به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آذر 97 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-7-20
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    4,776
    سطح
    44
    Points: 4,776, Level: 44
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh به فریادم برسید، این عشق داره منو نابود می کنه!

    سلام، من هیچکس و هیچ جا رو ندارم که باهاش درددل کنم. حدود یک سال و ده ماه پیش عاشق دختری شدم اما مسایل و مشکلات زیادی سر راه رسیدن بهش قرار داشت. خانوادم که اصلا کاری بهم نداشتن ده ماه تموم به پاش وایسادم که شاید مشکلات حل بشه. اما بعد از ده ماه یه روز بهم خبر دادن که الان داره با شوهرش زندگیشو می کنه. البته اونم منو دوست داشت ولی بخاطر اینکه از رسیدن به هم ناامید شده بود کم کم داشت سرد می شد. ارتباط ما مثل خیلی از ارتباط های امروزی نبود، یادمه فقط یه بار رودررو در موردش صحبت کردیم اونم خیلی کوتاه. بعدشم حدود یک ماه و نیم با اس ام اس ارتباط داشتیم که اونم فقط در قالب خبر گرفتن از شرایط خانواده هامون بود که مشکلات حل شدن یا نه. حتی هیچ وقت به هم تو نگفتیم و کلمه شما از دهنمون نمیفتاد. خلاصه اینکه با وجود گذشت این یک سال و ده ماه من هنوز دیوونشم. بخدا هنوز بعضی شبا تو رختخواب عین ابر بهار گریه می کنم. حتی الان که دارم این مطلبو می نویسم اشکم در اومده. زندگی برام بی معنیه کارم به خوردن قرص اعصاب کشیده. دارم داغون میشم نه می تونم فراموشش کنم و نه دیگه رسیدن بهش ممکنه. حدود یک سال نیمه ندیدمش و خبر ازش ندارم اما هنوز ذره ای از علاقم نسبت بهش کم نشده. دیگه بریدم یکی به دادم برسه، توروخدا............

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    2,669
    سطح
    31
    Points: 2,669, Level: 31
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 130 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام میشه کمی از خودتون بگید چند سالته..کارتون چیه...تحصیلاتتون چیه؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آذر 97 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-7-20
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    4,776
    سطح
    44
    Points: 4,776, Level: 44
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوماه دیگه 23 سالم تموم میشه، شغلم آزاده یعنی درواقع تعمیرکار موبایلم، تحصیلاتمم دیپلمه

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    2,669
    سطح
    31
    Points: 2,669, Level: 31
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 130 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید اولین نکته این که شما باید این خانوم فراموش کنی.......... صد درصد سخته که این کار وبکنی ولی در این شرایطی که ایشون الان ازدواج کردن وزنگیشونو میکنند چاره دیگه ایی ای نداری ........مسلما شما از اون ادمایی نیستی که بخواهی وارد زندگی اونا شی پس فعلا فقط خودت داری ازار میبینی...شما احتمالا زیاد با خانوما ارتباط نداشتی که یک ارتباطی در این سطح اینقدر ذهن شما رومشغول کرده...شما تازه اول زندگیتونه حیف نیست به جایی اینکه سعی کنی که اینده بهتری واسه خودت رقم بزنی ...ذهن خودتو درگیر یه فکری بکنی که هیچ اینده ایی توش نیست.....وچه بسا خطر ناک بشه...
    به نظر من حتی در خلوت خودتون هم با ایشون خیالپردازی نکنید..تمام خاطراتون از گوشیتون حذف کنید...دنبال این باشید که یک ارتباط سالم با جنس مخالف داشته باشید چه بسا کسی رو پیدا کنید..که اونقدر بهش علاقه مند بشید که به این روزها و وقتی که تلف کردید بخندید...به نظرم تمرکزتون رو روی اینده بزارین
    موفق باشی

  5. 2 کاربر از پست مفید سنجاقک ابی تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (دوشنبه 08 مهر 92), yasi_20 (دوشنبه 08 مهر 92)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-06
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    130
    سطح
    2
    Points: 130, Level: 2
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    9

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سعی کن خودتو به شدت مشغول کنی، سر کار که میری، با دوستات برو تفریح، واسه خودت کار بتراش، کار اعضای خانواده رو حتی انجام بده ...
    همه عکسا و اس ام اسا و هر چی ازش داری رو پاک کن (رو این قسمت تاکید زیادی دارم!)
    بشین فیلم و سریال ببین حتی اگه شده صبح تا شب، اینقدر خودتو خسته کن که حتی شب موقع خواب نتونی بهش فکر کنی و سریع خوابت ببره!

