سلام
من خلاصه مشكل را توضيح بدهم
دوست من كه با من درد دل ميكرد مشكلي داشت به اين صورت كه
با وجودي كه بسيار علاقه مند به ازدواج هست حاظر به رفتن به خواستگاري نيست،و ميگه كه نميخواد بره چون پدرش هم باهاش مياد و نميخواد ببينه كه اونهم بايد باهاش بياد، متوجه شدم كه از پدرش بدش مياد و دوست نداره زندگي جديدش از اول اونم نقشي داشته باشه و حتي از ازدواج پسرش خوشحال بشه، حتي ميدونم دختري كه خيلي بهش علاقه داشت بخاطر اين نوع تفكرش منصرف شد و الان چندين ساله همينطوريه ،چون توي جلسه خواستگاري بايد والدينش حضور داشته باشند
نميدونم اين مشكل رواني هست يا نه و من چه كمكي ميتونم بهش بكنم
ممنون از شما دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)