وسواس حسرت در حد جنون

[mohammad-ra]

با سلام من به طور جدی به مشکلی دچار شدم که باعث شده تو این یک سال هروقت و زمانی فقط و فقط حسرت خوردم نمیدونم شاید بگین این افکارم بچگانه است و دلم خوشه و این چیزا که حقم دارینسرتون رو درد نیارم مشکل من از پارسال شهریور شروع شد که واسه خواهرم با جستجو یه لبتاپ خریدم که ایسر هم بود (البته با پول پدرم) چند روز بعد خرید با شنیده ها که ایسر فلانه و مارکهای دیگه میگرفتی و فلان وفلان حسرت خوردنم شروع شد و دیگه از اون به بعد اصلا شاد نبودم تا اینکه همون لپتاپ که
یه روز باهاش کار میکردم یه چیزی افتاد روی اون و لپتاپ یه جزئی آسیب دید اون ناراحتیم کم بود این هم اضاف شد بهش دیگه بعد این اتفاقات واسه خرید هر چیزی وسواس بودم مثلا یه عینک خریدم و بعدش حسرت خوردم که کاش یه عینک دیگه میگرفتم و عینکی که خریدم خوب نیست و فلان تا الان که تقریبا دو هفته پیش رفتیم واسه نمای بیرونی خونمون سرامیک ببینیم و جای اول یه سرامیک دیدیم که خیلی خوب بود من گفتم جای دیگه هم بریم سر بزنیم و جای دیگه رفتن همان و سرامیک دیگه ای دیدن همان و در حالی که فکر میکردیم این جای دوم سرامیکش خیلی ا ز دومی ارزونتره بدون فکر کردن دومیه رو گرفتیم بعد این که یک هفته گذشت به طور اتفاقی عکس سرامیک اول رو که باگوشی گرفته بودم دیدم و دیدم که اون از این که خریدیم خیلی قشنگتره و با حسابی که کردم دونستم قیمتش هم خیلی کم با اونی که خریدیم تفاوت داره دیگ
از اون روز تو دلم انگار دارن جیگر کباب میکنن و هر جا نمایی میبینم هی حالم بدتر میشه اینم بگم واسه لپتاپ هم اینطوره هروقت یه لپتاپ ی میبینم بدجور به هم میریزم دوستان بخدا دیگه اعصابم داغون شده یه ساله نه یه شادی واقعی و نه یه خواب درست حسابی دارم هرکاری هم کردم که بخودم تلقین کنم که اینا همش وسواسیه و بیخیال شم نتونستم اینم بگم داییم هم بععد زن گرفتنش در حالی که 15 ساله از ازدواجش میگذره الان از اینکه دختری که میخوسته رو باهاش ازدواج نکرده حسرت میخوره شما رو و مدیر سایت و هرکسی که میتونه حالمو خوب کنه به خدا قسم میدم که یه راهنمایی کنه که بدجور غمگینم و حسرت میخورم

[مهرااد]

سلام محمد جان. من مشاور نیستم . اما مشکلات شما رو داشتم. تا 100 جا رو بررسی نمی کردم خرید نمی کردم. کارایی که کردم که الان 1 صدم مشکلات اون موقع رو هم ندارم خدمتت عرض می کنم. امیدوارم بدردت بخوره. قبلش هر جا بدردت نخورد رو بزار پا حساب غ متخصص بودنم.


1) یه فیلم هست و یه کتاب: به نام جمگجوی درون: این فیلم روببین. تو این فیلم تاکید میشه بر این نکته که " اشغالهای دهنتون رو بریزین دور. حالا چی اشغال حساب میشه: هر انچه مربوط به گذشته است و هر اچه مربوط به اینده است"

چرا ؟ چون در گذشته بودن برات افسوس و حسرت می اره. و می دانی که هر حجم افسوس هم گذشته رو نمی تونه درست کنه . و در مورد اینده هم که واست نگرانی می اره! فقط و فقط به حال بیندیش.

