به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عشق به هم جنس خود(پسر) اما بلاتکلیفی ..

    سلا خسته نباشد ابتدا تشکر میکنم از اینکه همچین انجمنی را با این قدرت و این پربازدیدی اداره میکنید و هدف خیری را دنبال میکنید باز هم تشکر از ادمین و مدیران و تمای کسانی که زحمت میشکن در این گروه..
    بدون حاشیه روی اضافی میرم که مشکل خودم بیان کنم ابتدا بگم که من قبلا در مورده همین داستان اینجا بودم اما پیگیر نشدم و مشکلم حل نشد و بازم جایی بهتر از اینجا واسه مشاوره پیدا نکردم ..

    من مدتی پیش حدوه 2 سال پیش علاقه ی نسبی که رفته رفته بیشتر شد به پسری پیدا کردم که نزدیکی خانه ما هم بودن و تازگی نقل مکان کرده بودن من دیگه فهمیدم به این طرف علایق پیدا کردم طوری که شبو روز به بودنش فکر میکردم اما نمدانستم راهیی برای اشناین و دوست شدن چون از اول عادی برخورد نکردم و هی نگاه میکردم و از کنارش رد میشدم تا حدی که بعد مدتی خودش احساس کرده بود و فهمید این داستان ادامه داشت و من همچنان راهی و اون رو ی شخصی رو نداشتم که برم بهش پیشنهاد بدم این خیلی منو اذیت میکرد دیگه شده بود بزگترین مشکل واقعن من احساس میکردم نیمه گم شده خودمو پیدا کردم و اگه با این دوس بشم خیلی برام خوب میشه به زندگ امیدوار میشم و حتی موفق خیلی ازش خوشم اومد نکات و شباهت های زیادی تو خودم و اون دیدم دیگه این داستان عادی نبود برا من حاد شده بود من هرشب از اینکه نمتونستم بهش پیشنهاد بدم رنج میبردم و هی غمگین و دپ بودم چون واقعا خواهان رفاقت باهاش بود حس میکردم اشنایت با اون خیلی بهم کمک میکنه چون واقعا فرده تنهایی هستم من واقعا تنها بچه های اخ خانونده نه دوستی جنس مخالفی اهلش بودم و نه رفیقای پسرم اونجور که دوس داشتم بودن و نه فامیلی خلاصه کسی نبود و م واقعا احساس تنهایی میکردم همین داستانا عشق علاقه منو به این پسر بیشتر و بیشتر کرد. ولی جز اینکه از کنارش رد بشم و بهش نیگا کنم کاره دیگه ایی ازم بر نمی اومد چون از همون اول طبیعی برخورده نکرده بودم و نه میتونستم بیخایل این داستان بشم نه اینکه برم جل و کاری انجام بدم کل این زمان من داغون بودم خیلی به مشکل خوردم از کارم عقب افتادم چون فکرش ملا منو عوض کرد و بهم ریخت واقعا اون طرفه عشقه من بود داستان پیش رفت تا اینکه دیگه من جوش اوردم د یک شب که همه چی اتفاقی و کاره خداوند بود من تصمیمی گرفتم که شاید الان پشیمان باشم واقعا انجا کاره خدا بود گفتم دیگه از خونه میزنم بیرون سره شب بود اگه دیدمش بهش میگم کاره خدا واقعا اینجا منو شگفت زده کرد من هم از خونه بیرون زدم ان هاهم چفت خونه ما میشنن یعنی همسایه من دقایقی پایین بودم که دیدم اود بیرون منو دید نفمیدم چی احساسی داشت ولی با اینکه دستو پامو گم کرده بودم واستادم تا از مغازه برگشت و جلو در خونه هم رسید بشه سلام کردم دست دادم و زود گفتم میشه باهم رفیق شیم بدون هیچ داستانی اونم گفته نه دوست نمیشم و یک چزی توش دیدم که گفت نه دوست نمیشم مثلا اعمتماد به نفس اینو نداشت خلاصه گفت نه دوست نیمشم من گفت دمت گرم و رفتم دیگهس عی کردم فراموشش کنم همین امر داشت اتفاق می افتد اما بعد یک سال همین تازگی دوباره همون حس هیا همون فکرا تو من دیده شد اولی این دفعه با این تفاوت که که اون نسبت به قبل عوض شد ه و وقتی منو میبینه بم نیگا میکنه نمدونم هدفش چیه میخواد بدونه هنوزم اره یا کلا نمدونم ولی همین نگاها دوباره منو خراب کرده من هی از فکرش میام بیرون کلا بیخی میشم پیش خودم میگم دیگه خیلی پاش خرد شدی و از زندگی عقب افتادی و بازم فکرایی میاد که شاید اون بزرگ تر شده و به نتایجی رسیده به ذهنم میاد چون الان که من 19 سال دارم اون 17 سالشه من خدایی خیلی احساس تنهایی میکنم از یک طرف دوست دارم با اون رفیق شم از یک طرف نمیشه چون من نمتونم برم دیگه جاش میخوام اون بیاد چیزی بگه ولی اونم فقط نیگام میکنه ون رو نمدونم ولی من واقعا داغون میشم میخواد قیدشو بزنم و به زنگیم ادامه بدم ولی تا میبینمش همه این قول هایی که به خدم دادمی ادم میره من همون جور که گفتم خیلی تنهام همین یکی از دلایلی وابستگی و مشکل منه اونم مثل من کم رو و مغروه اینم خودش مشکله من واقعا موندم خیلی دوس دارم یا فراموشش کنم به درسم و زندگی ادامه بدم بدون توجه به تنهایی و این مشکلات باهم باش رفیق بشم هم از تنهایی در بیام و هم به نظره خودم دلگرمی واسه ادامه زندگی باشه چون من به همچین رفیقی که دوسش داشته باشم راضی هستم برا امیدواری در زندگی ولی نمدونم چکار کنم اون اگه واقعا احساس نداره چرا بم نیگا میکنه اگه نمیخواد دوست بشه چرا نیگا میکنه اگرم میخواد چرا نمیاد سمتم من که رفت ...

