت سر کوب نمیزنی؟ نمیگی ای کاش ولش نکرده بودم ؟ یادت باشه که گفتی عاشقش هستی و آدمی هم نیستی که حالا حالا بتونی به کس دیگه علاقه مند بشی ....... و یادت باشه که ما اگه خودمون رو هم بکشیم نمیتونیم بعظی از خصوصیات افراد رو تغیر بدیم ...... بهترین راه حل تو رو خود شوهرت بهت داده .......همینی که هست ......شوهر تو همینی هست که هست و این تویی که باید ببینی آیا آدمی هستی که بتونی بعد از جدایی دیگه بش فک نکنی .....آیا میتونی با کس دیگه ای رابطه بر قرار کنی ؟ اصلن آیا تنها راه جداییه ؟ یعنی این که میگی دوست داره و خیلی برایش مهمی ارزش نداره ؟ یعنی آدم ها همه بدونه عیب هستن ؟ خوب عزیز من شما که اعتیاد شوهرت برات درجدایی فاکتورمهم نیست خوب با بقیه اش هم بساز بره دیگه ......زندگی رو آسون بگیر ......... اینجور که میگی جدایی برای هر دوتون سخته .......پس به فکر چاره بهتر باش .... سطح انتظارات خودت رو پایین تر بیار شو هرت رو هم در شرایطی قرار نده که بت اون حرفا رو بزنه ..... با همچین شوهری هر چه جدی تر برخورد کنی اوضاع بد تر میشه ......برای حل مشکلات با اینجورافراد باید از در شوخی یا غیر مستقیم یا با ی حالت کاملن غیر دفاعی باید بر خورد کنی و گرنه فایده نداره ......اینجور افراد ی خورده خود خواه هستن و ی خورده به خودشون زیاد ی احترام میزارن ........ ایشالا که مشکلات حل بشه

    - - - Updated - - -

    راستی یادم رفت بگم ........وقتی ازش ناراحتی و عصبانیت کرده هیچ تصمیمی نگیر .....تصمیم جدایی رو وقتی بگیر که در کنارش هستی و همه چیز خوبه .......اون موقع ببین باز هم میتونی به جدایی فکر کنی .........

    - - - Updated - - -

    راستی نگفتی چرا بعد از ٨ سال هنوز بچه ندارید ؟

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Parastooy mohajer aziz

    خیلی‌ ممنون با دقت و حوصله‌‌ برام کامنت میذاری،

    اول که واقعا متاسفم که میشنوم شما هم با چنین مسائلی مواجه هستید، تمام توان و انرژی آدم از دست میره و هیچ نقطه امیدی رو باقی نمیگذاره. اما خوشحالم که پدر دلسوز و مهربونی هست برای فرزندانتون، و امیدوارم عشق و آرامش پایدار جایگزین این دوگانگی‌ها بشه.

    راجع به اینکه چرا بچه دار نشدم می‌تونم بگم واقعا تمام این سالها مجبور بودم با پیچیده‌ترین شرایطی که حتی عقل جنّ هم بهش نمیرسه سر و کلّه بزنم، و هرگز شهامت و آرامش فکری لازم رو برای این کار به دست نیاوردم.

    اشاره کردین که در زمان عصبانیت تصمیم نگیرم، کاملا موافقم، اتفاقا الان چون میبینم آرومم تصمیم گرفتم با فکر و حساب شده هر چه زودتر اقدام کنم، چون دارم یک سری تغییرات تو خودم میبینم که مثل زنگ خطر میمونه برام.

    راجع به سطح انتظار میتونم بگم که با اینکه ذاتا اصلا آدم منفعلی نیستم اما در برخورد با همسرم هرگز حتی حداقل‌ها رو هم ازش نخواستم و نمیخوام، چون متاسفانه همسر من اصلا کانسپت زندگی زناشویی رو هم نمیدونه. تو محیطی بزرگ شده که نفرت، توهین و رابطه پر از تشنج پدر و مادر الگو زندگی زناشویی بوده براش. درست بر عکس من که همیشه شاهد روابط عاشقانه، صمیمانه، و محترمانه بین پدر و مادرم بودم. من بعد از این همه سال هنوز نمیدونم اگه پدر یا مادرم بخوان به کسی‌ یا ‌چیزی دشنام بدن، از چه واژه‌ای استفاده خواهند کرد.

    نمیدونم پشیمون میشم یا نه‌، فقط میدونم باید برم.

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان یک فکری به ذهنم رسید، گفتم نظر شما رو هم بپرسم:


    فکر کردم با همسرم صحبت کنم در مورد جدائی، بعد ازش بخوام بهم وکالت بده و حق طلاق رو بده به من، بعدش برم جدا ازش زندگی کنم. نمیدونم، شاید دلیل این که این روش رو ترجیح میدم اینه که اصلا دوست ندارم وارد پروسه طلاق و این جور چیز‌ها بشم.


    خوب چی‌ فکر میکنین؟
    ویرایش توسط Sarvin : جمعه 26 مهر 92 در ساعت 00:09

  9. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,111
    سطح
    27
    Points: 2,111, Level: 27
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    98

    تشکرشده 139 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من این کار اصلا خوب نیست.1 بار برای همیشه تکلیف خودت را روشن کن یا باهاش زندگی کن یا طلاق بگیر.

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Mignonne aziz

    ممنون از کامنتت،


    تکلیفم با خودم که روشنه، اما اینجوری فکر میکنم راحت تر و آروم آروم کارا پیش میره، تحملش برام راحت تره. فکر میکنی اشکال این کار چیهٔ خوب؟ دارم جدا میشم دیگه، حالا یک برگه‌ هم امضا نکرده باقی بمونه چه فرقی میکنه؟


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.