شما هم همین کارو بکن. هر کاری کردی. هر خریدی که کردی تمام شد رفت. با خودت عهد ببند تا قبل از خرید تمام تلاشت رو بکن. اما بعدش دیگه چشماتو ببند. ذیگه بررسی نکن دیگه چه مارکهایی بودن و یا نبودن. بگو اینا مال گدشته است. من خودم وقتی یه خرید می کنم دیگه تو مغازه ها نگاه نمی کنم!


چیزی که برات خ نگرانی می اره قسمتیش مربوط به اینده است: ایا حالا وبه /ایا کارمی ده/ ....... اصلا به اینده فکر نکن.


عرض کردم خدمتت تمام تلاشت رو بکن. این تلاش نسبت به زمان هزینه و انتظار خودت از اون چیزو... مفهوم پیدا می کنه. مثلا شاید شما بتونی تا 1 ماهم بگردی و یه چیز حوب پیدا کنی اما الان مجبوری توو چند روز انتخاب کنی. پس به انتخابت احترام بزار و به خودت بگو تو این شرایط من خ هم عالی انتخاب کردم.


2) به هرحال شما با انتخاب هرچیزی یک سری چیزا بدست می ارید و یک سری چیزا از دست می دید. این یه خصوصیت ذاتیه هر انتخابیه. پس بعد انتخابتون فقط فوکوس نکنید رو نقصها.

این باعث میشه شما دلزده بشی


3) خیلی به انتخابات در گدشته گیر نده! بالاخره تو یه سرس شرایط و تو یه بافت فکری شما یه تصمیم گرفتی به قول بزرگی احتمال موفقیتت 50 50 بوده! شاید اگه دوباره برگردی دوباره همون رو انتخاب کنی!


4) شما خ کمالگرا هستی. تو همین تالار بخون مقاله زیاده! بهت کمک م یکنه!


5) انتقادهای دیگران موجب نشه که شما اعتماد بنفستون از دست بره. شما در قبال اونها دفاع کنین
. خ به نظرات دیگران اهمیت ندین

6) هر وسیله ای که بخری بالاخره یه تاریخ مصرف داره ! یعنی هر چقدر هم که کامل و پرفکت باشه باز روزی باید بندازیش دور.

7) هیچ وسیله ای بدون نقص نیست. مثلا شما اگه اپل هم می خریدی با تمام خوبیهاش بالاخره یه بدیهایی هم واسه کاربرای ایرانیش داره که نمیشه انکار کرد- - - Updated - - -

راستی اینو بدون که نمی تونی انتظار داشته باشی یه چیز رو ببری زیر ذره بین و اون گنده نشه.

[mohammad-ra]

ممنون که راهنمایی کردی و حداقل شما مشکل منرو به سخره نگرفتی و وضعیتم رو درک میکنی بنظرت چه کارهایی انجام بدم که دیگه وقتی لپتاپ رو دست خواهرم یا تو خونه میبینم یا همین نما ی ساختمون (که همین نما الان بیشتر از همه اذیتم میکنه که وقتی یاد حرفهای نما کار که ازش پرسیدم که اون نما بهتر بود یا اینی که زدیم و گفت اون خیلی زیباتر بود )و ... حالم بد نشه و افسوس نخورم؟ از فیلمی هم که معرفی کردی ممنون میبینمش شاید اثری داشته باشه.

[مهرااد]

توقف فکر! در همون لحظه!

اینکه به خودت حق بدی اشتباه کنی! چون اشتباه همزاد هر ادمیه!


شما پست جناب sci رو بخون که واسه خانم پو گذاشتن در مورد خطاهای شناختی.


راستی اسم اون فیلم هم جنگجوی درون بود!


مشکل شما واقعا باید حل شه! چون شما همین سخت گیری رو در مورد همه چیز ازدواج تحصیل و.. خاهی داشت!

البته کمالگرا بودن به شخصه یک ایراد حساب نمیشه و خ می تونه قابلیت مهمی باشه! اما باید حواستون به این هم باشه که میزان رضایت شما رو از زندگی تحت تاپیر قرار نده یا کمتر بده!