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آذر 97 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-7-20
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    4,776
    سطح
    44
    Points: 4,776, Level: 44
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون ازتون، آره درسته اون موقع زیاد با خانوما ارتباط نداشتم اما الان با وجود اینکه توی محل کارم و در شرایط دیگه زیاد باهاشون سروکار دارم اما واقعا هیچ جذابیتی برام ندارن. درمورد خاطراتشم واقعا دلم نمیاد پاکشون کنم، نه دل اینو دارم که برم ببینمشون نه دلم میاد پاکشون کنم. درواقع یه بخشی از حافظه گوشیم همینجوری اشغال شده در صورتیکه هیچوقت بهش سر نمی زنم.
    بخوام و نخوام همیشه تو خاطرمه، وقتی از اخلاق خوب کسی تعریف می کنن که اونم این اخلاق رو داشته خودبخود یادش میفتم، یا وقتی که یه آهنگ عاشقانه که در وصف حال منه رو می شنوم هم همینطور. راستش ما با هم همکار بودیم اون موقع شغلم چیز دیگه ای بود یادمه یه سری آهنگ ها رو زیاد میزاشتن تو محل کار الان کافیه یکیشون اتفاقی به گوشم بخوره دیگه فقط خدا می دونه چه حالی میشم. البته سی دی اون آهنگ ها رو هم دارم اما هیچوقت جرات نکردم گوششون کنم. در مورد مشغولیت هم الان خیلی مشغولم اما همیشه یه گوشه ذهنم درگیر اونه. راستشو بخواین با همه این موارد اما هیچ وقت دلم نیومده دعا کنم که خدایی نکرده زندگیش بهم بخوره که به من برسه. حرف زیاده اما اگه بخوام بگم مثنوی هفتادمن کاغذ میشه. تو خیابون گیجم چند بار نزدیک بوده ماشین بهم بزنه راستش اگه خودکشی گناه نبود و اگه دلم برای مادرم نمی سوخت احتمال داشت من دیگه الان اینجا نبودم که باهاتون صحبت کنم...

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام راستش الان نمی تونم خیلی خوب راهنمایی براتون بنویسم اما در تاپیک های زیر راهنمایی های خوبی شده و خودم هم می خواستم همونا را بنویسم. مطمئنم شما هم مثل آقای وحید(نویسنده این تاپیک ها ) می توانید فراموش کنید. چطوری آروم بگیرم میخوام یاد و عشقش رو از قلبم پاک کنم ؟.(زندگیم روو به گذشته میره !)/ و تاپیک زنگ زد ! افکارم بهم ریخته شده ! نمیدونم چیکار کنم فکرم آزاد شه !؟؟؟

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 03 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    8,669
    سطح
    62
    Points: 8,669, Level: 62
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    میخواستم بهتون بگم اگه خودتون را دوست داشته باشید حتما این خانوم را فراموش میکنید،خانومی که الان متاهله.
    اینکه شما نمیتونید خاطراتش را حذف کنید فقط فقط به خود شما لطمه میزنه.
    شما الان یه جوان 23 ساله هستید که الان باید به فکر جوانی کردن باشه داره افسرده میشه!
    به نظر من یه کلاس ورزشی ثبت نام کنید و با ورزش کردن میتونید راحتر فراموش کنید و خودتون را از این وضعیت خلاص کنید.
    شما هنوز جوان هستید و امکان داره با یه دختر بهتر از اون خانوم ازدواج کنید .
    شایدم اصلا به صلاح شما بوده که به اون خانوم نرسیدید.دیگه گذشته ها گذشته به فکر آینده ی خودتون باشید و این آینده را به خاطر این علاقه خراب نکنید.

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    دوست گلم تو پسر ساده ومهربونی هستی..چندتا نکته به ذهنم میرسه که میخوام بگم واست..اول اینکه از قدیم گفتن واسه کسی بمیر که واست تب کنه..اون خانم گذاشته رفته سر زندگیش..اگه واقعا نصف علاقه شمارو بصورت متقابل داشت هیچوقت جدا نمیشد ازت..چرا انرژی و زندگیت رو داری به پای کسی میریزی که شاید الان حتی بهت فکرم نکنه...آدما واسه رسیدن به عشقشون جونشون رو هم میدن اما طرف شما ظاهرا مثل شما جدی نگرفته این آشنایی رو..دوم اینکه این خانم عشق اول شما بوده..وقتی برای اولین بار عاشق میشی فکر میکنی که اون دختر اولین و آخرین عشق زندگیته...فکر میکنی دیگه نمیتونی چنین احساسی رو به هیچ زن یا دختری داشته باشی..فکر میکنی دیگه کسی مثل اون نمیاد...اما گذشت زمان بهت نشون میده که تجربه بهتری در راه هستش..شاید زمانی خدارو شکر کنی که این رابطه هرچند سطحی به سرانجام نرسید وجدی نشد..برات مهم نیس با کسی ازدواج کنی که اونم تورو بخواد وبرای با تو بودن مثه تو تقلا کنه و بی تاب باشه؟؟؟!! خودت رو با کار ،ورزش و حتی درس مشغول کن...ادامه تحصیل بده...چندتا هدف شغلی و تحصیلی یا ورزشی برای خودت مشخص کن و برای رسیدن بهشون بجنگ..دیگه به اون خانم حتی فکرم نکن..اینهمه احساس و عشق وعلاقه رو درآینده به پای کسی بریز که اونم تورو بخواد..برات صبر کنه وبا شرایطت کنار بیاد..برای کسی که لایقت باشه..عکس ،نوشته ،هدیه ،آهنگ و... هرچیز دیگه ای که ازش داری بریز دور..گوشیتم کلا فرمت کن که اثرات اون خانم پاک شه از زندگیت..امیدوارم موفق شی
    ویرایش توسط پسرایرونی : سه شنبه 09 مهر 92 در ساعت 11:04

