سلام
ابتدائا تشکر می کنم از ایجاد چنین فضـای مناسبـی برای طرح مسائل و مشکلات در زمینه ازدواج؛ و در درجـه دوم خواهشمنـدم همون طور که دوستان دیگه رو در تاپیک های دیگـه راهنمایـی کردید بنده رو هم راهنمایــی کنید . هر چند راهنمـای اصلی همه ما خداوند هست و اولیاء خداوند ! اما گاهـی اوقات خداوند حرف هایی که می خواد به ما بزنـه رو بر زبان انسان های دیگـه جاری می کنـه.
نمی خوام مقاله بنویسم و خیلی سردرد ایجاد کنم ؛ بنابراین میرم سر اصل مطلب.
من معلم هستم و چند ترم دیگـه تا پایان تحصیلاتم باقـی مونده ؛ دختـری که برای ازدواج انتخابـش کردم ، چند سالـی هست که بهش علاقمند هستم ! علاقه ای که بر مبنـای واقعیات شکـل گرفته نه یک علاقه کور کننده که نکات منفـی فرد مقابل رو هم مثبت ببینم !! تا حدود یک ماه پیش از این مسئله صحبتـی نکرده بودم ؛ نه با خانواده ، نه با دوستان و نه با هیچ شخص دیگـه ای. یک ماه گذشتـه بود که راه صحیح رو انتخاب کـردم و با مادرم موضوع رو در میان گذاشتم ؛ ایشان هم با فراغ بال پذیرفتند که پیشقدم بشن و شدند ! چون دختـری که برای ازدواج انتخاب کردم و بهش علاقمند هستم از آشنایان بسیـار نزدیک ما هستند به همین خاطر ، خانواده دختـر همـون مرحله اول پیشنهـاد ، پذیرفتند و امر رو به دخترشـون واگذار کردند. این رو هم بگم که من اول از خود دختـر خانم یک جواب خیلی کوتاه گرفتم که آیا راضـی هستند این موضوع رو مطرح کنم یا نه و بعد به مـادرم گفتم که پیشقدم بشن ! خود دختـر خانم هم به من گفتند که من مشکل چندانـی با ازدواج ندارم ولی بگید خانواده ها با هم صحبت کنند هر چه اونها تصمیم بگیرند و هر چه خدا بخواد !! خلاصه خانواده دختر خانم قبول کردند و قرار شد که خانم جوابی به ما بدن. بعد از حدود دو هفته جواب دادن که « اخلاق ما به هم نمــی خوره و در آینده با هم به مشکل بر می خوریم » ! یعنی جواب منفـی بود. بدون اینکه خانواده ها اجازه بدن ما با هم صحبتی کنیم مادر بنده با مادر دختر خانم صحبت کردند که دلیل درستـی برای جواب منفـی دادن نیست چون این دو نفـر هنوز از اخلاق همدیگه اون طوری که لازم هست مطلع نیستند ... خلاصه مادر دختر خانم دوباره صحبت کرده بودند و حالا مشکل شده یک چیـز دیگه !! دختر خانم گفتند من چون می خوام تحصیلاتم رو تا مقطع دکتـرا ادامه بدم بنابراین ازدواج برای من مانع هست و نمی خوام فکرم رو مشغول ازدواج کنم که به درسم لطمه بخـوره !!
خوب حالا یک سری معیارها رو هم خدمتتون بگم تا شرایط رو متوجه بشید و بهتر بتونید راهنمایی کنید : از لحاظ سنـی ، دختر خانم یک سال و نیم از من کوچک تر هست. تحصیلاتش هم از بنده پایین تر هست و تازه دارن وارد دانشگـاه میشـن [ایشان هم دقیقا معلم هستند!!] از جنبه اعتقادی و مذهبـی بسیـار زیاد مشابه هستیم. از لحاظ اقتصـادی هم همیـن طور. از جنبـه اخلاقـی و فرهنگـی چون هر دو نفـر توی خانواده هایی بـــزرگ شدیـم که تقریبا مشابـه بودیم بهمین خاطر اختلاف چندانـی نداریم ، اون اختلافاتـی هم که هست خوب طبیعت بشـر اقتضا می کنه که اختلاف وجود داشته باشه و قابل انکـار نیست ولی این اختلافات [تا جایی که من اطلاع دارم] اون قدر حاد و شاخص نیست که در آینده ما رو در مقابل همدیگه قرار بده. از جنبه اینکه زندگی رو می خوایم هدف دار ادامه بدیم یا نه همین که خانم هدف شون تحصیل تا مقطع دکتـرا هست خوب نشان دهنـده اینـه که قطعا هدفـی برای زندگی دارند ! من هم که هدف خاص خودم برای زندگـی رو دارم. بنابراین نگاه هر دوی ما به زندگـی یک نگاه هدفمند هست. زیبایی ظاهـری رو هم اگر معیـار برای ازدواج حساب کنیـم این رو هم کاملا هم اندازه هستیم ! معیارهای دیگه ای هم قطعا برای ازدواج هست ولی من اونها رو الان در خاطر ندارم که عنوان کنـم ...
البته یک نکته رو هم باید عرض کنم در طول این مدت که گذشتـه ، هنـوز یک بار حتی به اندازه 5 دقیقه هم ما دو نفـر با هم صحبت نکردیـم و هر چه گفت و گو بوده بین مادر من و مادر اوشون بوده !! توی تاپیک های دیگه که می خوندم دوستان راهنمایی کرده بودند که حتما باید یک صحبتــی بین طرفیـن باشـه تا تصمیم گیـری شون در باره ی ازدواج واقعـی باشه نه بر مبنای خیالات و تصورات ذهنـی که عموما اشتباه هم هستند. شاید همین مورد منجـر به دو بار پاسخ منفـی از جانب دختـر خانم شده باشـه.
حالا می خوام دوستان نظر بدن در این مورد ! با وجود این همه اشتـراکات از جهات گوناگون [که برای ازدواج در نظر گرفته میشـه] چه چیـزی باعث شده که دختـر خانم پاسخ منفـی بدن ؟ این پاسخ منفـی شون در حالی هست که قبلا به من گفته بودن « مشکلی برای ازدواج با من ندارند فقط خانواده ها باید با هم صحبت کنند که آیا راضی هستند یا نه » ! آیا گفت و گو با ایشـان بصورت حضوری یا حتی تلفنـی می تونه در تصمیم شون تغییــری ایجـاد کنـه ؟
ممنون میشـم نظرات تون رو عنوان کنید.
ببخشید که زیادی هم نوشتم و سرتون رو درد آوردم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)