یه اقایی تو همین تالار بودن یه سری تمرینها انجام می دادن الان متاسفانه نمی دونم کجاس تاپیکشون. فقط یادمه که مثلا یه رو زبا لباس اسپرت رفتن یه جای رسمی( یعنی اون لحظه خ گیر ندادن به اینکه لباسشون حتما رسمی باشه) یعنی یه جورایی مبارزه با خود دیگه


یه مثال از همین کماگراها میشه استیو جابز رو مثال زد من زندگینامشون ور می خوندم نوشته بود که این اقا تا چند سال خونشون بدون مبلمان بوده چون نمی تونستن انتخاب کنن!


یه چیزم به عنوان خانم بهت می گم! این نوع حساسیتها زندگی رو واسه شرکت رو هم سخت م یکنه! از الان باراهکارهایی که دوستان می دن / مقالاتی که خودت می خونی/ مبارزه هایی که با خودت داری.... تا حدی تعدیل کن. موفق باشی. امیدوارم حرفام بدرتد خورده باشه( من خودم حرفای پست اولم خ به خودم کمک کرد. مثلا من یه کفش خریدم (مجبور شدم)

بالافاصله یه کفش بهتر دیدم جالب بود گشتم پیدا نکردم! بعد ناراحت شدم. با خودم فک رکردم که اخه حالا طرح یه کفش چقدر می تونه مهم باشه! اخه من که همینجوری خوشتیپم.


خودم واسه خریدن لپ تاپ اخر نتونستم به نتیجه برسم. پناه بردیم به دوست داداشم که اونم از خارج چیزی واسه من اورد که نه رنگش ور دوست دارم نه..ولی خب ازش راضیم شبانه روز واسم کار می کنه

اما الان با تغییر منشم انقدر قدرت خرید و رضایتم رفته بالا که حد نداره! به راحتی خرید می کنم! چون قبلش تو نت م یگردم کلی برندها رو بررسی می کنم تا تحت تاثیر حرف فروشنده قرار نگیرم. کلا اطلاعاتم رو کامل می کنم بعد خرید می کنم. بعدش بد از اب در اومد به خودم دلداری می دم می گم ایراد ینداره این اخرین حریدت نبوده که ! اخرین اشتباهت هم نبوده! به عنوان یه انسان حق اشتباه داری!


در مورد اون نما هم کارتمام شده؟! نم یتونین با پرداخت مقدار یهزینه تعویض کنین؟ اگه م یبینی همش رو اعصابته عوض کن خیال خودت رو راحت کن

[mohammad-ra]

توقف فکر! در همون لحظه!

اینکه به خودت حق بدی اشتباه کنی! چون اشتباه همزاد هر ادمیه!


شما پست جناب sci رو بخون که واسه خانم پو گذاشتن در مورد خطاهای شناختی.


راستی اسم اون فیلم هم جنگجوی درون بود!


مشکل شما واقعا باید حل شه! چون شما همین سخت گیری رو در مورد همه چیز ازدواج تحصیل و.. خاهی داشت!

البته کمالگرا بودن به شخصه یک ایراد حساب نمیشه و خ می تونه قابلیت مهمی باشه! اما باید حواستون به این هم باشه که میزان رضایت شما رو از زندگی تحت تاپیر قرار نده یا کمتر بده!

یه اقایی تو همین تالار بودن یه سری تمرینها انجام می دادن الان متاسفانه نمی دونم کجاس تاپیکشون. فقط یادمه که مثلا یه رو زبا لباس اسپرت رفتن یه جای رسمی( یعنی اون لحظه خ گیر ندادن به اینکه لباسشون حتما رسمی باشه) یعنی یه جورایی مبارزه با خود دیگه


یه مثال از همین کماگراها میشه استیو جابز رو مثال زد من زندگینامشون ور می خوندم نوشته بود که این اقا تا چند سال خونشون بدون مبلمان بوده چون نمی تونستن انتخاب کنن!


یه چیزم به عنوان خانم بهت می گم! این نوع حساسیتها زندگی رو واسه شرکت رو هم سخت م یکنه! از الان باراهکارهایی که دوستان می دن / مقالاتی که خودت می خونی/ مبارزه هایی که با خودت داری.... تا حدی تعدیل کن. موفق باشی. امیدوارم حرفام بدرتد خورده باشه( من خودم حرفای پست اولم خ به خودم کمک کرد. مثلا من یه کفش خریدم (مجبور شدم)

بالافاصله یه کفش بهتر دیدم جالب بود گشتم پیدا نکردم! بعد ناراحت شدم. با خودم فک رکردم که اخه حالا طرح یه کفش چقدر می تونه مهم باشه! اخه من که همینجوری خوشتیپم.