  11. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آذر 97 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-7-20
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    4,776
    سطح
    44
    Points: 4,776, Level: 44
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنماییهای همگی، اما درمورد ورزش باید بگم من وقتم پره زمانی برای ورزش ندارم، افسردگی هم که نباید گفت، درواقع یه چیزی فراتر از افسردگی. هیشگی جرات نداره بهم بگه بالا چشمت ابروئه طوری جوش میارم که بعدش واقعا خودمم از رفتار خودم تعجب می کنم. به دادم برسید، راستش دیشبم دوباره با چشای اشک آلود خوابم برد.
    جناب مصباح الهدی، از شمام ممنون بابت لینکهایی که دادی ولی من یه فرق بزرگ با اونا دارم؛ و اون اینه که خودم نمی خوام که فراموش کنم. نمی دونم چجوری بگم، زجر می کشم عذاب می بینم داغونم اما دلم نمی خواد فراموشش کنم. درواقع دوست ندارم خودم سعی کنم فراموشش کنم بلکه دلم می خواد خودبخود فراموش بشه. راستش یه نفر تو نت می گفت اگه ازدواج کنی حتما فراموش می کنی، می گفت فقط عشق می تونه جای عشقو بگیره. اما من وقتی دیگه نمی تونم هیچ کس رو مثل اون دوست داشته باشم با کی ازدواج کنم؟ اصلا به فرض ازدواج هم کردم و فراموش هم کردم؛ چه تضمینی وجود داره که فردا اگه یه روز تو خیابون دیدمش دوباره نشم همون آش و همون کاسه؟ وای دارم دیوونه میشم. بابا منم دلم میخواد مثل همه مردم عین آدم زندگی کنم...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط پسرایرونی نمایش پست ها
    دوست گلم تو پسر ساده ومهربونی هستی..چندتا نکته به ذهنم میرسه که میخوام بگم واست..اول اینکه از قدیم گفتن واسه کسی بمیر که واست تب کنه..اون خانم گذاشته رفته سر زندگیش..اگه واقعا نصف علاقه شمارو بصورت متقابل داشت هیچوقت جدا نمیشد ازت..چرا انرژی و زندگیت رو داری به پای کسی میریزی که شاید الان حتی بهت فکرم نکنه...آدما واسه رسیدن به عشقشون جونشون رو هم میدن اما طرف شما ظاهرا مثل شما جدی نگرفته این آشنایی رو..دوم اینکه این خانم عشق اول شما بوده..وقتی برای اولین بار عاشق میشی فکر میکنی که اون دختر اولین و آخرین عشق زندگیته...فکر میکنی دیگه نمیتونی چنین احساسی رو به هیچ زن یا دختری داشته باشی..فکر میکنی دیگه کسی مثل اون نمیاد...اما گذشت زمان بهت نشون میده که تجربه بهتری در راه هستش..شاید زمانی خدارو شکر کنی که این رابطه هرچند سطحی به سرانجام نرسید وجدی نشد..برات مهم نیس با کسی ازدواج کنی که اونم تورو بخواد وبرای با تو بودن مثه تو تقلا کنه و بی تاب باشه؟؟؟!! خودت رو با کار ،ورزش و حتی درس مشغول کن...ادامه تحصیل بده...چندتا هدف شغلی و تحصیلی یا ورزشی برای خودت مشخص کن و برای رسیدن بهشون بجنگ..دیگه به اون خانم حتی فکرم نکن..اینهمه احساس و عشق وعلاقه رو درآینده به پای کسی بریز که اونم تورو بخواد..برات صبر کنه وبا شرایطت کنار بیاد..برای کسی که لایقت باشه..
    ممنون از راهنماییت. اما اون تقصیری نداشت، باوجود شرایط بدش به پام صبر هم کرد (حدود سه ماه) اما دیگه واقعا نمی تونست، یعنی شرایط بهش اجازه نمی داد. من همه وقتم پره، زمانی برای ادامه تحصیل و ورزش و... ندارم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.