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,380 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز خودت یه جا به منبع مشکل اشاره کردی گفتی که مغروروکمرو هستی تنهایی رو هم بهش اضافه کن +دیدگاه نسبتا منفیت به بقیه پسرا.بهتره ازاین شرایط تنهایی بیای بیرون قراره توی جامعه با انواع واقسام آدما سروکله بزنی.اگه با این روحیه با اودوست میشدی بعد چند روز ولت میکرد چون فکرمیکردآویزونش شدی. شاید بعضی جمعهای پسرا زیادپاستوریزه نباشه ولی واقعیت همینه بالاخره یه جمع باسطح بهترهست مثل باشگاه،دوستای دبیرستان ودانشگاه بعدن دوستان خدمت و همکاران خودتو علاف یه نفرنکن.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  3. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    del (چهارشنبه 10 مهر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متشکر بالاخره هرکسی خواه نا خواه کسانی اطرافش هستن ولی یکی باس باشه که بش علاقه داشته باشی به نظره من یکم با وجودش امیدوار بشی به زندگی و احساس تنهایی نکنی دیگه اینجاس که حس میکنی تنها نیستی ولی بی شک اگه دوست میشد این شرایط رو نداشتم دیگه حس میکنم اون خیلی میتونه بهم کمک کنه واقعا من بنده همین 1 نفر شدم ولی فکر میکنم اگر باش رفیق بشم ارزش دارد ولی اگرم بخوام قید بزنم برام مشکل هست نمتونم فراموشش کنم همون جور که گفتم همسایه هست و خواه نا خواه میبینمش

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,380 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی باکسی رفیق میشی براساس یک خصوصیات مشترک هست که توی شخصیتش میبینی اونم معمولا چند بار میبینی ازطرزحرف زدن ورفتارش پی به خصوصیاتش میبری.میتونی با این همسایه توی گروهی که هست دوست بشی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا همینه چیزایی که ددیم علاقه مند شدم بهش من چون فکر میکنم اگه این طرف نشه کسی دیگه تو زندگی من نیست که بهش علاقه مند بشم البته فعلا باعث میشه من پافشاری کنم .. نمدونم کامل خوندی پست اول من یا خیر من یک بار اقدام کردم برا رفاقت شرایطش گفتم که اون گفت نه در اخر... اما اینبار نمیدونم چجوری و از کجا شروع کنم اگه قرار به دوست شدنه اگرم قید زدن رو شما صلاح میدونید چگونه این مشکل اصلی منه که واقعا داره داغونم میکنه گوش گیر هرشب تو خودم و غیر...

  7. کاربر روبرو از پست مفید Personna تشکرکرده است .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92)

  8. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,380 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیزپست اولتو همون باراول کامل خوندم وقتی تمایلی به دوست شدن نداشته باشه نمیشه مجبورش کرد.شاید باخودش یه مشکل داره یا درشرایط دوست شدن بافرد جدیدنباشه.اما اینکه شمافقط اونو ببینی هم معمولی نیست بیشترشبیه وابسته بودن به یه نفره اگه سعی کنی دوستان بیشتری پیداکنی فکراو هم ازسرت میادبیرون این تایپیک رو مطالعه کن شاید دلیل انزوا وگوشه گیری الانت دراین موضوع باشه:http://www.hamdardi.net/thread-21869.html اینم تایپیکم دوم درارتباط باموضوع تایپیک اول هست:http://www.hamdardi.net/thread-8862.html
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در کل نمدونم والا دوست های جدید که من فکر میکنم این شخص میتونه اون شخص باشه که من میخوام
    اگه نمیخواد رفیق ب شه چرا تازگی نیگا میکنه و از این داستانا این چیزاشو نمیفهمم من وگرنه اگر بدونه که من میتونم یک رفیق خوب براش باشم
    بش کمک کنم و خیلی چیزا دیگه و این موقع نخواد داستان فرق میکنه من بهتر میتونم فکرشو نکنم .. مرسی حنما میخونم تاپیک رو

    - - - Updated - - -

    دوستان دیگه هم اگر میتونن منو راهنمایی کنن با نظراتشون.. مرسی

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آپ


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.