خودم واسه خریدن لپ تاپ اخر نتونستم به نتیجه برسم. پناه بردیم به دوست داداشم که اونم از خارج چیزی واسه من اورد که نه رنگش ور دوست دارم نه..ولی خب ازش راضیم شبانه روز واسم کار می کنه

اما الان با تغییر منشم انقدر قدرت خرید و رضایتم رفته بالا که حد نداره! به راحتی خرید می کنم! چون قبلش تو نت م یگردم کلی برندها رو بررسی می کنم تا تحت تاثیر حرف فروشنده قرار نگیرم. کلا اطلاعاتم رو کامل می کنم بعد خرید می کنم. بعدش بد از اب در اومد به خودم دلداری می دم می گم ایراد ینداره این اخرین حریدت نبوده که ! اخرین اشتباهت هم نبوده! به عنوان یه انسان حق اشتباه داری!


در مورد اون نما هم کارتمام شده؟! نم یتونین با پرداخت مقدار یهزینه تعویض کنین؟ اگه م یبینی همش رو اعصابته عوض کن خیال خودت رو راحت کن

مشکل من همینه که چون لپتاپ یا نما(که دیگه کارش تموم شده)رو مثل لباس یا شلوار و ... نیست که از اشتباهت درس بگیری و دفعه ی بعد اشتباهت رو جبران کنی در این چیزا فقط یه بار حق انتخاب هست.از راهنمایی تون هم متشکرم راستی خیلی سایت همدردی,درش همدردی کمرنگ شده من قبلا یه مشکلی رو که میپرسیدم کمکم 3کاربر راهنمایی میکرد ولی همینم که حداقل یکی مثل شما منرو درک میکنه متشکرم .و اینم بگم من بیشتر از حسرت به عذاب وجدان دچار شدم چون لپتاپ واسه خواهرمه نما هم برای خونه است.

[مهرااد]

ان شالله که مشاورین بیان به تاپیکتون. اما خودتون هم می تونین از مشاوره خصوصی برخوردار باشین( یعنی شما و مشاور)


ببینید دوست عزیز. وقتی که کاری رو واسه دیگران قبول می کنید. باید نتایج احتمالی رو گوشزد بکنید! یعنی بگید که ممکنه انچه شما مد نظرتون باشه نباشه و یا ممکنه مطابق سلیقه شما نباشه و.....



در کل بهتره قبل از قبول مسولیت خرید برای دیگران تمام شرط و شروطاتون رو بزارین.


و نکته دیگه اینکه مطمینا خاهرتون شما رو می شناخته که از شما درخاست خرید کرده! من وقتی از برادرم می خام تمام احتمالات رو در نظر دارم. مثلا می دونم برادرم وسایل الکترنیکی همیشه حجیم تر از من بر می داره و...... اینم بگم مطمینا خاهرتون سپاسگزار شما هست



در ضمن اگه خرید برا یدیگران واستون سخته این کارو نکنید اما اگه این وسواس در جاهای دیگه هم دیده میشه باید یه فکر اساسی کرد!



اون مطالبی رو که گفتم اگه بخونین خ کمک می کنه


راستی اگه شما از کسی ( مثل خاهر) بخاین چیزی واستون تهیه کنن و ایشون با تمام زحمتی که می کشن انچه دلخاه شماست نمی خرن شما چه برخوردی خاهین داشت؟ ایا واقعا خ ناراحت خاهی شد؟ ایا خاهرت رو نمی بخشی؟

[دختر 7]

سلام دوست عزیز !
منم تا حدودی مشکل شما رو داشتم و دارم ! و بزرگترین ضد حالی که ازش خوردم این بود که یه روز تمام دنبال یه جفت کفش اسپرت بودم از بس تمام بازار و خیابون رو گشتم و راضی نشدم آخرش شب یه جفت کفشی مجبور شدم بخرم که جلوی کفش اندازه دوتا سکه چسب ریخته بود روش و دوبار که پوشیدم جای چسب ها خاکی شد و اینقدر بد منظره که خدا می دونه !!!
نتیجه این شد که الان واسه چیزهای روز مره زیاد توی بازار نمی گردم
واسه چیز های دیگه هم سعی می کنم بدونم که دنبال چی هستم سال گذشته یه لپ تاپ vaio سونی می خواستم بخرم و واسم مهم این بود که حتما سفید باشه
حسابی تو نت گشتم و فرض رو بر این گذاشتم که اگه سونی گرون بود asus سفید می خرم خلاصه بعد از تحقیقات بسیار و زیرو رو کردن بازار دیدم بله سونی چندین برابر ایسوس هست ولی نمای کلی لپ تاپ مد نظرم بود اول اینکه بدنه و تمام دکمه هاش سفید باشه 5core باشه و خلاصه ...
با شوهر خواهرم رفتم اون هم بسیار راهنماییم کر د و در واقع چیزی رو خریدم که توی یک ماه حسابی دنبالش بودم
بعد از چند وقت خواهرم هندزفری گوشیش رو گذاشته تو کیف لپ تاپ و روی لپ تاپم یه خش افتاده بود اولش خیلی حرص خوردم ولی بعدش گفتم بی خیال این که همیشگی نیست خواه ناخواه به مرور زمان پر از خش می شه

مشکل من از کمال گراییم ناشی می شه و اگه یه چیزی می خریدم که عاشقش بودم و یکی می گفت این چیه خریدی حسابی ضد حال می خوردم و از چشمم می افتاد

همین الان هم چیزی اگه به سلیقه خودم نباشه به دلم نمی شینه ولی خودمو درگیرش نمی کنم و دنبال اینم که یه نقطه مثبت توش پیدا کنم سال گذشته واسه نامزدیم چون خیلی سرم شلوغ بود به خواهرم گفتم واسم یه شال بخره
وقتی بنده خدا شال رو آورد اینقدر به چشم بد طرح و بد منظره و بد رنگ بود که زحماتشو د رنظر نگرفتم و گفتم نمی خوام این چیه برام خریدی بد سلیقه
خلاصه اعصابم خیل ی قاطی بود تا اینکه دیدم یه مانتو نخودی دارم که با این شالم سته و به توی کیفم هم رنگ نخودی هست
حاشیه شال هم قهوه ای بود که با یه مانتو دیگهم ست بود خلاصه این شال به ظاهر نازیبا سه تیپ متفاوت ولی ست واسم درست می کرد

- - - Updated - - -

سلام دوست عزیز !
منم تا حدودی مشکل شما رو داشتم و دارم ! و بزرگترین ضد حالی که ازش خوردم این بود که یه روز تمام دنبال یه جفت کفش اسپرت بودم از بس تمام بازار و خیابون رو گشتم و راضی نشدم آخرش شب یه جفت کفشی مجبور شدم بخرم که جلوی کفش اندازه دوتا سکه چسب ریخته بود روش و دوبار که پوشیدم جای چسب ها خاکی شد و اینقدر بد منظره که خدا می دونه !!!
نتیجه این شد که الان واسه چیزهای روز مره زیاد توی بازار نمی گردم
واسه چیز های دیگه هم سعی می کنم بدونم که دنبال چی هستم سال گذشته یه لپ تاپ vaio سونی می خواستم بخرم و واسم مهم این بود که حتما سفید باشه
حسابی تو نت گشتم و فرض رو بر این گذاشتم که اگه سونی گرون بود asus سفید می خرم خلاصه بعد از تحقیقات بسیار و زیرو رو کردن بازار دیدم بله سونی چندین برابر ایسوس هست ولی نمای کلی لپ تاپ مد نظرم بود اول اینکه بدنه و تمام دکمه هاش سفید باشه 5core باشه و خلاصه ...
با شوهر خواهرم رفتم اون هم بسیار راهنماییم کر د و در واقع چیزی رو خریدم که توی یک ماه حسابی دنبالش بودم
بعد از چند وقت خواهرم هندزفری گوشیش رو گذاشته تو کیف لپ تاپ و روی لپ تاپم یه خش افتاده بود اولش خیلی حرص خوردم ولی بعدش گفتم بی خیال این که همیشگی نیست خواه ناخواه به مرور زمان پر از خش می شه

مشکل من از کمال گراییم ناشی می شه و اگه یه چیزی می خریدم که عاشقش بودم و یکی می گفت این چیه خریدی حسابی ضد حال می خوردم و از چشمم می افتاد

همین الان هم چیزی اگه به سلیقه خودم نباشه به دلم نمی شینه ولی خودمو درگیرش نمی کنم و دنبال اینم که یه نقطه مثبت توش پیدا کنم سال گذشته واسه نامزدیم چون خیلی سرم شلوغ بود به خواهرم گفتم واسم یه شال بخره
وقتی بنده خدا شال رو آورد اینقدر به چشم بد طرح و بد منظره و بد رنگ بود که زحماتشو د رنظر نگرفتم و گفتم نمی خوام این چیه برام خریدی بد سلیقه
خلاصه اعصابم خیل ی قاطی بود تا اینکه دیدم یه مانتو نخودی دارم که با این شالم سته و به توی کیفم هم رنگ نخودی هست
حاشیه شال هم قهوه ای بود که با یه مانتو دیگهم ست بود خلاصه این شال به ظاهر نازیبا سه تیپ متفاوت ولی ست واسم درست می کرد

[mohammad-ra]

وقتی مطالبی که میگید میخونم دیگه خوب میشم ولی با گذشت 1یا2 ساعت دیگه باز هم حس حسرت که شاید باور نکنید که گاهی میگم کاش خودم رو بکشم و راحت شم نمیدونم چیکار کنم.

- - - Updated - - -

همین الان که میخواستم واسه ظهر چرتی بزنم اینقدر فکر اینکه کاش اونیکی سرامیک واسه نما رو میخریدیم کردم دیگه کلافه شدم و از خواب بیخیال شدم از اونروز همیشه همینطورم

[mohammad-ra]

شما رو به عزیزترین کستون قسم من رو یاری کنید اصن حال خوبی ندارم

[فرشته مهربان]

شما در این دنیا هرجا که برید ممکنه بهتر از اون هم باشه .. اونوقت تا کجا میخوای پیش بری ....... ؟ وسعت چقدر میشه .... ؟


فکر کن چند صباحی زندگی ارزش اینرا داره که این همه وسواس و سخت گیری و کمالگرایی خرابش کنه ...... ؟ ارزش اینو داره که 1 ساله زندگیت و آرامشت مختل شده ؟ مگر این دنیا و اسباب و وسائلش قرار نیست که فقط وسیله خدمات رسانی به ما باشه تا در آرامش زندگی کنیم و هدفمند پیش بریم .... آیا ارزش داره برای همین اسباب و ابزار دنیوی اصل وجود و سلامتی مون را به خطر بیاندازیم ؟.....


نمونه حرفهایی که زدم یعنی تحلیل شناختی مسئله شما و تغییر نگرش به کمک این تحلیل شناختی که شما نیاز هست مدتی در مقابل هرچیزی که حسرتش را میخورید از این روش استفاده کرده و تحلیل کنید و اون موضو را کوچ و بی ارزش کنی و در مقابل سلامت و ارامش خود را مهم بدانید .... و با تکنیک توقف فکر از تمرکز و ادامه توجه به موضوع دست بردارید با هرجمله ای که روی شما اثر داره و توقف فکر را ایجاد می کند ... مثلاً جمله ای مثل « بی خیال بابا » یا « بسه دیگه حیف خودمم ، مهم اینه که سلامتی حاصله ، فدای سرم » و .... خود را مشغول کاری و برنامه کنید ....


در واقع مهمترین کار برای شما این است که ذهنتان را کنترل کنید و برای اینکار از راهکار های جناب sci در تاپیک بهار زندگی بهره ببرید

مهمتر از آن اینکه حتماً به یک روانشناس بالینی هم مراجعه کنید شاید روانکاوی و یا در صورت نیاز دارودرمانی را مدتی نیاز داشته باشید